نصیریه (نصیریه)

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو

همان علویه. [۱]

ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب، نصیریه را به ضم نون، فتح صاد و سکون یاء ضبط کرده است. [۲]

احمد زکی تفاحه نویسنده کتاب اصول العلویین و عقیدتهم که ظاهراً خود از علویین می باشد، درباره عقاید نصیریه ـ که امروزه علویه خوانده می شوند ـ می نویسد: «تا پیش از جنگ جهانی اول ـ 1920میلادی ـ علویون، نصیریه خوانده می شدند. درباره وجه تسمیه ایشان به این نام سه احتمال وجود دارد: نخست آن که ایشان منسوب به نصیر خادم امیرالمؤمنین علیه السلام باشند. این احتمال از ناحیه خود علویون نیز تأیید نشده است، شاید عدم پذیرش این امر به علت آن باشد که برای حضرت، خادمی به اسم نصیر ضبط نشده است؛ دوم آن که ایشان منسوب به ابی شعیب محمد بن نصیر خادم امام عسکری (علیه السلام) باشند. وی در قرن سوم هجری قمری می زیسته است؛ سوم آن که نصیریه را مصغّر نصیر به معنای پیروزمند و فاتح بدانیم. سبب این احتمال آن است که پس از فتح شامات توسط سپاه اسلام، گروهی از اهل مدینه که پیروان امام علی علیه السلام بودند، سپاه اسلام را همراهی می کردند. ایشان که بیش از چهارصد و پنجاه نفر بودند، از جمله کسانی بودند که واقعه غدیر خم را درک کرده و به امامت علی (علیه السلام) ایمان داشتند. ایشان فاتح کوه هایی بودند و در آن کوه ها سکونت یافتند. این کوه ها بعدها جبل نصیریه نامیده شد. و اهالی آن جا به این نام خوانده شدند. از مجموع کتاب مذکور چنین برمی آید که عقاید علویون با عقاید کلامی شیعه امامیه اثنی عشریه هیچ تفاوتی ندارد و در این کتاب چندین بار به اسامی دوازده امام شیعه، تصریح شده است.

از زمره اموری که نویسنده کتاب مورد اشاره قرار می دهد، وضعیت طریقه جُنبلانیه است که به گفته وی یکی از طرق صوفیه بوده و همان طور که دیگر صوفیان ـ نظیر شاذلیه، رفاعیه و... ـ به واسطه اعتقادات صوفیانه از مذهب اهل سنت خارج نمی باشند، پیروان این طریقه نیز، شیعه اثنی عشری می باشند.

وی طوائف نصیریه را متعدد دانسته و در این میان چهار عشیره حدادیون، نمیلاتیون، رشاونه و خیاطیون را عشایر اصلی معرفی می کند.

نویسنده کتاب اقرار دارد که علویون، حج به جای نمی آورند ولی می نویسد ایشان احترام حج را محفوظ می دارند. وی تصریح دارد که مذهب علویون، مذهب جعفری است. [۳]

عبدالرحمن بدوی در مذاهب الاسلامیین می نویسد: « نصیریه به چهار طایفه تقسیم شده اند: حیدریه (منسوب به حیدر لقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) )، شمالیه (می گویند علی (علیه السلام) آسمان است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) خورشید و آسمان در خورشید ساکن است. ایشان را شمسیه هم می خوانند. )، کلازیه یا قمریه (معتقدند که علی (علیه السلام) در ماه اقامت دارد. ایشان به شیخ محمد بن کلازی منسوب می باشند) و غیبیه (می گویند خدا تجلی کرد و مخفی شد و اکنون زمان غیبت است و مرادشان از خدا، علی (علیه السلام) است) و گاه نصیریه را به دو طایفه تقسیم می کنند: 1. شمالیه (همان شمسیه) و حیدریه (منسوب به رهبر ایشان در قرن نهم هجری قمری به نام علی حیدری، و ایشان همان غیبیه هستند)؛ 2. قبلیه که شامل کلازیه می شوند گروه اول میمیه (منسوب به محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله)) و گروه دوم عینیه (منسوب به علی (علیه السلام)) می باشند. البته صاحب کتاب تاریخ العلویین مدعی است که بین علویین اختلاف نیست بلکه این ها نام های عشایر مختلف نصیری هستند. وی نام عشیره های مختلف دیگری را نیز نقل کرده است.[۴] که عبارتند از: کلبیه ـ که از بزرگترین عشایر هستندـ، النواصرة، الجهینیة، القراحلة، الجلّقیه، الرشاونة، الشلاهمة، الرسالنة، الجردیة، الخیاطیة، البساترة، العبدیة، البراعنة، الفقاروة، العمامرة، الحدادیة، بنی علی، البشالوه، الیاشوطیة، العتاریة، المتاورة، الحلبیة، الخرمزجیة، السوارخة، النیلاتیة، السرانیة، الصوارمة، المهالبة، الدراوسة، المخارزة، البشارغة، الجواهرة، السواحلیة، الانطاکیون، الاطنویون، الکلبیة (النواصرة، القراحلة، الجلیقیة، الرشاونة، الشلاهمة، الرسالنة، الجُردیة، بیت الشلْف، بیت محمد و الدراوسة)، الخیاطین (الصرامتة، المخالسة، الفقاورة، العمامرة)، الحدادین (المهالبة، بنی علی یشوطیه، العتاریة المشالبة)، المتاورة (النمیلاتیة، سوارک حلب، الصوارمة، المحارزة، البشارغة) [۵]

مدرسی طباطبایی درباره این فرقه می نویسد: « مفوّضه معتقد بودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) اولین و تنها مخلوقاتی هستند که مستقیماً به دست قدرت حق، از ماده ای متفاوت با سایر بشر آفریده شدند. خداوند آن گاه قدرت و مسئولیت امور عالم خلقت را به ایشان واگذار فرمود پس هر چه در این جهان روی می دهد از آنان است. آنان ـ به طوری که قبلاً هم اشاره شد ـ به این ترتیب تمام کارهایی را که علی الاصول به خدا نسبت داده می شود مثل خلق و رزق و میرانیدن و نظائر آن را انجام می دهند. آنان می توانند حکمی شرعی را تشریع یا نسخ کنند و حلال را حرام یا حرام را حلال نمایند. آنان بر همه چیز از جمله غیب آگاهند. برخی از مفوّضه می گفتند که ائمه نیز مانند پیامبر وحی دریافت می کنند. آنان نه تنها زبان همه انسان ها را می فهمند بلکه زبان پرندگان و حیوانات را هم می شناسند. آنان دارای توانایی غیر محدود و علم نامحدود بوده و خالق همه چیزند و روح آنان در همه جا حضور دارد. نخستین سخنگوی این گروه در جامعه شیعه، در واقع نخستین کسی که در منابع به داشتن چنین عقاید توصیف شده است، چنان که گذشت مفضّل جعفی بود که پس از درگذشت او، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری (م:220) جانشین او شد و این طرز تفکر در جامعه شیعه آن دوره هواداران بسیار یافت. چند دهه بعد در اواسط قرن سوم، محمد بن نصیر نمیری ـ از دانشمندان برجسته بصره و از پیروان مفضّل و محمد بن سنان ـ مکتب آن دو را با افزودن عقاید باطنی دیگر در باب حلول و تناسخ به صورت اولیه خطّابی آن بازگرداند. او شانس آن را یافت که یکی از مقامات بالا رتبه حکومت، محمد بن موسی بن حسن بن فرات، از اعضاء خاندان متنفّذ بنی فرات و پدر علی بن فرات (م:312) وزیر المقتدر بالله عباسی (295ـ320)، به او بگرود و از وی حمایت کند. مذهب نُصَیری به این شکل متولد شد اما تدوین و تکمیل و بنیاد اساسی آن به دست یکی از جانشینان بعدی محمد بن نصیر، حسین بن حمدان خصیبی (م:346یا358) انجام گرفت و از آن پس به شکل یک فرقه غالی در جامعه اسلامی تداوم یافت که اکنون تعداد پیروان آن در مجموع سوریه و لبنان و ترکیه به چندین میلیون نفر بالغ می شود. اما قسمت اعظم مفوضه از پیوستن به این مذهب جدید ـ و به معنایی احیاء شده ـ خودداری کرده و تا پایان دوره ائمه (علیهم السلام) که مورد بحث ما در این فصل است همچنان در صفوف شیعه امامیه باقی ماندند.» [۶] طباطبایی همچنین این مطلب که ابوالحسن اشعری ایشان را نمیریه خوانده است را اشتباه برمی شمارد. [۷] در دوره های بعد و پس از آن که جبل که منطقه نصیریان بود، توسط صلاح الدین ایوبی به تصرف درآمد، تلاش های زیادی صورت گرفت که این گروه به اندیشه اهل سنت بازگردند. ولی ابن بطوطه شکست این تلاش ها را روایت کرده است. وی می نویسد: « نصیریه معتقدند علی بن ابی طالب (علیه السلام) خداست. ایشان نماز نمی خوانند، روزه نمی گیرند و طهارت نمی کنند پادشاه ایشان را مجبور کرد که در هر روستا مسجدی بسازند و ایشان چنین کردند ولی آن ها را تطهیر نکرده و داخل آن نیز نمی شوند و چه بسا چهارپایان خویش را در آنجا اسکان می دهند. و تعداد ایشان زیاد است. [۸]

ابن تیمیه نیز در روزگار خویش با فتوایی مشهور، نصیریه را بدعت گذارتر از بت پرستان معرفی کرد و جهاد علیه آنان را تجویز نمود و در سال 745 هجری قمری کتاب هایی که عقاید نصیریان را در بر می گرفت مصادره شد.

بنابر گزارش دائرة المعارف اسلام در دوره عثمانی فشار بر نصیریان کاهش یافت و در 1924 میلادی در کتابی که یکی از ایشان نگاشت، برای نخستین بار اصطلاح علوی به جای نصیری به کار برده شده (Eil-Nusairi).

محمد جواد مشکور می نویسد: «آنان را انصاریه و علویه نیز گویند و منسوب به ابی نصیر نامی هستند که در قرن پنجم از شیعه امامیه منشعب شدند و در شمال غربی سوریه جای گرفتند. تعالیم نصیریه عبارت است از التقاط عناصر شیعه و مسیحیت و معتقدات ایران پیش از اسلام. به عقیده ایشان خدا ذات یگانه ای است مرکب از سه اصل لایتجزی به نام های معنی، اسم، باب. این تثلیث به نوبت در وجود انبیاء مجسم و متجلی گشته است و آخرین تجسم با ظهور اسلام مصادف شد. و آن ذات یگانه در تثلیث لایتجزایی در وجود علی (علیه السلام) و محمد (صلی الله علیه و آله) و سلمان فارسی تجسم یافت. بدین سبب تثلیث مزبور را با حرف عمس (ع.م.س) معرفی می نمودند که اشاره به حروف اول سه اسم علی (علیه السلام)، محمد (صلی الله علیه و آله) و سلمان است. نصیریه معتقد به تناسخند و مانند دروز به دو دسته روحانی تقسیم می شوند، یکی عامه و دیگری خاصه. طبقه خاصه از خود کتب مقدسی دارند و مضمون آن ها را تأویل می کنند ولی برای عامه مکشوف نمی سازند. مراسم مذهبی را روحانیان ایشان بر بلندیها در بقاعی که قبه نامیده می شود برگزار می کنند. قبه ها معمولاًً بر مقابر اولیای آن طایفه قرار دارد. نصیریه در بزرگداشت عیسی افراط می کنند و حواریون و عده ای از شهدای مسیحی را محترم می شمارند و به تعمید و اعیاد مسیح نیز توجه دارند. برخی از دانشمندان، فرق علی اللهی و نصیریه را یکی دانسته اند و این نظر صحیح نیست، زیرا تنها چیزی که اهل حق و نصیریه را متحد می سازد همان الوهیت علی (علیه السلام) است. طایفه نصیریه امروزه در جندال اردن در شام و به خصوص در شهر طبریه مسکن دارند. محمد شهرستانی می گوید نصیریه در الوهیت علی (علیه السلام) چنین استدلال کنند که ظهور روحانی در جسد جسمانی امری است که هیچ خردمندی منکر آن نیست. اما در جانب خیر در ظهور روحانی در جسم مانند ظهور جبرئیل در بعضی اشخاص است، گاه جبرئیل به صورت اعرابی یا بشر دیگر بر پیغمبر ظاهر می شد اما از جانب شر، ظهور شیطان به صورت انسان جایز است حتی جن به صورت بشر ظاهر می گردد و به زبان آدمی سخن می گوید و چون جایز است که خداوند به صورت اشخاص ظاهر شود بالاتر از علی (علیه السلام) کی است که به صورت علی (علیه السلام) ظاهر نگردد؟ و بعد از او در جسم فرزندان او نیاید که بهترین مردم بودند و به زبان ایشان سخن نگویند. علی (علیه السلام) اهل باطن و اسرار بود. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گفت در میان شما کسی است که برای تأویل قرآن جنگ می کند در حالی که من برای تنزیل می جنگیدم. این که علی (علیه السلام) توانست با منافقان بجنگد و با مار سخن گوید و در خیبر را بکند به قوت جسمانی نبود بلکه به نیروی الهی و قوه ربانی بود، زیرا خداوند به صورت او مجسم گشت و به دست او جهان را آفرید و به زبان وی سخن گفت و علی (علیه السلام) پیش از خلق آسمان ها و زمین موجود بود. شهرستانی بین نصیریه و اسحاقیه که هر دو فرقه به الوهیت علی (علیه السلام) معتقد بودند یک نوع امتیاز قائل شده و گفته: نصیریه تمایل بیشتری به قراردادن جزء الهی در علی (علیه السلام) دارند و حـال آن که اسحاقیه مایلند که علی (علیه السلام) را در نبوت با پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شریک بدانند.

از اعیاد مهم نصیریه می توان این عیدها را نام برد: یکم. عید غدیر در هجدهم ذی الحجة؛ دوم. عید فطر؛ سوم. عید قربان یا اضحی؛ چهارم. عید فراش یعنی شب که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از مکه به مدینه هجرت کرد و علی (علیه السلام) در فراش او خفت؛ پنجم. عید غدیر دوم که آن را یوم الکسا گویند که حدیث مذکور در آن روز نازل شد و پنج تن یعنی محمد (صلی الله علیه و آله) و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) در زیر کساء قرار گرفتند؛ ششم. عید ایرانی نوروز و مهرگان.

نصیری به چهار طایفه تقسیم می شوند: یکم. حیدریه منسوب به حیدر که لقب حضرت علی (علیه السلام) است؛ دوم. شمالیه که گویند علی (علیه السلام) آسمان است و در آفتاب جای دارد و شمس همان محمد (صلی الله علیه و آله) است از این جهت ایشان را شمسیه نامیدند؛ سوم. کلازیه یا قمریه که معتقد بودند علی (علیه السلام) در ماه ساکن است و هرگاه آدمی شرابی صاف بنوشد به ماه نزدیک می شود و پیشوای این طایفه محمد بن کلازی بود؛ چهارم. غیبیه گفتند خداوند تجلـی کرد و سپس پنهـان شد و اکنون زمـان غیبت است و آن غـایب علی (علیه السلام) است و ایشان مـانند اسماعیلیه خداوند را مجـرد از صفات دانند. [۹]

پانویس

  1. تاریخ الاسماعیلیة، عارف تامر، ج1، ص90 / تبصرة العوام، مرتضی رازی، ص180 / تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص194 / جامع الفرق و المذاهب الاسلامیة، امیر مهنا و علی خریس، ص204 / جذور الفتنه فی الفرق الاسلامیة، حسن صالح، ص101 / خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص266 / الفرق الاسلامیة، شمس الدین محمد کرمانی، ص48 / الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة، صلاح ابوسعود، ص71 / فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص442 / فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص277 / الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، ج3، ص122 / الفکر الشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر، کامل مصطفی الشیبی، ص36 / قاموس المذاهب والادیان، ص211 / مذاهب الاسلامیین، عبدالرحمن بدوی، ص1169 / الملل و النحل، محمد شهرستانی، ص169 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص655 / الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة، مانع بن حماد جهنی، ج1، ص390
  2. اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج3، ص312
  3. اصل العلویین و عقیدتهم، احمد زکی تفاحه
  4. مذاهب الاسلامیین، عبدالرحمن بدوی، ص1239
  5. همان، ص1241
  6. مکتب در فرایند تکامل، سیدحسین مدرسی طباطبایی، ص38
  7. همان، پاورقی
  8. الرحلة، ابن بطوطه، ج1، ص76
  9. فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص442