اِباحیه
همان اِباحتیه.
نام این فرقه در کتاب ها بیشتر به صورت اِباحیه آورده می شود. [۱]
دائرة المعارف بزرگ اسلامی پیرامون این عنوان می نویسد: «گروههایی که برخی از اعمال خلاف شرع را مباح پندارند. اباحه در لغت به معنای اجازه، و در اصطلاح، جایز شمردن محرمات دینی است. بنابراین تعریف، امکان ظهور اباحه در میان پیروان تمامی ادیان وجود دارد. بعضی از مؤلفان کتابهای ملل و نحل در اسلام، مثل عبدالقاهر بغدادی در الفرق بین الفرق و فخر رازی در اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، مسلمانان اباحی مذهب را بر دین مجوس و مزدک دانسته و باقیمانده آنان معرفی کرده اند. انتساب اینگونه اشخاص به دین مزدک از آن روی بوده است که اکثر اعمال حرام در اسلام را که در آیین مزدکی روا بوده است، مباح می شمردند. اِباحیه را در اسلام نمی توان فرقه ای مستقل با مبانی اعتقادی خاص به شمار آورد، بلکه در میان فرق مختلف مسلمانان گروههایی پیدا شده اند که بر اساس تأویل ظواهر قرآن و حدیث و یا بر مبنای معاذیر دیگر بعضی از تکالیف شرعی را از خود ساقط شمرده اند. از این روست که مثلاً در فرقه اسماعیلیه، با وجود اشتراک در مبانی عقیدتی، فرقه نزاریه به اباحه منسوب شدند و گروه دیگر به نام مستعلویه همچنان بر پای بندی نسبت به احکام شریعت باقی ماندند و افتراق این دو گروه از یکدیگر هیچگاه به اعتبار اِباحی بودن یکی و پای بندی دیگری به احکام شرع نبوده، بلکه عمدتاً به لحاظ اختلاف در تعیین امام بوده است. در میان برخی از غلاة شیعه نیز اگر اباحه راه یافته است هیچگاه این امر عامل تمایز آنها به صورت یک فرقه مستقل نبوده، بلکه اختلاف در اصول عقاید، آنان را به صورت فرقه های جداگانه درآورده است.
بررسی اجمالی فرق مختلف مسلمانان این نکته را آشکار می سازد که اکثر طوایف اِباحیه با استناد به اینکه قرآن کریم علاوه بر ظواهر، معانی باطنی نیز دارد، اهمال در رعایت احکام را زیر پوشش توجه به باطن و تأویل احکام شرع قرار داده و بر نظریات یا اغراض خود سرپوش دین نهاده اند.
در دائرةالمعارف اسلام و دانشنامه زیر عنوان اباحه، اعتقاد به اباحه در میان شیعیان معلول امید به آخرالزمان و ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) و در میان صوفیان نتیجه تجربه عرفانی و مکاشفه دانسته شده است، در حالی که به گواهی کتاب های ملل و نحل در هیچ یک از فرق شیعه و حتی در میان غلات،امید به ظهور حضرت مهدی(عجل الله فرجه) سبب اباحه نبوده است. البته برخی از فرق اسماعیلیه مثل نزاریه به اعتقاد خود، تحقق ظهور امام قائم ( محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق )را دستاویز اباحه قرار داده اند، ولی این نوع اعتقاد به اباحه نیز مبتنی بر امید به ظهور امام قائم نیست. در میان صوفیه نیز تجربه عارفانه و مکاشفه موجب بروز اباحه نبوده است، بلکه گاهی کسانی از متصوفه به بهانه اینکه پس از وصل به حقیقت، تمسک به وسیله یعنی شریعت ضرورت ندارد، از زیر بار برخی از تکالیف شرعی شانه خالی کرده اند. گرایشهای اِباحی را می توان عمدتاً در گروههایی از غلاة شیعه، خوارج، اسماعیلیه، کیسانیه، راوندیه، صوفیه و برخی دیگر از فرق پیدا کرد.
غلات شیعه : ویژگی اصلی غلات شیعه، اعتقاد به حلول ذات الهی در علی علیه السلام و برخی از ائمه (علیهم السلام) و سایر پیشوایانشان می باشد. برخی از غلات شیعه از اهمیت معرفت نسبت به مقام امام معصوم در تشیع، سوء استفاده کرده، بین پیروان خود چنین شایع کردند که هر کس امام را بشناسد از عمل به واجبات و ترک محرمات بی نیاز است. در کتب روایات شیعیان دوازده امامی روایات متعددی نقل شده است که به موجب آنها ائمه شیعه از قائلان به چنین عقیده ای تبرّی جسته و آنان را از خود ندانسته اند. در میان غلات شیعه کسانی بوده اند که با داشتن گروهی از پیروان، هرگز نتوانسته اند فرقة مستقلی تشکیل دهند، مانند علی بن مسعود حسکه و قاسم بن یقطین.
یکی از فرق اِباحی مذهب غلات شیعه، خطّابیه است، که از ابوالخطّاب محمد بن ابی زینب اجدع اسدی (م:138ق) پیروی می کردند. خطّابیه معتقد به الوهیت امام صادق علیه السلام و رسالت ابوالخطاب بودند و ارتکاب بعضی از محرمات را جایز دانسته، در عمل نسبت به واجباتی چون نماز، روزه، حج و زکات تسامح روا داشته و بر این عقیده بودند که اگر کسی از دوست خود بخواهد که علیه دشمن او شهادت دروغ دهد، باید بپذیرد. آنان محرمات و واجبات احکام را تأویل به مردانی می کردند که باید از آنها دوری گزید یا به ایشان نزدیک شد، و به استناد آیة «یریدُ اللهُ أن یخفّف عَنْکم و خُلِق الاِنْسان ضَعیفاً» [۲] گفته اند که خداوند به دست ابوالخطّاب محمد بن ابی زینب بار سنگین واجبات شریعت را از دوش ما برداشته است. محمد بن عمرو بن عبدالعزیز کشی در کتاب رجال خویش نامه ای از امام صادق (علیه السلام) خطاب به ابوالخطاب نقل می کند که در آن امام صادق (علیه السلام)، ابوالخطاب را بدین دلیل که زنا، خمر، نماز، روزه و گناهان را نماد اشخاص دانسته، محکوم کرده است.
گروه دیگری از خطّابیه موسوم به معمّریه، معتقد به الوهیت معمر بن عباد سُلمی (م:215ق) بودند. معمّر معتقد بود که خداوند هیچگاه بندگان خود را از نعمتهایی که برای استفاده آنان آفریده است، منع نخواهد کرد. بنابراین هیچ غذای حرام و هیچ عمل ممنوعی وجود ندارد و زنا، دزدی، نوشیدن شراب، خوردن گوشت خوک، ازدواج با محارم و لواط جایز می باشد. او غسل جنابت را با این استدلال که نطفه پاک و مایه آفرینش آدمیان است، از پیروان خود برداشته بود و مانند اکثر غلات اِباحی مذهب محرمات و واجبات شرع را اسامی اشخاص می دانست که باید از آنان دوری جست یا به آنان تقرب نمود.
یکی دیگر از فرق اِباحی مذهب غلات شیعه بشیریه یا بشریه بودند که از محمد بن بشیر کوفی [۳] یکی از موالی بنی اسد، پیروی می کردند. بشیریه [۴] از واجبات شریعت اسلام تنها به نمازهای پنجگانه و روزه ماه رمضان معتقد بودند و بقیه احکام را انکار می کردند، و به استناد این سخن خداوند که «اَویزَوَّجُهُم ذُکراناً و اِناثاً. . . » [۵]، هم بستر شدن با محارم و لواط را جایز می شمردند. بشیریه در اموال و ازدواج اشتراکی مذهب بودند و رعایت مساوات در مال و همسر را ضروری می دانستند.
گروهی دیگر از غلات شیعه پیروان محمد بن نصیر نمیری بودند که در روزگار امام حسن عسکری(ع) [۶] پدید آمدند و به نصیریه یا نمیریه شهرت داشتند. محمدبن نصیر ارتکاب محرمات را جایز می شمرد، و از آن جمله ازدواج با محارم را مجاز و لواط را نشانه فروتنی می دانست.
از دیگر گروه های اِباحی مذهب این فرقه، مخمّسه و علیائیه (پیدایش:حدود140ق) را می توان ذکر کرد که پیرو ابوالخطاب و بشّار شعیری بودند. از ویژگیهای مشترک هر دو گروه تعطیل فرائض و سنن اسلامی بوده است.
خوارج : در میان خوارج گروه هایی بودند که برخی از محرمات دینی را مباح می دانستند، همچون میمونیه (پیدایش : نیمه اول قرن2ق ) که نکاح دخترِ پسر و دخترِ دختر و دخترِ برادر و دختر خواهر را جایز می شمردند، و بیهسیه که ترک نماز و دشنام گفتن به انبیاء را در حال مستی مباح می شمردند. علاوه بر دو گروه فوق، فرقه ای موسوم به یزیدیه نیز در میان خوارج وجود داشت که بسیاری از محرمات را مباح می دانستند.
اسماعیلیه : بنابر تعالیم ائمه شیعه (علیهم السلام)، اسماعیلیه توجه خاص به معانی باطنی آیات قرآن کریم داشتند. اما پیشوایان برخی از فرق اسماعیلیه دامنه تأویل را چنان وسیع دانستند که گمان بردند معنای باطنی آیات در باب احکام می تواند به کلی مغایر با ظاهر لفظ و حتی ناقض آن باشد، تا آنجا که برخی از آنان گفتند که ظواهر احکام شرع همچون زنجیر و بندی است که بر دست و پای کسانی که از درک معانی باطنی آنها محروم مانده اند، زده می شود، و این کمترین کیفر آنان است، اما این توجه به باطن، مانع آن نبوده است که برخی از فرق اسماعیلیه احکام و تعالیم شریعت را نیز رعایت کنند. مثلاً فرقة بُهره که در غرب هند ساکنند به احکام شریعت پای بند هستند و فقیه مشهور آنان قاضی ابوحنفیه نعمان بن محمد منصور دارای دو کتاب موسوم به دعائم الاسلام فی ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام و مختصر الآثار فی ما روی عن الائمة الاطهار است.
فاطمیون مصر نیز پای بند به احکام شریعت و از اباحه روی گردان بوده اند. پس از اتمام دوره امامت «امامان مستور» و ظهور دولت فاطمی مصر (297ق) بر اثر اختلافات عقیدتی که میان داعیان اسماعیلی پدید آمد فرق مختلفی در میان این گروه ظاهر شدند و این خود عامل بسیار مهمی در تضعیف و تلاشی دولت فاطمی مصر گردید. برخی از این فرق رسماً طریق اباحه پیش گرفتند. از جمله فرقه نزاریه (پیروان المصطفی لدین الله، مشهور به « نزار » (م: 488ق)، فرزند خلیفه فاطمی المستنصر بالله ) را می توان نام برد. از داعیان بزرگ این فرقه، می توان از حسن صباح یاد کرد (رک: حشاشون )و از دیگر بزرگان ایشان می توان از حسن دوم نام برد که خود مدعی امامت بوده و خود را امام منتظر خوانده است. وی در قلعه الموت آغاز قیامت را اعلام کرد. و سپس حق الله یا احکامی از شریعت را که ناظر به روابط میان خالق و مخلوق بودند از پیروان خود ساقط نمود. از این رو نام این فرقه را مسقطیه نیز گفته اند. اینان معتقد به مراتب هفتگانه مستجیب، مأذون، داعی، حجت، امام، اساس و ناطق در میان مؤمنین می باشند، و ناطق را دارای بالاترین مرتبه در میان خلق و واضع جدید و ناسخ شریعت قدیم می دانند. بنابراین در هر زمان حلال و حرام شریعت تابع دستور و نظر ناطق است. نزاریه برای احکام شرعی و تکالیف عبادی چون نماز، روزه، زکات و حج، تأویلات خاص داشتند و می گفتند که مقصود از واجبات شرعی قومی است که دوستی آنان واجب است، و محرمات عبارتند از قومی که باید آنان را دشمن داشت و از ایشان تبری نمود.
یکی دیگر از فرق اسماعیلیه که به اباحه گرایش یافتند، قرامطه بودند. پیشوای قرامطه که از فرقه مبارکیه منشعب شدند، قرمطویه یا حمدان قرمط بود. آنان معتقد بودند که محمد بن اسماعیل امام قائم است، در عین حال مقام نبوت نیز دارد، و به همین دلیل خود دارای شریعتی است که شریعت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله را نسخ می کند. آنان درباره لزوم نسخ شریعت قدیم به وسیله امام قائم به روایاتی نظیر این روایات تمسک جسته اند: «اگر قائم ما قیام کند، قرآن را جدید می یابید»؛ «اسلام آغازی غریبانه داشت و به زودی همچون آغاز آن غریب خواهد شد، پس خوشا به حال غریبان ». آنان به استناد این روایت که خود نقل کرده اند«خداوند تبارک و تعالی بهشت آدم ـ صلوات خدا بر او ـ را برای محمد بن اسماعیل قرار داد»، گفته اند که خداوند تمامی محرمات را بر محمد بن اسماعیل و یاران او حلال کرده است. به عقیده قرامطه تأویل این آیه از قرآن کریم که خداوند به آدم و حوا می فرماید: «وَکلا مِنْها رَغَداً حَیث شِئتُما وَلاتَقْرَبا هذِه الشَّجَرة» [۷] این است که شما پیروان محمد بن اسماعیل هر کار که خواهید بکنید و هر چه خواهید بخورید، اما به موسی بن جعفر علیه السلام و فرزندان وی و هر که پس از او دعوی امامت کند نزدیک نشوید. به نظر آنان تمامی احکام الهی دارای ظاهر و باطنی است که عمل به باطن آنها سبب رستگاری و تمسک به ظاهر آنها موجب هلاکت می گردد و رنج ناشی از عمل به ظواهر احکام کمترین کیفری است که اهل ظاهر به آن مبتلا می شوند. آنان معتقدند که نماز داشتن اسرار، روزه پنهان کردن اسرار و حج دیدار پیروان محمد بن اسماعیل است.
گروه دیگری از اسماعیلیه غیاثیه اند که پیروان مردی ادیب و شاعر به نام غیاث بوده اند. آنان بر اساس کتاب بیان غیاث معتقد بودند که فهم ظاهری احکام فهمی باطل و خطاست. خلطیه نیز نام گروهی از اسماعیلیه بوده است که به اباحه گرایش داشته اند.
کیسانیه : قائلین به امامت و گاه الوهیت محمد بن حنفیه را کیسانیه نامند. در میان کیسانیه نیز 3 فرقه، حمزیه، جناحیه یا حارثیه و بیانیه به اباحه گرایش یافتند. حمزیه پیروان حمزةبن عمارة بربری بودند. او بر این عقیده بود که هر کس که امام را بشناسد از قید رعایت واجبات و محرمات دین آزاد خواهد بود. گفته اند که او با دختر خود ازدواج کرد. گروه دیگر از کیسانیه که از یاران عبدالله بن حارث بودند حارثیه یا جناحیه نامیده شدند. جناحیه را نیز اعتقاد بر این بود که هر کس که امام را بشناسد هر کار که خواهد، می تواند انجام دهد و هیچ گناهی بر او نیست. آنان عبادات را اسامی مردانی از اهل بیت علی علیه السلام که محبت آنان واجب است می دانستند، و محرمات را اسامی دشمنان اهل بیت آن حضرت که بغض و دشمنی آنان ضروری است، می شمردند. گروه دیگر از کیسانیه پیروان بیان بن سمعان، موسوم به بیانیه بودند. طایفه ای از آنان معتقد بودند که قسمتی از شریعت اسلام به وسیله بیان نسخ شده است و از این رو نسبت به برخی از محرمات و واجبات بی اعتنا بودند.
راوندیه: فرقه ای از شیعیان عباسی را راوندیه گویند که در میان آنان گروهی موسوم به ابومسلمیه به اباحه گرایش یافتند.
ابومسلمیه به ادامه حیات و امامت ابومسلم خراسانی قائل شدند و شناخت امام را برای رستگاری کافی می دانستند و خود را از قید رعایت واجبات و احتراز از محرّمات آزاد می انگاشتند.
صوفیه: در میان گروههایی از صوفیه نیز گرایشهای اِباحی و مخالف با موازین شرعی دیده می شود. یکی از رسائل مهمی که بر رد صوفیه اِباحی مذهب نگاشته شده است، رساله ای است تحت عنوان کتاب یذکر فیه حماقة اهل الاباحة از محمدبن محمد غزالی. او در این رساله [۸] هشت شبهه از شبهات اهل اباحه در میان صوفیان را مطرح ساخته و به پاسخ گویی پرداخته است. شبهات مزبور که در حقیقت خلاصه توجیهات صوفیه اِباحی مذهب است، از این قرارند: 1. خداوند از طاعت بندگان بی نیاز است؛ 2. حق تعالی کریم و رحیم است و به همه بندگان، حتی گنهکاران به دیده رحمت می نگرد؛ 3. مقصود از احکام شریعت، پاک شدن انسان از شهوات نفسانی است و چون این کیفیات ذاتی و فطری انسان است، با ریاضت و پرهیزکاری زایل نمی شود؛ 4. به سبب عارض شدن بعضی حالات و حصول برخی کیفیات باطنی در نتیجه ریاضت، بر کسانی این گمان باطل دست می دهد که به نهایت کار رسیده و به حق واصل شده اند، و طبعاً بعد از وصول به مقصد، پرداختن به وسیله امری عبث و باطل است؛ 5. کسانی دیگر، که در پی مجاهدتها و ریاضتهای مداوم به کمال نفسانی رسیده و از شهوات و رذائل اخلاقی پاک شده اند، گمان می برند که بر تمامی اسرار عبادات واقفند و چیزی از این اسرار بر ایشان پوشیده نیست، و همین تصور موجب گمراه شدن آنان می گردد؛ 6. چون سعادت و شقاوت بسته به تقدیر ازلی است پس سعی و مجاهدت بنده در قیام و طاعات و اجتناب از معاصی بی فایده است؛ 7. آدمی چون گیاهی است که با مردن نابود می شود و دوزخ و عقاب و ثواب و حساب دروغ و تلبیس است؛ 8. درویش کسی است که از همه چیز، درویش و تهی دست باشد، حتی از ثمرات نماز، روزه، ثواب و از امید رسیدن به بهشت.
عبدالرحمان جامی در نفحات الانس صوفیان اِباحی مذهب را «متشبّه مبطل به صوفیان » یا باطنیه و مباحیه نامیده است و می گوید آنان خود را در زمره صوفیان اظهار کنند ولی نسبت به عقاید و احوال و اعمال ایشان بیگانه باشند و گویند پای بندی به احکام شرع ویژه عوام است، زیرا که نهایت فهم و دید آنها در درک ظواهر اشیاء است، اما اهل طریقت و حقیقت برتر از آنند که به رسوم ظاهر مقید شوند و تمامی همت آنان به مراعات حضور باطن است. اینان بر این اعتقادند که احکام شریعت برای تهذیب نفس و وصول به حق است و گویند چون ما را وصال حق نصیب شده است دیگر حاجت به رعایت احکام شرع نیست. به هر حال این نکته گفتنی است که در آثار مهم صوفیه و در سخنان بزرگان و مشایخ آنان اِباحی مذهبان همواره مورد نکوهش بوده اند، و رعایت شریعت تا آخرین لحظة حیات شرط توفیق در طریقت دانسته شده است.
سایر فرق اسلامی : در میان سایر فرق اسلامی، که اغلب اهل تسنن بوده اند نیز گرایش به اباحه دیده می شود. به گفته عبدالکریم بن محمد سمعانی در الانساب برخی اشخاص از آن روی که شافعی، بازی شطرنج، و مالک بن انس، اتیان زنان از دُبُرو ابوحنیفه، شرب نبیذ را مجاز دانسته اند، ارتکاب قمار و لواط و نوشیدن شراب را بر خود مباح می دانند.
خرم دینیه (یا خُرَّمیه یا سرخ جامگان )، مقنّعیه (یا مبیضه)، حلمانیه و کرّامیه را نیز می توان از جهاتی در شمار اِباحیه قرار داد. دو گروه اصلی خرم دینیه موسوم به بابکیه و مازیاریه، گرچه به ظاهر مسلمان بودند و به ساختن مساجد و اقامه نماز در آنها می پرداختند، اما در ماه رمضان روزه نمی گرفتند و در پنهان نماز نمی گزاردند و از فواحش و محرّمات پرهیز نداشتند و ارتکاب آنها را بر خود مباح می دانستند. مقنعیه پیروان المقنع (م:163ق) بودند که محرمات را بر پیروان خویش مباح و واجبات را از آنان ساقط کرده بود. حلمانیه پیروان ابوحلمان دمشقی (م:340ق) بودند و او معتقد به حلول خداوند در صورتهای زیبا بود و هر جا که صورتی زیبا می دید در برابر او سجده می کرد. ابوحلمان می گفت که اگر کسی خداوند را آن گونه که من توصیف می کنم بشناسد، هیچ چیز بر او حرام نخواهد بود و هر کار لذت بخشی را می تواند انجام دهد و هر غذایی را که بخواهد می تواند بخورد. کرّامیان پیروان ابوعبدالله کرّام (م:255ق) بودند و می گفتند که جمله گناهان، جز خوردن شراب را، در پنهان می توان انجام داد. از ابوعبدالله کرّام نقل شده است که گفت : من جملة کبائر را بر شما مباح کردم، جز خمر را. او لواط با کفار و مشرکان و مجوس و یهود و نصاری را عبادت می دانست. به اعتقاد اینان هر گناه که کرّامی کند برای او حسنه نویسند، و هر نیکی که دیگری کند برایش گناه نویسند. [۹]
لویی ماسینیون در دائرة المعارف الاسلامیة ایشان را زندقه معرفی می کند. [۱۰]
پانویس
- ↑ قواعد عقاید آل محمد فی الرد علی الباطنیة، محمد بن حسن دیلمی، ص34
- ↑ سوره نساء، آیه28
- ↑ (حدود180ق)
- ↑ یا ممطوریه
- ↑ سوره شوری، آیه50
- ↑ 232ـ260ق
- ↑ سوره بقره، آیه35
- ↑ ص 98 ـ 118
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص301
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص178