ابومسلم خراسانی
ابومسلم عبدالرحمن بن مسلم (ابن عثمان) ابن یسار خراسانی، صاحب دعوت و عامل اصلی سرنگونی بنی امیه و ایجاد سلسله خلافت عباسی است.
در نام و کنیه ابومسلم، حکایات متعددی در دست است. برخی نام و کنیه او را در ابتدا ابواسحاق ابراهیم بن حیکان (یا: ختکان) دانسته اند که بعدها توسط ابراهیم امام و بنابر احتیاط به ابومسلم عبدالرحمن بن مسلم (یا: بن عثمان) تغییر یافته است. برخی نیز وی را دارای نام ایرانی بهزادان بن بنداد هرمز دانسته اند. پیرامون شخصیت ابومسلم سخنان بسیاری است برخی وی را تا حدّ الوهیت بالا برده و برخی او را به شدت تحقیر کرده اند.
ابومسلم در حوالی سال 100 هجری قمری احتمالاً در اصفهان متولد شده است. پدرش احتمالاً بسیار زود درگذشته و ابومسلم در کوفه با داعیان آل عباس آشنا شده است. و در اثر همین آشنایی ابتدا با محمد بن علی بن عبدالله بن عباس ـ پدر خلفای عباسی ـ و سپس با ابراهیم امام، فرزند وی مرتبط گردید. وی که مدت ها نزد ابوسلمه خلّال بوده ـ و به تعبیری غلام وی بوده است ـ نزد ابراهیم امام رفته و مشغول خدمت او می شود. ابومسلم سپس از طرف ابراهیم به عنوان داعی به خراسان اعزام می شود. باید توجه داشت که ظاهراً ابومسلم عبد ابراهیم و ابوسلمه نبوده بلکه برای این که بتواند همانند غلام های آزادشده، جزئی از خانواده مولای خود باشد، و لذا بتواند مردم را بهتر به عباسیان دعوت نماید، چنین ادعایی صورت پذیرفته است. سال 129 هجری قمری، زمان اعزام ابومسلم، در حقیقت اوج اختلافات اعراب در خراسان بوده و همین امر به گسترش و رواج دعوت او منجر می شود. ابومسلم در عید فطر 129 هجری قمری دعوت را آشکار نمود و نماز این عید را به امامت سلیمان بن کثیر که داعی بزرگ ابراهیم امام بود اقامه کرد. ظاهراً نخستین گروندگان به دعوت از همان منطقه مرو بوده اند. نخستین جنگ نصر بن سیار، حاکم اموی مرو با گروه ابومسلم به پیروزی ابومسلم می انجامد. شایان ذکر است که ابومسلم در این تاریخ از بردن نام ابراهیم امام خودداری می کرده و برای «الرضا من آل رسول الله » دعوت می نموده است. و همین امر علاوه بر آن که شخص ابراهیم را از گزند دشمنی های بنی امیه در عراق و شام محفوظ می داشته، طرفداران علویان را که سلیمان بن کثیر داعی بزرگ و همراه اصلی ابومسلم، نیز از زمره آنان بوده، به قیام ایشان جذب می کرده است. در جمادی الاولی 130 هجری قمری ابومسلم مرو را فتح کرده و نصر بن سیار را به سوی سرخس فراری داد. وی تا سال 131 هجری قمری ری و تمام خراسان را فتح کرد و تمام مخالفین خود را کشت. در این میان ابراهیم امام ـ شاید در اثر آن که نامه ای از نامه های ابومسلم به وی، به دست حکومت وقت اموی رسید ـ در سال 131 هجری قمری کشته شد و سرانجام در همان سال کوفه توسط سرداران ابومسلم خراسانی فتح شده و سفّاح به خلافت نشانده شد.
ابومسلم در سال 136 هجری قمری قصد حج کرد و ازخراسان به عراق و سپس به مکه رفت. در این سال امیر الحاج ابوجعفر برادر و ولیعهد سفّاح بود. در اثنای همین سفر خبر مرگ سفّاح به ابومسلم رسید، ابومسلم ابتدا سعی در انتخاب فردی دیگر به عنوان خلیفه داشت ولی بعد با ابوجعفر ـ که در طول سال های گذشته رابطه خوبی با یکدیگر نداشتند ـ به عنوان خلیفه بیعت کرده و به سرکوبی قیام عبدالله بن علی بن عباس عموی سفاح و ابو جعفر، که خود را خلیفه می خواند پرداخت. پس از این جنگ، ابومسلم که قصد رفتن به خراسان را داشت، از جانب ابوجعفر منصور-از ترس این که وی به خراسان رفته و از دست حکومت فرار کند ـ به حکومت مصر و شام منصوب شد، ولی ابومسلم نپذیرفته و نامه هایی تند بین ایشان رد و بدل گردید. ابومسلم پس از آن که توسط ابوجعفر منصور به مدائن فراخوانده شد در اثر اشتباه در محاسبه و مشورت هایی که نزدیکان وی به غلط و در اثر تطمیع خلیفه به وی دادند، به حضور خلیفه رسید. در ابتدا، وی مورد استقبال گرم قرار گرفت ولی پس از آن که در جلسه خلیفه حاضر شد، در همان جلسه توسط برخی از نزدیکان خلیفه کشته شد. این واقعه در شعبان 137 هجری قمری بود. پس از مرگ جنازه وی را به دجله افکندند.
وی را که گویا از علم و ادب بی بهره نبوده با القابی نظیر امین آل محمد، امیر آل محمد، صاحب الدعوة و صاحب الدعوة العباسیه مورد اشاره قرار داده اند. [۱]
پانويس
- ↑ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج10، ص50 / تاریخ الرسل و الملوک، ابن جریر طبری، ج6، ص421 / دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص226 / سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، ج6، ص287