قادریه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۵۲ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

از صوفیه.

لویی ماسینیون می نویسد: قادریه طریقتی از مدرسه جنیدیه منسوب به عبدالقادر گیلانی (م:1166هـ. ق) می باشد و دارای فروع زیادی است که عبارتند از: در یمن و صومال : یافعیه (قرن پانزدهم میلادی)، مشارعیه، عرابیه ؛ در هند : بناوه، گرزمر ؛ در اناضول : اشرفیه، هندیه، خلوصیه، نابلسيه، رومیه، و صَلْتِیه ؛ در مصر : فارضیه و قاسمیه (قرن نوزدهم میلادی)؛ در مغرب: عماریه، عروسیه، بوعلیه و جلاله ؛ در سودان غربی: بکائیه. [۱]

این فرقه منسوب به شیخ عبدالقادر گیلانی حنبلی (متولد 471 یا 491هـ. ق ـ متوفی 9ربیع الثانی 561 هـ. ق) می باشد.

وی که مدعی بوده از سادات حسنی است، نزد اهل سنت مقامی بلند دارد. اهل سنت برای او مقامات رفیعی قائلند و او را بازالله الاشهب (به معنای بازِ سبز رنگ [یا تیره رنگ] خداوند)و یکی از اقطاب اربعه می خوانند. [۲]

مدرسی چهاردهی، سلسله های سهروردیه، چَشتیه و نعمت اللهیه را منشعب از قادریه به حساب آورده است و در جای دیگر می نویسد: قادریه به فرق: صوله ای ها، کنزائی ها و خالدی ها تقسیم شده اند. [۳]

سید صدّیق حسن خان می نویسد: « سمعانی گفته: او مورد قبول تام از ناحیه مردم قرار گرفت و ایشان به دیانت و صلاح او معتقد شدند و از کلام و وعظ او منتفع گردیدند و اهل سنت به واسطه ظهور او یاری شدند. وی در کتاب غنیه می گوید خدا در جهت بالاست و جایز نیست که بگویی خدا در هر جا هست. بلکه خدا در آسمان بوده و بر عرش مستوی است، وی در کتاب دیگر خود ـ فتوح الغیب ـ در مسائل صفات و قَدَر، متمسک به سنت شده و در ردّ بر مخالفین سنت مبالغه کرده است. از او نقل می کنند که گفته قدم من بر گردن هر ولی است. کسی از او پرسید: آیا ولی ای از اولیاء عقیده ای غیر از عقیده احمد بن حنبل داشته است؟ گفت: چنین چیزی نبوده و نخواهد بود». [۴]

کتاب الشبک در مقام بیان فرقه هایی که از جمله فِرَق صوفیه اند ولی از مدارج صحت و استقامت دور نیستند، می گوید: «بعضی از این طرق، به سلوک جمیل و ارشاد محکم خود معروفند، مثل قادریه، رفاعیه، سهروردیه، شاذلیه، نقشبندیه، خلوتیه، مرغنیه و غنیمیه. درحالی که در منظوم شیوخ و منثور مرشدین بکتاشیه ، مولویه، بایرامیه، ملامتیه، قزلباشیه، علویه، ابراهیمیه، جمالیه، ذهبیه، نوربخشیه، نعمةاللهیه، گون آبادیه، صفائیه، اوجاغیه، قلندریه، خاکساریه و غیر این ها، غلو و اغراقی در امام مرتضی (علیه السلام) هست، چه آن که بیشتر این طرق، امام علی علیه السلام را سرسلسله و حلقه اول سلسله ارشاد می دانند و غلوّ در شعر شیوخ آنان ظاهر و صریح و آشکار است و هیچ پرده اشتباهی نیست». [۵]

ظاهراً تمام این فرق موجودند.

تری مینگهام در الفرق الصوفیة فی الاسلام جماعات قادریه را چنین برمی شمارد: اهدلیه (ابوالحسن علی بن عمر اهدل)، اسدیه (عفیف الدین عبدالله بن علی)، بکائیه (احمد بکائی کونتی، م:1504 میلادی) بی ناوا ( هند، قرن 19 هـ. ق)، بوعلیه ( تونس، الجزایرداوودیه (ابوبکر بن داوود، دمشق، م:1403 میلادی)، فارضیه (عمر بن فارض، مصر، قرن 16 میلادی)، غوثیه (محمد غوث، م: 1517 میلادی، [که خود تقسیم به بهول شاهی، رقم شاهی و حسین شاهی می شود])، هندیه (محمد غریب الله هندی، ترکیه ) جیلاله، جنیدیه (بهاءالدین جنیدی، م:1515 میلادی، هندکمالیه (کمال الدین کتعالی، 1563 میلادی، هندخلوصیه ( ترکیه )، منزلیه (علی بن عمار منزلی الشایب یا: شعیب، قرن 12 میلادی)، میان خل (میر محمد)، مشاریعیه (قرن 16 میلادی، یمننابلسیه ( ترکیهنوشاهیه (حاج محمد، م:1604 میلادی [که خود تقسیم می شود به باک رحمانیون، ساخیاریون و قاسمیهقومیثیه (ابو الحیاة بن محمد، م:1584 میلادی، هندرومیه (اسماعیل رومی)، صمدیه (محمد صمدی، 1589 میلادی، سوریهعرابیه (عمر بن محمد عرابی، قرن 16 میلادی، یمنوحلاتنیه ( ترکیه )، یافاعیه (عطیف الدین عبدالله بن اسد یافعی، م:678هـ. ق، یمنزیلاجیه (صفی الدین احمد بن عمر زیالاجی، یمنزیجریه (علی بابا، آلبانی ). [۶]

لویی ماسینیون در دائرة المعارف الاسلامیة می نویسد: «از جنیدیه، فرقه ای ناشی شده که امروزه به سه طریقه مهم: خواجه گان (پیروان یوسف همدانی م:1140م)، کبراویه (پیروان کبری م:1221م) و قادریه تقسیم می شوند. و برخی به این سه طریقه، طریقه های چَشتیه و رفاعیه مدنیه (که بعدها شاذلیه شد) را اضافه کرده اند و آن ها را پنج طریقه اولیه دانسته اند. [۷]

پانویس

  1. دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص185
  2. ریاض السیاحة، زین العابدین شیروانی، ص131و343 / الشبک، احمد حامد الصراف، ص238
  3. سلسله های صوفیه ایران، مدرسی چهاردهی، ص102
  4. التاج المکلّل، صدّیق حسن خان، ص166
  5. الشبک، احمد حامد الصراف، ص57
  6. الفرق الصوفیة فی الاسلام، تری مینگهام، ص402
  7. دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص175