مولویه

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو

از صوفیه.

منسوب به مولوی، جلال الدین رومی می باشند.

لویی ماسینیون این فرقه طریقتی در اناضول، منسوب به جلال الدین رومی (م:1273میلادی) معرفی می کند. این فرقه دارای دو فرع پوست نشینیه و ارشادیه بوده است. [۱]

زین العابدین شیروانی در ریاض السیاحة، سلسلـه مولویه را چنیـن شـرح مـی دهـد: «شیـخ حسام الدین چلبی و شیـخ صـلاح الـدین زرکـوب و شیخ بهاء الدین ولد، هـر سـه مـریـد مولانا جلال الدین رومی بودنـد و او از شمس الدین تبریزی و او از بابا کمال الدین جندی و او از شیخ نجم الدین کبری. . . » [۲]

مدرسی چهاردهی درباره این فرقه می نویسد: «در قرن هفتم هجری محی الدین عربی، عرفان اسلامی را پایه علمی نهاد و آثار وی بالاخص کتاب فصوص الحکم در زمره کتب درسی علم عرفان قرار گرفت و در این قرن مولانا پا به عرصه وجود گذاشت و کتاب ارزنده و جاودان خود را به نام مثنوی معنوی تدوین فرمود. بهاءالدین ولد (سلطان العلماء) به اتفاق فرزند یگانه و خانواده خود از بلخ حرکت و عاقبت در قونیه رحل اقامت افکند و در روز جمعه 18 ربیع الآخر سنه 638 هجری قمری به سرای جاودان شتافت و جلال الدین محمد مشهور به خداوندگار و مولوی و مولانا در روز ششم ربیع الاول سنه 604 هجری قمری در بلخ پا به عرصه وجود نهاد و غروب یک شنبه پنجم جمادی الآخر سنه 672 هجری قمری دیده از جهان فانی فرو بست. صبح روز بعد جنازه مولانا را حرکت دادند و از کثرت جمیعت (چون از همه گروه ها به ویژه نصاری و یهود نیز در آن مراسم شرکت داشتند) هنگام غروب به مصلی رسیدند، صدرالدین قونوی به نماز برخاست شهقه ای بزد و بیهوش گردید. ناچار قاضی سراج الدین، امامت فرمود و اغلب مردم شهر تا چهل روز همه روزه به زیارت تربت مولانا حاضر می گردیدند، توضیحاً بیان می دارد در ازمنه گذشته، مشایخ و اقطاب را به نام خواجه، بابا، مولوی، خداوندگار و مولانا می نامیدند و این القاب عام در مورد مولانا، القاب خاص گردید و صدرالدین قونوی از شاگردان خاص محی الدین و شارح عقاید وی و ضمناً ربیب محی الدین بود و از دوستان نزدیک مولانا بود و طرفین به همدیگر احترام بسیار بجا می آوردند. محی الدین ضمن گفتار خود، خویشتن را خاتم الاولیاء معرفی کرده است.

به مرور دهور، موقوفات بسیار بر تکیه و مقبره مولانا برقرار داشتند و صوفیان و دیگران از اطراف و اکناف جهان به زیارت مزار مولانا شتافتند. زمانی که خلافت عثمانی برچیده شد، آتاتورک اولین رئیس جمهور ترکیه طی فرمانی به تاریخ چهارم سپتامبر 1925م که برابر 15 صفر سنه 1344 هجری قمری بود فرمانی بداد که همه تکایای مولویه بسته شود و موقوفات ضبط گردد، محمد برهان الدین چلبی آخرین خلیفه سلسله مولوی در استانبول در طبقه پنجم مهمانخانه ای، با شلیک یک تیر مغز خود را متلاشی کرد.

مولانا درباره خود گفته است: علمای ظاهر، واقف اخبار رسولند و شمس، واقف اسرار رسول و من مظهر انوار رسولم!

مرید در ابتدای ورود به این سلسله دیگجوش داده، سپس غسل توبه انجام داده و کسوه ای پوشد و حجره ای برای اجراء سلوک در اختیارش قرار می دهند و قبل از تلقین به ذکر خفی، می بایست بیست و پنج اربعین متوالی خدمت کند و روز هزار و یکمین عملاً در تصوف گام زند. » [۳]

[۴]

زین العابدین شیروانی در بستان السیاحة به تبیین شهر اسلامبول پرداخته و در ضمن بیان مذاهب آن شهر می نویسد: «از سلاسل درویشان، سلسله بکتاش و ابدال و موسایی و جلالی و رفاعی و نقشبندی عجمی و قادری و مولوی و شطّاری و حمزوی و عشّاقی در آنجا دایر و سایر و صاحبان سلاسل مذکوره و مشایخ و سالکان آن ها در آن دیار ظاهر و باهرند. » [۵]


پانویس

  1. دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص186
  2. ریاض السیاحة، زین العابدین شیروانی، ص339
  3. سلسله های صوفیه ایران. مدرسی چهاردهی، ص312
  4. اسلام و صراط مستقیم، کنت مورگان، ص335 / ریاض السیاحة، زین العابدین شیروانی، ص132 / سیری در تصوف ایران در شرح حال مشایخ و اقطاب، مدرسی چهاردهی، ص254 / الفرق الاسلامیة، محمود بشبیشی، ص74 / الفرق الصوفیة فی الاسلام، تری مینگهام، ص100 / الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة، صلاح ابوسعود، ص226 / فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص317 / فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص268 / موسوعة الصوفیة، عبدالمنعم حفنی، ص974 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص637
  5. بستان السیاحة، زین العابدین شیروانی، ص431