چَشتیه
لویی ماسینیون در دائرة المعارف الاسلامیة می نویسد: «از جنیدیه، فرقه ای ناشی شده که امروزه به سه طریقه مهم: خواجگان (پیروان یوسف همدانی م:1140م)، کبراویه (پیروان کبری م:1221م) و قادریه تقسیم می شوند. و برخی به این سه طریقه، طریقه های چَشتیه و رفاعیه مدنیه (که بعدها شاذلیه شد) را اضافه کرده اند و آن ها را پنج طریقه اولیه دانسته اند. [۲]
این فرقه در هند رواج بسیار یافته و تا عصر مؤلف السمط المجید [۳] (م:1071هـ. ق) گسترش داشته است.
در این که این فرقه به چه کسی منسوب است اختلافات بسیاری دیده می شود. گروهی چَشتیه را منسوب به معین الدین محمد ملقّب به آفتاب ملک هند (537 ـ 633 هـ. ق) می دانند. معین الدین اصلاً سیستانی بوده و در شهر های خراسان زندگی می کرده و با مشهورترین صوفیان عصر خود از قبیل نجم الدین کبری، شهاب الدین سهروردی و اوحدالدین کرمانی ملاقات کرده است. وی در سال 589 هجری قمری به دهلی رفته و از آنجا به اجمیر (ایالتی در هندوستان) عزیمت کرده و در همان جا وفات می کند. قبر وی مزار می گردد و اکبرشاه هندی پادشاه هند بعدها، پیاده به زیارت آن می رود.
گروهی دیگر نیز مؤسس این فرقه را مردی به نام ابواسحق (تاریخی را در ترجمه وی ذکر نکرده اند اما از این که او را یازدهمین فرزند امیرالمومنین دانسته اند، باید گفت وی در قرن سوم هجری قمری می زیسته است.) می دانند، که از سادات بوده و نسبش با 9 واسطه به امیرالمؤمنین علی علیه السلام می رسیده است. ابواسحق از اهالی آسیای صغیر بوده، سپس به هند مسافرت می کند و در چِشت ساکن می شود؛ و برخی نیز نوشته اند وی سپس به شام رفته و در عکا مدفون می گردد.
گروهی دیگر نیز مؤسس چَشتیه را، خواجه ابدال چشتی (م: 355هـ. ق) می دانند. گفته اند خواجه معین الدین محمد ـ که ذکرش را آوردیم ـ خواجه ابدال را به هند آورده است، و یا آن که خواجه ابدال خود در سال 471 هجری قمری به هند مسافرت کرده است. (و ناگفته پیداست که این نمی تواند صحیح باشد چرا که مرگ خواجه معین الدین 633 هجری قمری ذکر شده و وی نمی تواند عامل هجرت خواجه ابدال در سال 471 هجری قمری باشد).
ممکن است خواجه ابدال همان خواجه بنده نواز باشد.
گفته شده است خلیفه خواجه ابدال، خواجه قطب الدین بختیار کاکی (م:633هـ. ق) بوده است و پس از او بابا فرید شکرگنج (م:668هـ. ق) خلیفه وی می گردد.
بابا فرید، پسران و اولاد زیاد داشته که خود تبدیل به طائفه مخصوصی در هند شدند و در « حوض ستلج سفلی » به خصوص در منطقه « مونتجوری » گسترش یافتند.
بابا فرید دو مرید به نام های علی احمد صابری و نظام الدین اولیاء (م: 725 هـ. ق) داشته که پیروان ایشان را با نام های صابر چشتی و نظامی شناخته اند.
چَشتیه که از زمره دراویش محسوب می شوند، خود را از قریش دانسته و لفظ الا الله را در کلمه توحید (لااله الاالله) محکم ادا می کنند، ایشان لباس های سرخ رنگ که با مُغرِه (گل سرخ) و یا پوست درخت سنط رنگ شده است می پوشیده اند. [۴]
چَشتیه در مسیر تاریخی خویش دو بار احیاء گردیده است: نخست توسط شیخ سلیم، که او را مؤسس دوم چَشتیه دانسته اند و هم اوست که اکبرشاه، به برکت او، صاحب فرزندی به نام سلیم می شود و هم چنین در زمان او روستای چشت به دست ذریه تاج الدین بنا می گردد. و بار دوم، توسط خواجه نورمحمد قبله عالم، که او را چپوتی می نامیدند و از اهالی قبیله کرال بوده است.
طریقه چَشتیه به پنج فرقه تقسیم شده است:
1. زیدیه که منسوب به عبدالاحد بن زید می باشد؛
2. ایاضیه که منسوب به خواجه فضیل بن ایاض اند؛
3. ادهمیه که منسوب به ابـراهیم ادهـم شده اند؛
4. هبیره ؛
5. چَشتیه.
به نظر می رسد این تقسیم بندی با مشکل مواجه است. احتمال دارد مشکل ناشی از ترجمه دائرة المعارف الاسلامیة از انگلیسی به عربی باشد. به هر حال تقسیم بندی فوق درباره چَشتیه با آن چه از منابع معتبرتر نقل شده، سازگار نیست.
برای چَشتیه سرود هایی ذکر کرده اندکه به عنوان غذای روح محسوب می شده است. ایشان مزار های متعددی دارند. [۵]
مدرسی چهاردهی، سلسله های سهروردیه، چَشتیه و نعمت اللهیه را منشعب از قادریه به حساب آورده است و در جای دیگر می نویسد: قادریه به فرق: صوله ای ها ، کنزائی ها و خالدی ها تقسیم شده اند. [۶]
این در حالی است که دانشنامه جهان اسلام درباره این فرقه می نویسد: «این سلسله دنباله سلسله اَدْهَمیه، منسوب به ابراهیم بن ادهم، است که در زمان ابو اسحاق شامی (از مشایخ بزرگ صوفیه در اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم) به چَشتیه معروف شد. بنا بر روایتی، شجره این سلسله به حضرت علی (علیه السلام) می رسد. هریک از روایتهای راجع به سلسله خلافت در نظام صوفیان چشتی از لحاظ تاریخی دارای مشکلاتی است. این سلسله در شبه قاره از پرجمعیت ترین سلسله های صوفیه این نواحی است و پیروان آن حنفی مذهب اند، با این حال ارادتشان به ائمه شیعه در خور توجه است.
ابواسحاق شامی با اجازه پیر خود، خواجه مَمْشاد علو دینوَری، برای ارشاد مردم چشت ، از بغداد به آنجا رفت و ظاهراً از آن پس این سلسله به چشتی معروف شد. در قصبه چشت ، خواجه ابواحمد ابدال چشتی با وی مصاحبت داشت و پس از مرگ ابواسحاق، جانشین او گردید. بعد از خواجه ابواحمد ابدال، به ترتیب خواجه ابومحمد چشتی (متوفی 411)، خواجه ابویوسف بن سمعان (متوفی 459)، خواجه قطب الدین مودود چشتی، حاجی شریف زندنی (متوفی 612)، خواجه احمدبن مودود (متوفی 577) و خواجه عثمان هاروَنی (متوفی 617) در چشت و دیگر نواحی خراسان بزرگ بر مسند ارشاد نشستند. بدین ترتیب، شکل گیری این سلسله در چشت از قرن چهارم صورت گرفت و تا قرن هفتم ادامه یافت و از قرن ششم به تدریج از ناحیه هرات و خراسان بزرگ به شبه قاره گسترش پیدا کرد. با رحلت مریدان خواجه مودود، تصوف در چشت رو به افول نهاد و عده ای از مریدان، با ظهور ترکان غوری و منازعات آنان، به مناطق دیگر رفتند، از جمله به شهر اجمیر در ایالت راجستان هند. این شهر پس از ورود خواجه معین الدین سجزی چشتی، مرید و خلیفه خواجه عثمان هاروَنی، پایگاه چَشتیه شد. خواجه معین الدین سلسله چَشتیه را در هند بنیان نهاد و اصول و مبانی آن را در اجمیر، مسند قدرت چوهان (از قبایل ساکن در شمال هند پیش از آمدن مسلمانان)، تدوین کرد. . . . معین الدین در 561، پس از سفرهای طولانی، سرانجام به اجمیر رفت. او با انتخاب شهر اجمیر به عنوان پایگاه چَشتیه ، از سنّت پایه گذاران سلسله چَشتیه تبعیت کرد که برای فعالیتهای خود، به جای مراکز مهم قدرت سیاسی در ایران و آسیای مرکزی ، شهرهای دورافتاده را انتخاب می کردند. در قرن هفتم، پس از اجمیر، ناگور (ناحیه ای در راجستان هند ) با حضور حمیدالدین صوفی سعیدی ناگوری و یکی از اخلافش به نام خواجه حسین ناگوری، و دهلی با حضور قطب الدین بختیار کاکی، از مراکز مهم تصوف چشتی شدند. پس از قطب الدین بختیار، شیخ بدرالدین و شیخ فریدالدینِ گنج شکر در اجودهن (در پاک پتن شریف پاکستان )، خواجه نظام الدینِ اولیاء و دو خلیفه وی (شیخ سراج الدین و برهان الدین غریب) در بنگال و دَکن ، شیخ نصیرالدین محمود، معروف به چراغ دهلی در دهلی ، و سید محمد گیسودراز و اخلاف وی در نواحی دَکن ، سبب گسترش سلسله چَشتیه در سرزمین هند و نیز ترویج زبان فارسی شدند و برای تجدید روابط فرهنگی بین گروههای مختلف فضای مطلوبی ایجاد کردند. افزون بر این، سهم مشایخ چَشتیه در ترویج اسلام در شبه قاره، به عنوان اصلاحگران اجتماعی و مبلّغان ارزشهای اسلامی، درخور توجه و اهمیت بسیار است. این سلسله در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، در دوره نصیرالدین چراغ دهلی، به اوج معنوی رسید و با مرگ وی، این اعتلا رو به انحطاط و زوال نهاد و از آن پس، کمتر پیر یا مرشدی توانسته است موجبات پیشرفت و شهرت پیشین چَشتیه را فراهم سازد.
به طور کلی، سلسله چَشتیه در دوره اعتلای خود دارای چند خصوصیت عمده بود که با از دست دادن آنها از ترقی باز ایستاد، از جمله : 1- تا دوره شیخ نصیرالدین چراغ دهلی این سلسله دارای نظامی متمرکز بود که همه امور سلسله، شامل فعالیتهای روحانی و معنوی و تربیت مریدان و امور معیشت، را زیرنظر داشت و همه مریدان متوجه یک مرکز بودند که از همین مرکز، خواه دهلی خواه اجمیر، خلفایی برای ارشاد مردم به دیگر نواحی هند فرستاده می شد. بعد از شیخ نصیرالدین چراغ دهلی، به دلیل عدم تمایل وی در سپردن خرقه به مریدان، سجاده نشینی دهلی از مرکزیت افتاد و هر خلیفه و سجاده نشینی به طور مستقل عمل کرد. 2- از زمان خواجه معین الدین چشتی تا بعد از مرگ شیخ نصیرالدین، هیچ قطبی فرزند خود را به جانشینی تعیین نمی کرد، اما پس از آن سجاده نشینی موروثی شد 3- تا آن زمان، اقطاب بزرگ در میان مردم نفوذ معنوی داشتند و کمتر به حکام و سلاطین اعتنا می کردند و گرچه غالباً فقیر بودند، خانقاهشان مأوای مردم بود. در این دوره، دست ارادت به شیخی دادن و با پیران هم صحبت شدن از افتخارات غالب امرا و حکام زمان بود؛ اما از دوره نصیرالدین چراغ دهلی که وی مدتی، به ناچار، به فعالیتهای سیاسی و حکومتی نیز اشتغال داشت روش تغییر کرد و این امر با طبیعت صوفیانه چَشتیه ـ که معتقد بود فعالیت سلسله باید دور از مراکز قدرت سیاسی باشد ـ تعارض داشت. »
این دانشنامه سپس به شاخه های فرعی سلسله چَشتیه اشاره کرده و می نویسد: «بعد از فوت خواجه معین الدین چشتی دو تن از مریدان وی دو سلسله تأسیس کردند: شاه عبدالله کرمانی (متوفی 658) سلسله کرمانیه را در بنگال و پیرکریم سیلونی (متوفی 663) سلسله کریمیه را در سیلون بنیان گذاشتند. فریدالدین گنج شکر نیز شاخه سوم، به نام فریدیه ، را بنیان نهاد که از آن دو اهمیت بیشتری داشت. پس از مرگ فریدالدین، دو تن از خلفای وی، نظام الدین اولیاء ملقب به محبوب الهی در دهلی و علاءالدین علی بن احمد صابر در کلیر، این شاخه را به دو شعبه نِظامیه و صابریه تقسیم کردند. هرچند این دو شعبه نیز انشعابهایی دارند، اما مردم آنها را به نام دو شاخه اصلی، نظامیه و صابریه ، می شناسند. برخی از معروف ترین شاخه های فرعی چَشتیه عبارت اند از: 1. امدادیه، منسوب به حاجی امدادالله (متوفی 1317)، که در مکه مجاور بود؛ 2. مخدومیه، منسوب به شیخ جلال الدین کبیر پانی پتی (متوفی 765)؛ 3. حسامیه ، منسوب به حسام الدین مانیکپوری (متوفی 882)؛ 4. حمزه شاهیه ، منسوب به شیخ حمزه (متوفی 957)؛ 5. فخریه ، منسوب به فخر جهان دهلوی (متوفی 1199)؛ و 6. نیازیه ، منسوب به شاه نیاز احمد بریلوی (متوفی 1250)، از شاخه فخریه نظامیه ». [۷]
پانویس
- ↑ ریاض السیاحة، زین العابدین شیروانی، ص339 / المنجد فی الاعلام، ذیل همین ماده
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص175
- ↑ السمط المجید، احمد بن محمد قشاشی، ص65
- ↑ السمط المجید، احمد بن محمد قشاشی، ص65
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیة، ج6، ص465
- ↑ سلسله های صوفیه ایران، مدرسی چهاردهی، ص102
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج11، ص831