صالحیه (بتریه از زیدیه): تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
جز صالحیه (بتریه از زیدیه)» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)) [آبشاری])
سطر ۱: سطر ۱:
همان [[بُتریه (از نام های معتزله)]]، از [[زیدیه]].  
+
همان [[بتریه (از فرق زیدیه)|بتریه ]]، از [[زیدیه]].  
 +
 
 +
[[ابن اثیر]] در [[اللباب فی تهذیب الانساب]]؛ صَالِحی را به فتح صاد و کسر لام ضبط کرده است. <ref> [[اللباب فی تهذیب الانساب]]، [[ابن اثیر]]، ج2، ص230</ref>
  
 
ایشان منسوب به [[حسن بن صالح بن حی]] می باشند <ref> [[بستان السیاحة]]، [[زین العابدین شیروانی]]، ص622 / [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص90</ref> و [[علی علیه السلام]] را افضل مردم و اولی به بیعت دانسته و مردم را به قبول ولایت آن حضرت دعوت می نمودند، اما در عین حال بیعت [[ابوبکر]] را خطا ندانسته و می گفتند خلافت حق [[علی علیه السلام]] بوده و وی می توانسته از حق خود بگذرد و چنین نیز کرده است. ایشان بنابر همین مبنا، ولایت [[علی علیه السلام]] را به ولایت [[ابوبکر]] و [[عمر]] خلط می کردند. [[بَتریه]] شهادت می دادند که مخالفین [[علی علیه السلام]] در آتش مانده اند. ایشان همچنین به احکامی که [[ابوبکر]] و [[عمر]] صادر کرده بودند، ملتزم بودند و در نتیجه به احکامی از قبیل مسح بر خفّین و شرب نبیذ مسکر و خوردن جرّی، عمل می نمودند، اما عثمان، طلحه و زبیر را تنقیص می نمودند. ایشان همچنین درباره اصل خلافت [[عثمان بن عفان]] قائل به توقف بودند و درحالی که امامت را مخصوص اولاد علی علیهم السلام می دانستند، اما در میان فرزندان [[امیرالمؤمنین علیه السلام]] به افراد معینی قائل نبوده و می گفتند هرکس از اولاد علی علیهم السلام برای امر به معروف خروج نماید، باید همراه او قیام نمود. <ref> [[اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین]]، [[فخر رازی]]، ص62 / [[تبصرة العوام]]، [[مرتضی رازی]]، ص187 / [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص13 / [[المقالات و الفرق]]، [[سعد اشعری]]، ص73 / [[نفائس الفنون فی عرایس العیون]]، [[شمس الدین محمد آملی]]، ج2، ص276</ref>
 
ایشان منسوب به [[حسن بن صالح بن حی]] می باشند <ref> [[بستان السیاحة]]، [[زین العابدین شیروانی]]، ص622 / [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص90</ref> و [[علی علیه السلام]] را افضل مردم و اولی به بیعت دانسته و مردم را به قبول ولایت آن حضرت دعوت می نمودند، اما در عین حال بیعت [[ابوبکر]] را خطا ندانسته و می گفتند خلافت حق [[علی علیه السلام]] بوده و وی می توانسته از حق خود بگذرد و چنین نیز کرده است. ایشان بنابر همین مبنا، ولایت [[علی علیه السلام]] را به ولایت [[ابوبکر]] و [[عمر]] خلط می کردند. [[بَتریه]] شهادت می دادند که مخالفین [[علی علیه السلام]] در آتش مانده اند. ایشان همچنین به احکامی که [[ابوبکر]] و [[عمر]] صادر کرده بودند، ملتزم بودند و در نتیجه به احکامی از قبیل مسح بر خفّین و شرب نبیذ مسکر و خوردن جرّی، عمل می نمودند، اما عثمان، طلحه و زبیر را تنقیص می نمودند. ایشان همچنین درباره اصل خلافت [[عثمان بن عفان]] قائل به توقف بودند و درحالی که امامت را مخصوص اولاد علی علیهم السلام می دانستند، اما در میان فرزندان [[امیرالمؤمنین علیه السلام]] به افراد معینی قائل نبوده و می گفتند هرکس از اولاد علی علیهم السلام برای امر به معروف خروج نماید، باید همراه او قیام نمود. <ref> [[اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین]]، [[فخر رازی]]، ص62 / [[تبصرة العوام]]، [[مرتضی رازی]]، ص187 / [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص13 / [[المقالات و الفرق]]، [[سعد اشعری]]، ص73 / [[نفائس الفنون فی عرایس العیون]]، [[شمس الدین محمد آملی]]، ج2، ص276</ref>
سطر ۱۴: سطر ۱۶:
  
 
البته جای این سؤال باقی است که [[زید بن علی بن حسین|زید]] بن [[امام سجاد|علی]] در چه سالی به این حدود سفر کرده است. اما به هر حال از عبارت [[معجم البلدان]] معلوم می شود که در سال تألیف این کتاب (قرن هفتم هجری قمری) اهل این شهر بر این مذهب بوده اند.  
 
البته جای این سؤال باقی است که [[زید بن علی بن حسین|زید]] بن [[امام سجاد|علی]] در چه سالی به این حدود سفر کرده است. اما به هر حال از عبارت [[معجم البلدان]] معلوم می شود که در سال تألیف این کتاب (قرن هفتم هجری قمری) اهل این شهر بر این مذهب بوده اند.  
 
[[ابن اثیر]] در [[اللباب فی تهذیب الانساب]]؛ صَالِحی را به فتح صاد و کسر لام ضبط کرده است. <ref> [[اللباب فی تهذیب الانساب]]، [[ابن اثیر]]، ج2، ص230</ref>
 
  
 
[[حافظ رجب برسی]] می نویسد: «[[صالحیه]] می گویند [[علی علیه السلام]] بعد از [[پیامبر صلی الله علیه و آله]]، افضل امت است. ولی ایشان شیخین را سب نمی کنند و می گویند [[علی علیه السلام]] در بیعتی صحیح با ایشان بیعت نمود و اگر با ایشان می جنگید، ریختن خون آن ها حلال بود ولی این امری محال است. ایشان متعه و رجعت را منکرند». <ref> [[مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین]]، [[حافظ رجب برسی]]، ص210</ref>
 
[[حافظ رجب برسی]] می نویسد: «[[صالحیه]] می گویند [[علی علیه السلام]] بعد از [[پیامبر صلی الله علیه و آله]]، افضل امت است. ولی ایشان شیخین را سب نمی کنند و می گویند [[علی علیه السلام]] در بیعتی صحیح با ایشان بیعت نمود و اگر با ایشان می جنگید، ریختن خون آن ها حلال بود ولی این امری محال است. ایشان متعه و رجعت را منکرند». <ref> [[مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین]]، [[حافظ رجب برسی]]، ص210</ref>

نسخهٔ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۲۳:۳۲

همان بتریه ، از زیدیه.

ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب؛ صَالِحی را به فتح صاد و کسر لام ضبط کرده است. [۱]

ایشان منسوب به حسن بن صالح بن حی می باشند [۲] و علی علیه السلام را افضل مردم و اولی به بیعت دانسته و مردم را به قبول ولایت آن حضرت دعوت می نمودند، اما در عین حال بیعت ابوبکر را خطا ندانسته و می گفتند خلافت حق علی علیه السلام بوده و وی می توانسته از حق خود بگذرد و چنین نیز کرده است. ایشان بنابر همین مبنا، ولایت علی علیه السلام را به ولایت ابوبکر و عمر خلط می کردند. بَتریه شهادت می دادند که مخالفین علی علیه السلام در آتش مانده اند. ایشان همچنین به احکامی که ابوبکر و عمر صادر کرده بودند، ملتزم بودند و در نتیجه به احکامی از قبیل مسح بر خفّین و شرب نبیذ مسکر و خوردن جرّی، عمل می نمودند، اما عثمان، طلحه و زبیر را تنقیص می نمودند. ایشان همچنین درباره اصل خلافت عثمان بن عفان قائل به توقف بودند و درحالی که امامت را مخصوص اولاد علی علیهم السلام می دانستند، اما در میان فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام به افراد معینی قائل نبوده و می گفتند هرکس از اولاد علی علیهم السلام برای امر به معروف خروج نماید، باید همراه او قیام نمود. [۳]

ابوالحسن اشعری بَتریه را اصحاب حسن بن صالح بن حی و اصحاب کثیر النواء معرفی می کند و همان مطالب بالا را به ایشان نسبت داده و اضافه می کند: «بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کرده اند و عثمان را تکفیر نمی کنند ایشان رجعت اموات به دنیا را منکرند. بَتریه امامت علی علیه السلام را از لحظه ای که مورد بیعت مردم قرار گرفت ثابت می دانند. حکایت شده است که حسن بن صالح از عثمان تبری می نمود». [۴]

باید توجه داشت که تا قرن پنجم هجری قمری، آن چه در کتاب ها موجود است، تنها نام بَتریه است و در کتب این دوره، نام صالحیه به چشم نمی خورد و حتی در فرق الشیعة [۵]، که اساساً فرقه بَتریه را منسوب به حسن بن صالح بن حی دانسته و نامی از کثیر النواء ابتر ـ که نام بَتریه از لقب او گرفته شده است ـ نمی برد، باز ذکری از نام صالحیه در میان نیست.

شایان ذکر است که محمد شهرستانی [۶]، صالحیه را فرقه ای غیر از بَتریه دانسته و آنان را به عنوان دو فرقه ذکر کرده است.

مقاتل الطالبین در ترجمه یحیی بن عبدالله بن الحسن می نویسد: «در مصاحبت او جماعتی از اهل کوفه بودند که در میان آن ها پسری از حسن بن صالح بن حی بود و او بر عقیده زیدیه بَتریه مبنی بر تفضیل ابوبکر و عمر و عثمان در شش سال اول خلافتش بود، درحالی که عثمان را در باقیمانده عمرش تکفیر می کرد، فرزند حسن بن صالح، نبیذ می آشامید و بر خفین مسح می کرد». [۷]

معجم البلدان درباره کلمه شهرزور می نویسد: «در شهرزور شهر دیگری به نام شیز است و اهل آن شهر، شیعه زیدیه صالحیه اند. آنان به دست زید بن علی اسلام آوردند. این شهر پناهگاه هر مفسد و مسکن هر صاحب غارت است. اهل نیم ازرای که از همسایگان آنانند درسال 341 هجری قمری به آن ها حمله کرده، آنان را کشته و غارت کرده به حسب ظاهر شریعت، آنان را سوزانیدند». [۸]

البته جای این سؤال باقی است که زید بن علی در چه سالی به این حدود سفر کرده است. اما به هر حال از عبارت معجم البلدان معلوم می شود که در سال تألیف این کتاب (قرن هفتم هجری قمری) اهل این شهر بر این مذهب بوده اند.

حافظ رجب برسی می نویسد: «صالحیه می گویند علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، افضل امت است. ولی ایشان شیخین را سب نمی کنند و می گویند علی علیه السلام در بیعتی صحیح با ایشان بیعت نمود و اگر با ایشان می جنگید، ریختن خون آن ها حلال بود ولی این امری محال است. ایشان متعه و رجعت را منکرند». [۹]

احمد بن یحیی بن مرتضی می نویسد: «زیدیه شش فرقه اند: جارودیه، بتریه، بتریه صالحیه، جریریه، و جارودیه به سه فرقه مطرفیه، حسینیه و مخترعه تقسیم می شوند»، این عبارت احمد بن یحیی بن مرتضی، زیدیه را در ابتدا به چهار فرقه، و بعد یکی از آن چهار فرقه را به سه فرقه تقسیم می کند که شش فرقه به دست می آید. اما در شرح این فرقه ها، وی می نویسد: «بتریه به صالحیه و جریریه تقسیم می شوند» و اشاره ای به بَتریه مطلق در مقابل بتریه صالحیه و بَتریه جریریه ندارد. [۱۰]

نام بَتریه یا صالحیه را بر پیروان دو تن از رهبران زیدی یعنی ابواسماعیل کثیر بن اسماعیل بن نافع نواء ملقب به کثیر النواء و الابتر و نیز حسن بن صالح بن حی همدانی نهاده اند. کثیر النواء از اصحاب حدیث و معاصر امام باقر علیه السلام و امام زید است که عمدتاً در مسأله تبری یا تولی نسبت به ابوبکر و عمر با زید اختلاف داشت و همین امر سرچشمه نام گذاری او و پیروانش به بَتریه شد. هرچند گاه نام کثیر النواء در سلسله اسناد حدیث شیعی نیز به چشم می خورد، اما چونانکه روایت کرده اند، امام باقر علیه السلام او و ابومقدام و تمار را گمراه کننده خوانده و امام صادق علیه السلام نیز از او بیزاری جسته و او را همراه با سالم و ابوجارود دروغگو و بی باور دانسته و لعنشان کرده است. دیدگاه های کثیر النواء سبب شده است برخی او را در شمار اهل سنت بدانند. از کثیر النواء در ردیف کسانی چون سلمة بن کهیل (م: 121هـ. ق)، ابومقدام ثابت بن حداد، سالم بن ابی حفصه (م: 137هـ. ق) و حکیم بن عتیبه (م: 114هـ. ق) و نیز حسن بن صالح بن حی یاد می شود و پیروان این گروه مجموعاً بَتریه دانسته می شوند. کثیر النواء در سده دوم هجرت درگذشته است. اما حسن بن صالح دیگر رهبر بَتریه که به اعتبار نام وی این فرقه را صالحیه هم نامیده اند، از بزرگان زیدیه و فقیه و متکلم بوده است. در منابع اهل سنت او را به تقوا، ورع و عبادت ستوده و افزون بر این وی را توثیق کرده و احادیثی نیز از طریق او در منابع حدیثی آورده اند. همچنین بغدادی او و پیروانش را دارای وضعیتی بهتر نزد اهل سنت دانسته است. حسن بن صالح که به روایت وکیع در سال 100 هجری قمری زاده شده است، از کسانی چون سلمة بن کهیل، عبدالله بن دینار، علی بن اقمر، سماک بن حرب، اسماعیل سدی، بیان بن بشر و دیگر مشاهیر این طبقه نقل حدیث کرده و وکیع، ابن مبارک، مصعب بن مقدام، ابونعیم و کسانی از این دست از او نقل حدیث کرده اند. از کتاب هایی چون کتاب التوحید، کتاب امامة ولد فاطمة، و الجامع فی الفقه برای وی نام برده شده است. هرچند دیدگاه های ابن صالح درباره خلافت ابوبکر، عمر و عثمان سبب شده است در منابع اهل سنت او را بستایند و از او حدیث نقل کنند، اما از دیگر سو عقیده وی به قیام با شمشیر بر ضد ستمگران و نیز واگذاردن نماز جمعه ای که به امامت ستمگر برگزار می شود زمینه آن را پدید آورده است که او را بنکوهند و با احتیاط با او برخورد کنند و یا مردمان را از او برحذر دارند. ابن صالح با همین عقیده است که با عیسی بن زید و قیام وی همراهی کرد، او را در میان طایفه خود از دیدگان پنهان بداشت و به سازماندهی مردم در طرفداری از او پرداخت. حسن بن صالح در 168 و به روایتی نیز 169 هجری قمری و اندکی پس از درگذشت عیسی بن زید بدرود حیات گفت. صالحیه به لحاظ دیدگاه ها و اندیشه ها و در مقایسه با جارودیه فرقه ای معتدل تر است و عقیده دارد امامت به شورا در میان مردم است و گاه رواست در شرایطی که افضل نیز وجود دارد مفضول امام شود، البته مشروط به آن که افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر این خلافت را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی علیه السلام برترین فرد پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، اما وی خود از حق امامت خویش دست شسته و بنابر مصالح این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است و از همین روی بدانچه او خود بدان خرسند بوده و آن را پذیرفته است خرسندیم. صالحیه در مورد عثمان هم دست کم خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح می دانستند و از آن پس، چونانکه از ابن صالح نقل شده، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز در این باره توقف گزیدند. بَتریه یا صالحیه به اصل امر به معروف و نهی از منکر اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان فاطمه علیهاالسلام قیام کننده و عالم و شجاع باشد همو امام است و همراهی با او واجب است. سومین نکته شایسته اشاره در عقاید بَتریه مخالفت آنان با تقیه است که در این زمینه راه خود را از شیعیان امامی جدا می کنند. بَتریه بر پایه همین اصل، امامت کسی را که به تقیه گرویده و در خانه نشسته باشد صحیح ندانستند. صالحیه در فقه نیز عمدتاًً به مسلک حنفی نزدیک هستند و چونانکه محمد شهرستانی درباره زیدیان روزگار خود گزارش می کند در فروع بر مذهب ابوحنیفه اند. در منابع، گزارش چندانی از انشعاب های درونی صالحیه در دست نیست هرچند که حسن بن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً انشعاب یا فرقه ای از عجلیه دانسته است. [۱۱]

پانویس

  1. اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص230
  2. بستان السیاحة، زین العابدین شیروانی، ص622 / المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص90
  3. اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، فخر رازی، ص62 / تبصرة العوام، مرتضی رازی، ص187 / فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص13 / المقالات و الفرق، سعد اشعری، ص73 / نفائس الفنون فی عرایس العیون، شمس الدین محمد آملی، ج2، ص276
  4. التبصیر فی الدین، شهفور اسفراینی، ص28 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص43 / مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج1، ص144
  5. فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص13
  6. الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج1، ص142
  7. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص311
  8. معجم البلدان، یاقوت حموی، ج5، ص165
  9. مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، حافظ رجب برسی، ص210
  10. المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص90
  11. تاریخ فرق اسلامی، حسین صابری، ج2، ص98