بتریه (از فرق زیدیه)

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۳:۱۰ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

از زیدیه.

به فتح باء بنابر ضبط اللباب فی تهذیب الانساب و به ضم باء بنابر ضبط قاموس. [۱]

ایشان به عامه نزدیک ترند، و ابوبکر و عمر را بزرگ می دارند.

پیـشوای ایـشان، کثیر النواءابتر و حسن بن صالح بن حی بوده و عقیده ایشان همان عقیده سلیمانیه است. سلیمان بن جریر رقّی که فرقه سلیمانیه منسوب به او است، معتقد بوده، امامت به صورت شورایی است و با بیعت دو مرد از مسلمانان نیک درست می شود. وی همچنین معتقد بوده علی رغم وجود افضل، بیعت با مفضول جائز است و لذا وی، امامت ابوبکر و عمر را ثابت می دانسته و می گفته امت اسلام خطا کرد که با وجود علی علیه السلام با آن دو بیعت کرد؛ اما خطای آن ها به حد فسق نمی رسد. وی در عین حال، عثمان بن عفان و طلحه و زبیر و عایشه را تکفیر می کرده است. [۲]

میر سید شریف در تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم می نویسد: «ایشان اصحاب بتیر ثومی بوده و با سلیمانیه موافقند و تنها تفاوت ایشان با سلیمانیه در آن است که سلیمانیه عثمان را تکفیر می نمایند، در حالی که « بتریه » در مورد عثمان توقف کرده اند». [۳]

آیت الله سید مهدی روحانی به نقل از میر سید شریف در تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، «بتیر ثومی» ضبط کرده درحالی که در چاپ های جدید این کتاب ابتر ثوری درج شده است. [۴]

بتریه را صالحیه نیـز خوانده اند [۵]. احمد بن یحیی بن مرتضی می نویسد: «آنان را بَتریه گویند چون بسمله (بسم الله) را بین دو سوره نمی خوانند». [۶]

بتریه را به کسر باء (بِتریه) نیز نقل کرده اند [۷]، چنان که به صورت تبریه به تقدیم تاء بر باء نیز آورده اند. [۸] ضمن این که در برخی اقوال، این فرقه، منسوب به مغیرة بن سعد ملقب به ابتر، دانسته شده است. [۹]

دانشنامه جهان اسلام درباره این فرقه می نویسد: «یکی از فرقه های زیدیه که پیرو کثَیر نوّاء و حسن بن صالح بن حی بوده اند، بُتریه یا بَتریه یا ابتریه می باشند. آیت الله خویی از ابن ادریس، مؤلف کتاب السرائر نقل می کند که کثیر نواء، یکی از پیشوایان این فرقه، ابتر الید، یعنی دست بریده بوده است و از این رو پیروانِ او به بَتریه معروف شده اند. نَشوان بن سعید حمیری می گوید که مغیرة بن سعید (مقتول در 119) به کثَیر لقب اَبتر داده بود. عبدالله مامقانی پس از آن که این کلمه را بَتریه ضبط کرده، گفته است که کاظمی در تکمله نقد الرجال آن را تبریه خوانده و مشتق از تبرّی به معنی بیزاری دانسته است، ولی این قول همچنان که خود عبدالله مامقانی اشاره کرده مسلماً اشتباه است. اشعری، علی بن حسین مسعودی، عبدالکریم بن محمد سمعانی و محمد شهرستانی نیز این فرقه را از زیدیه دانسته اند. اما بنابر روایتی که در رجال کشّی از سدیر آمده است اشخاصی که به بَتریه معروف شده اند نمی توانند از زیدیه شمرده شوند. سدیر می گوید با سلمة بن کهَیل و ابوالمقدام ثابت الحدّاد و سالم بن ابی حَفصه و کثیر نوّاء و جمعی دیگر نزد امام باقر (علیه السلام) رفتیم و برادر آن حضرت، زید بن علی، هم نزد او بود. این اشخاص به حضرت باقر (علیه السلام) گفتند: ما، علی و حسن و حسین (علیهم السلام) را دوست می داریم و از دشمنانشان بیزاری می جوییم. حضرت فرمود خوب است (نعم) بعد گفتند ابوبکر و عمر را دوست می داریم و از دشمنانشان بیزاریم. زید بن علی رو به ایشان کرد و گفت: آیا از فاطمه علیهاالسلام بیزاری می جویید؟ شما کار ما را بریدید، خداوند شما را ببرّاد! اگر زید بن علی به ایشان پرخاش، و درباره آن ها نفرین کرده است آن چنان که نفرین او موجب نام گذاری بَتریه برای این فرقه شده است، پس چگونه می توان بَتریه را از زیدیه شمرد؟ سعد بن عبدالله اشعری گروهی از بَتریه را که حضرت علی علیه السلام را افضل ناس و با این همه خلافت ابوبکر و عمر را درست می دانند، اوائل البتریه می خواند و می گوید این دو فرقه ( بتریه و جارودیه ) امر زید بن علی بن حسین و زید بن حسن بن حسن بن علی را بر خود بسته اند و فِرَق زیدیه از ایشان منشعب شده است. عین این مطلب را حسن بن موسی نوبختی نیز آورده است. معلوم می شود که بَتریه پیش از قیام زید وجود داشته اند و روایت سدیر این معنی را تأیید می کند. در این روایت، زید بن حسن بن حسن درست نیست و باید زید بن حسن بن علی باشد. زید بن حسن بن علی به نقل شیخ مفید در ارشاد، مدعی امامت نبوده و کسی از شیعه هم ادعای امامت او را نکرده است و بنابراین، این قسمت از روایت سعد بن عبدالله اشعری درست نیست. اما این قول که صاحبان عقیده مذکور (علی (علیه السلام) افضل ناس است و خلافت ابوبکر و عمر هم صحیح است) اوائل البتریه باشند، صحیح به نظر می رسد. محمد شهرستانی آرای بَتریه را درباره امامت نقل می کند که بنابر آن هرکس از اولاد امام حسن یا امام حسین (علیهماالسلام) قیام کند و شمشیر بردارد و عالم و زاهد و شجاع نیز باشد، امام است. بعضی خوبرویی را نیز بر آن افزوده اند. اما درباره دو امام که واجب شرایط یکسان و معاصر یکدیگر باشند در حیرت افتاده اند و در صورت تساوی همه شرایط از فضل و زهد و متانت رأی، امامت را به هر دو متعلق می دانند و اگر هر کدام در مملکت جداگانه باشند هر یک در ناحیه و مملکت خود امام خواهد بود و اگر یکی برخلاف دیگری رأی دهد، هر دو بر صواب باشند، اگرچه به خون یکدیگر فتوا دهند. محمد شهرستانی می گوید که بیشتر بَتریه در زمان او مقلّد هستند و رأیی از خود ندارند و در اصول دین پیرو مذهب معتزله اند و ائمه معتزله را از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) بزرگ تر می شمارند. در احکام، پیرو مذهب ابوحنیفه هستند و در مسائل کمی از شافعی و شیعیان پیروی می کنند. از مقایسه و تطبیق آن چه کشّی و سعد بن عبدالله اشعری درباره بَتریه گفته اند، با آن چه در کتاب های علی بن اسماعیل اشعری و محمد شهرستانی آمده است، می توان نتیجه گرفت که بَتریه در آغاز، شیعیان متمایل به اهل سنت بوده اند و با قبول افضلیت حضرت علی (علیه السلام(، خلافت ابوبکر و عمر را صحیح دانسته و حتی آن دو را دوست می داشته اند و به قول کشّی، از دشمنان آن دو بیزاری می جسته اند و به همین جهت، زید بن علی در محضر امام باقر (علیه السلام) با تندی از آنان بیزاری جسته است. اما چون بَتریه معتقد بوده اند که هرکه از اولاد امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) قیام کند، امامت حق اوست، پس از قیام زید و کشته شدن ایشان، او را امام دانسته و از این رو، زیدی دانسته شده اند. بنابراین تعریف، بَتریه درباره امامت رأیی کلّی داشته اند که زید یکی از مصداق های آن بوده است، و چون ایشان زید را در هنگام خروجش با آرای خود مطابق یافته اند امامت او را گردن نهاده اند، اما اگر روایت سدیر، درست باشد نمی توان گفت که زید بن علی خود با همه آرای ایشان موافق بوده است. [۱۰]

پانویس

  1. قاموس المحیط، فیروزآبادی، ج1، ص690 / اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج1، ص118
  2. بیان الادیان، ابوالقاسم بلخی، ص66 / الحور العین، نشوان حمیری، ص155 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص54 و 246 / فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص20 / اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج1، ص118 و ج2، ص133 / مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج1، ص144 / الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج1، ص142/ المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص90 / المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص352
  3. تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص34
  4. تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص34
  5. المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص88
  6. همان، ص91
  7. مقباس الهدایة فی علم الدرایة، عبدالله مامقانی، ص85
  8. همان، ص85
  9. همان، ص85
  10. دانشنامه جهان اسلام، ج2، ص231