سَلَفیه (از پیروان شافعی سلفیه): تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۵: | سطر ۱۵: | ||
سید [[صدّیق حسن خان]] در [[التاج المکلّل]] ضمن بیان ترجمه محمد بن قیم جوزی از کتابی با نام طبقات ابن رحب یاد می کند و به نقل از آن کتاب نام جماعت بسیاری از [[اهل حدیث]] و سنت که به مقام امامت رسیده اند را مورد اشاره قرار داده و از آنان گاه با عنوان اثری المذهب یاد کرده و گاه ایشان را بر طریقه سلف معرفی می کند. <ref> [[التاج المکلّل]]، [[صدّیق حسن خان]]، ص418</ref> | سید [[صدّیق حسن خان]] در [[التاج المکلّل]] ضمن بیان ترجمه محمد بن قیم جوزی از کتابی با نام طبقات ابن رحب یاد می کند و به نقل از آن کتاب نام جماعت بسیاری از [[اهل حدیث]] و سنت که به مقام امامت رسیده اند را مورد اشاره قرار داده و از آنان گاه با عنوان اثری المذهب یاد کرده و گاه ایشان را بر طریقه سلف معرفی می کند. <ref> [[التاج المکلّل]]، [[صدّیق حسن خان]]، ص418</ref> | ||
− | سید [[صدّیق حسن خان]] که خود از [[حنابله]] و یا [[اهل حدیث]] است، ترجمه بیشتر بزرگان این فرقه را ذکر نموده است. و آن چه از مجموع این نقل ها استفاده می شود آن است که ایشان، احادیث را بدون هیچ تفسیر و تأویل و با همان ظاهری که دارند، قبول کرده و چنین عملکردی را به سلف نسبت می دهند. به عنوان مثال می توان به سخنی از ابن غانم [[حنبلی]] اشاره کرد که خطاب به [[ابن جوزی]] [[حنبلی]] می نویسد: «تو احادیث صفات را نقل کرده و می گویی عده ای از [[اهل سنت]] این مجموعه را نقل کرده اند و نفهمیده اند. درحالی که ایشان از پرگویی خودداری کرده اند و عجب از کسی است که مذهب سلف را به خود بسته، [اشاره به [[ابن جوزی]] ولی در مباحث کلامی خوض می کند، و چیزهایی را که ندیده، تفسیر می کند و چنین می گوید که اگر این را گفتیم، به این مطلب منجر می شود [یعنی استدلال می کند]». <ref> [[التاج المکلّل]]، [[صدّیق حسن خان]]، ص234</ref> | + | سید [[صدّیق حسن خان]] که خود از [[حنابله]] و یا [[اهل حدیث]] است، ترجمه بیشتر بزرگان این فرقه را ذکر نموده است. و آن چه از مجموع این نقل ها استفاده می شود آن است که ایشان، احادیث را بدون هیچ تفسیر و تأویل و با همان ظاهری که دارند، قبول کرده و چنین عملکردی را به سلف نسبت می دهند. به عنوان مثال می توان به سخنی از ابن غانم [[حنبلی]] اشاره کرد که خطاب به [[ابن جوزی]] [[حنبلی]] می نویسد: «تو احادیث صفات را نقل کرده و می گویی عده ای از [[اهل سنت]] این مجموعه را نقل کرده اند و نفهمیده اند. درحالی که ایشان از پرگویی خودداری کرده اند و عجب از کسی است که مذهب سلف را به خود بسته، [اشاره به [[ابن جوزی]]] ولی در مباحث کلامی خوض می کند، و چیزهایی را که ندیده، تفسیر می کند و چنین می گوید که اگر این را گفتیم، به این مطلب منجر می شود [یعنی استدلال می کند]». <ref> [[التاج المکلّل]]، [[صدّیق حسن خان]]، ص234</ref> |
شایان ذکر است که وهابی ها هم خود را سلفی و عقیده خود را عقیده سلف می دانند. <ref> [[التاج المکلّل]]، [[صدّیق حسن خان]]، ص521</ref> | شایان ذکر است که وهابی ها هم خود را سلفی و عقیده خود را عقیده سلف می دانند. <ref> [[التاج المکلّل]]، [[صدّیق حسن خان]]، ص521</ref> |
نسخهٔ ۲۷ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۳۸
ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب؛ سَلَفی را به فتح سین و لام ضبط کرده است. [۱]
محمد ابوزهره می نویسد: «مراد ما از سلفیون کسانی هستند که این وصف را برای خود برگزیده اند، اگرچه در این که برخی از آراء آنها مذهب سلف باشد، مناقشاتی وجود داشته باشد، این جریان ابتدا در قرن چهارم هجری قمری ظاهر شد، ایشان کسانی از حنابله بودند که می پنداشتند عقایدشان به آراء امام احمد بن حنبل که عقیده سلف را احیا کرد و با غیر آن دشمنی داشت، منتهی می شود.
سپس این فرقه توسط ابن تیمیه در قرن هفتم تجدید شد. وی امور دیگری را به عقیده سلفیه اضافه کرد. سپس محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری قمری، این اندیشه را در جزیرة العرب احیا کرد. و پیوسته وهابی ها به این اندیشه دعوت می کنند». [۲]
مرتضی رازی می نویسد: «سلفیه از پیروان شافعی می باشند، ایشان به تشبیه نزدیک می باشند ولی در این امر غلو نمی کنند. [۳]
مرتضی رازی در تبصرة العوام می نویسد: «پیروان شافعی شش فرقه اند: فرقه اول از مشبّهه می باشند و در تشبیه، غلوّ می کنند مثل اهل همدان، بروجرد، اصفهان، یزد، هرات، سلماس، شیراز و کَرَه؛ فرقه دوم خود را سلفی می خوانند که به تشبیه نزدیک اند ولی غلو نمی کنند؛ فرقه سوم خوارج، رئیس ایشان حسین کرابیسی است؛ فرقه چهارم معتزلی می باشند و رؤسای ایشان ماوردی و راغب اصفهانی می باشند؛ فرقه پنجم اشعری می باشند و فرقه ششم یزیدی اند که هم مشبهی هستند و هم از خوارج ». [۴]
ابن اثیر می نویسد: «سلفیه منسوب به سلف بوده و انتحال (شعر و یا سخن دیگران رابرای خود، دعوی کردن. [۵] مذهب سلف، مرام ایشان است و جماعتی به نام سلفی مشهورند». [۶]
معلوم نیست که این نام برای فرقه ای با امتیازات خاصی، علم شده باشد بلکه این نام بر هر شخص یا بر هر مجموعه ای که مدعی پیروی از مذهب سلف صالح بوده اند اطلاق می شده است.
سید صدّیق حسن خان در التاج المکلّل ضمن بیان ترجمه محمد بن قیم جوزی از کتابی با نام طبقات ابن رحب یاد می کند و به نقل از آن کتاب نام جماعت بسیاری از اهل حدیث و سنت که به مقام امامت رسیده اند را مورد اشاره قرار داده و از آنان گاه با عنوان اثری المذهب یاد کرده و گاه ایشان را بر طریقه سلف معرفی می کند. [۷]
سید صدّیق حسن خان که خود از حنابله و یا اهل حدیث است، ترجمه بیشتر بزرگان این فرقه را ذکر نموده است. و آن چه از مجموع این نقل ها استفاده می شود آن است که ایشان، احادیث را بدون هیچ تفسیر و تأویل و با همان ظاهری که دارند، قبول کرده و چنین عملکردی را به سلف نسبت می دهند. به عنوان مثال می توان به سخنی از ابن غانم حنبلی اشاره کرد که خطاب به ابن جوزی حنبلی می نویسد: «تو احادیث صفات را نقل کرده و می گویی عده ای از اهل سنت این مجموعه را نقل کرده اند و نفهمیده اند. درحالی که ایشان از پرگویی خودداری کرده اند و عجب از کسی است که مذهب سلف را به خود بسته، [اشاره به ابن جوزی] ولی در مباحث کلامی خوض می کند، و چیزهایی را که ندیده، تفسیر می کند و چنین می گوید که اگر این را گفتیم، به این مطلب منجر می شود [یعنی استدلال می کند]». [۸]
شایان ذکر است که وهابی ها هم خود را سلفی و عقیده خود را عقیده سلف می دانند. [۹]
غلامحسن مصاحب در دائرة المعارف فارسی می نویسد: «سلفیه عنوان عموم افراد و فرقه هایی از مسلمین متجدد مخصوصاً در مصر و هند که به عنوان اکتفا به پیروی از سلف صالح، مسلمین را از آنچه خرافات و بدعت متأخرین می خوانند تحذیر می کنند. این نهضت در مصر تحت تأثیر افکار سید جمال الدین افغانی و شاگردش محمد عبده به وجود آمد و از تأثیر مذهب وهابی و فکر اتحاد اسلام خالی نبود. اما داعی و مروج عمده آن شیخ محمد رشید رضا شاگرد عبده بود که مخصوصاً در مجله المنار به ترویج این افکار اهتمام کرد. طریقه سلفیه نوعی تجدد در مذهب وهابی حنبلی محسوب می شود و پیروان آن معتقدند قطع نظر از صنایع و فنون جدیده، مسلمین نباید چیزی از فرنگی ها اخذ و اقتباس کنند.
سلفیه در مبارزه با صوفیه و با معتقدین به زیارت مقابر که آن ها را قبریون می خوانند، شباهت و اشتراک عقیده با وهابیه دارند و می کوشند... قرآن را با علوم جدیده منطبق جلوه دهند.
همه جا مسلمین را به توحید محض خالص قرآنی و اجتناب از بدعت هایی که... در بین عوام مسلمین پدید آمده دعوت می کنند. سلفیه به اقوال و کتب ابن تیمیه و ابن قیم الجوزیه اعتماد فراوان ابراز می کنند و در واقع ابن تیمیه، ابن قیم الجوزیه و شاه ولی الله دهلوی را می توان از پیشروان این فرقه محسوب کرد...
در هند جماعتی که به عنوان فرائضی مشهورند نیز به عنوان سلفیه خوانده می شوند. » [۱۰]
سید سراج الدین موسوی می نویسد: «از میزان نفوذ و رسوخ اهل حدیث در پاکستان آمار دقیقی در دست نیست ولی آنچه مسلم است تعدادی از نیرو های نظامی و مقامات دولتی به این فرقه گرایش دارند. پس از فرقه دیوبند که تقریباً 15 تا 20 درصد جمعیت اهل سنت پاکستان را تشکیل می دهند قرار دارند. مجله معروف اهل حدیث «جهاد» نام دارد که در ارتباط با کشمیر منتشر می شود. الاعتصام و روزنامه اهل حدیث که توسط پروفسور ساجدمیر منتشر می شود از دیگر نشریات آن ها است.
نفوذ سلفی ها در پاکستان به گونه ای نیست که قدرت تغییرات عمده در پاکستان را داشته باشند. لکن دامنه کار تبلیغاتی و فرهنگی آن ها زیاد است و به شدت در این زمینه فعالند. بزرگترین تشکل سیاسی سلفی در پاکستان جمعیت اهل حدیث به رهبری ساجدمیر است. گفته می شود این گروه در پاکستان دارای حدود 700 مدرسه دینی است و به ترویج عقاید سلفی مشغولند. لیکن تعیین درجه صحت و سقم این آمار ممکن نیست. اهل حدیث بیشترین ارتباط و گرایش را به عربستان دارند و منبع تغذیه مالی و سیاسی آن ها سازمان رابطه العالم الاسلامی است.
اهل حدیث خود را آیت محمدی و فرقه ناجیه می نامند. آن ها غیر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم هیچ کس دیگر را قبول ندارند و معتقدند وقتی که دسترسی به آراء و دستورات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ممکن باشد دیگر نیازی به فقیه و مفتی نیست. بنابراین با هرگونه تقلید مطابق فقه سنی و یا شیعه مخالفند.
به جهت این که این گروه اتباع از سلف را واجب می دانند به آن ها سلفی گفته می شود. از نظر آن ها اولیاء سلف عبارتند از نخست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، دوم. صحابه پیامبر، سوم. تابعین، چهارم. تبع تابعین و صرفاً پیروی از این ها جایز است و تقلید از هر کس دیگر را حرام می دانند. بنابراین بر اساس عقیده سلفی تقلید از ائمه فرقه خمسه مثل امام شافعی، امام احمد بن حنبل، امام ملکی، ابوحنیفه و ائمه شیعیان علیهم السلام نیز درست نیست و همه این فرقه ها مطعون اهل حدیث ند. حتی سلفی ها در بعضی موارد به عمر هم خرده می گیرند و تقلید از صحابه راهم جایز نمی دانند. از نظر آن ها صحابه نیز واسطه نقل حدیث اند و نه مفتی.
اهل حدیث از این که وهابی نامیده شوند نیز به شدت اباء دارند و مخالفت آن ها را اتهام وهابی گری سابقه تاریخی دارد. در سال 1860 میلادی و در زمان تسلط انگلیس بر شبه قاره هند به دولت محلی دست نشانده انگلیس قبولانده بودند که به آن ها وهابی گفته نشود و عنوان سلفی یا اهل حدیث به آن ها اختصاص یافته بود. سلفی ها با همه فرقه های مذهبی اعم از بریلوی، دیوبندی و شیعه مخالفند. به ویژه دیوبندی را ساخته دست استعمار انگلیس می دانند. سلفی ها در دو مسئله طلاق و تراویح با شیعه هم نظرند و به همین دلیل دیوبندی ها سلفی ها را متهم به پیروی از فقه شیعه می کنند.
اهل حدیث در شبه قاره شاه محمد دهلوی را امام خود می دانند. مؤسسات دارالسلام، دارالتوحید و مکتبه السلفیه در پاکستان متعلق به این گروه است و مستقیماً با عربستان در ارتباطند. مرکز مهم دیگر این فرقه در پاکستان سازمان الدعوه و الارث است و مستقیماً با امام کعبه و امام مسجد النبی صلی الله علیه و آله وسلم ارتباط دارند. این سازمان اجتماعات حزبی و عبادی بزرگی در سراسر پاکستان برگزار می کند.
مهمترین نقطه مشترک اهل حدیث با فرقه دیوبندی اعتقاد به جهاد است و اصولاً تصور جهاد در اهل حدیث بسیار قوی است.
به لحاظ توزیع، پیروان این فرقه در لاهور (مرکز آن ها در مریدکی در نزدیکی لاهور ) کراچی، فیصل آباد، مولتان و راولپندی حضور دارند لکن در میان قوم پتان طرفداران چندانی ندارند. »
پانویس
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص126
- ↑ تاریخ مذاهب اسلامی، محمد ابوزهره، ص187
- ↑ تبصرة العوام، مرتضی رازی، ص98
- ↑ تبصرة العوام، مرتضی رازی، ص98
- ↑ لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص126
- ↑ التاج المکلّل، صدّیق حسن خان، ص418
- ↑ التاج المکلّل، صدّیق حسن خان، ص234
- ↑ التاج المکلّل، صدّیق حسن خان، ص521
- ↑ دائرة المعارف فارسی، غلامحسن مصاحب، ج3، ص1326