ابومسلمیه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۰۱:۵۲ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

(یا: بومسلمیه، مسلمیه (پیروان ابومسلم)، برکوکیه )

از غلاة (غلات، غلاة).

ایشـان اصحـاب ابومسلم خراسانی می بـاشنـد و خرم دینیه نیـز نـامیـده می شـوند.

مرتضی رازی در تبصرة العوام تصریح دارد که ایشان بر خلاف آن چه مشهور است نه از شیعه هستند و نه از اهل سنت چرا که عقیده ابومسلم آن بوده که امامت به میراث است و این عقیده هیچ یک از اهل سنت و شیعه نیست. [۱] استدلال وی در مورد رابطة این فرقه و تشیع، اشتباه به نظر می رسد.

ابومسلمیه از جملة فرقه های سه گانة راوندیه می باشند که به امامت اولاد عباس قائل بوده و ابومسلم را زنده می دانند. ایشان قائل به اباحه [۲] نیز می باشند. [۳]

رک: راوندیه (همان شیعه عباسیه).

عبدالقاهر بغدادی می نویسد: « ابومسلمیه را در مرو و هرات برکوکیه می نامند». وی هم چنین در ادامه می گوید: «این گروه رزامیه نیز خوانده شده اند». [۴] البته باید توجه داشت که نمی توان به این قول اخیر چندان اعتمادی کرد.

ابن ندیم در الفهرست می نویسد: «از اعتقاداتی که پس از اسلام در خراسان پیدا شد مسلمیه است. ایشان اصحاب ابومسلم و معتقد به امامت او هستند. می گویند او زنده است و روزی می خورد. منصور عباسی وقتی ابومسلم را کشت و دعاة و رفقای خاص او به اطراف پراکنده شدند، مردی که به اسحاق ترک معروف شد به ماوراءالنهر رفت و داعی [۵] ابومسلم گردید و ادعا کرد که ابومسلم در کوه های ری محبوس است و در وقتی که خودش از آن باخبر است، خروج می کند و همان عقیده ای را که کیسانیه درباره محمد بن حنفیه دارند ایشان درباره ابومسلم ابراز می دارند. راوی این حکایت می گوید از عده ای پرسیدم که چرا اسحاق به ترک معروف شد، می گفتند چون در بلاد ترک داخل شد و مردم را به رسالت ابومسلم دعوت می کرد. و جمعی می گفتند که این اسحاق از علویین است و از فرزندان یحیی بن زید بن علی است و از ترس بنی امیه در بلاد ترک می گشت و مذهب خود را پنهان می کرد». [۶]

توجه شود که چنان که آوردیم آنچه ایشان درباره ابومسلم خراسانی مطرح می نمودند امامت وی بوده و نه رسالت وی، در حالی که در برخی منابع سخن از رسالت ابومسلم رفته است.

صاحب کتاب اخبار ماوراءالنهر می نویسد: « ابراهیم بن محمد که به امور مسلمیه عالم بود برای من گفت که اسحاق مردی از اهل ماوراءالنهر و بی سواد بود. تابعه ای [۷] از جن داشت و هرگاه از اسحاق چیزی پرسیده می شد پس از یک شب جواب می داد. وقتی که قصة ابومسلم خراسانی و کشته شدن او واقع شد، مردم را به ابومسلم خراسانی دعوت کرد واظهار عقیده می کرد که پیغمبری است که زردشت او را فرستاده و مدعی بودکه زردشت زنده می باشد و نمرده است. و اصحاب اسحاق ترک هم معتقد بودند که او زنده می باشد و نمرده است و خروج خواهد کرد تا دین را برای آنان اقامه کند و این مطلب از اسرار مسلمیه است. یک نفر اهل بلخ می گفت بعضی از مردم، مسلمیه را خرمدینی می نامند و به من خبر رسیده که عده ای در دهی به نام حرساد از آن فرقه هستند».

نویسنده کتاب الفرق و الجماعات فی الاسلام می نویسد: «این گروه به الوهیت ابومسلم خراسانی و بعد حفید او فیروز قائل بودند». [۸]

پانویس

  1. تبصرة العوام، مرتضی رازی، ص178
  2. اسقاط تکالیف
  3. فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص46
  4. الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص276
  5. داعی کسی شدن: مردم را به سوی آن فرد خواندن.
  6. الفهرست، ابن ندیم، ص408
  7. پیروی
  8. الفرق و الجماعات فی الاسلام، ابکار سقاف، ص163