حشویه (اهل حدیث): تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۱۲ نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
  
همان [[اهل حدیث (همان اصحاب حدیث)]] یا [[اصحاب حدیث]]. <ref> [[الافصاح فی الامامة]]، [[شیخ مفید]]، ص227 / [[البدء و التاریخ]]، [[مطهر مقدسی]]، ج5، ص148 / [[الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری او عصر النهضة فی الاسلام]]، [[آدام متز]]، [[عبدالهادی ابوریده]]، ج2، ص152 / [[المقالات و الفرق]]، [[سعد اشعری]]، ص6 و 204 / [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص114، / [[الحور العین]]، [[نشوان حمیری]]، ص149 / [[هفتاد و سه ملت]]، ص68 / [[یتیمة الدهر]]، [[ثعالبی]]، ج3، ص362</ref>
+
همان [[اهل حدیث (همان اصحاب حدیث)|اهل حدیث]] یا [[اصحاب حدیث]]. <ref> [[الافصاح فی الامامة]]، [[شیخ مفید]]، ص227 / [[البدء و التاریخ]]، [[مطهر مقدسی]]، ج5، ص148 / [[الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری او عصر النهضة فی الاسلام]]، [[آدام متز]]، [[عبدالهادی ابوریده]]، ج2، ص152 / [[المقالات و الفرق]]، [[سعد اشعری]]، ص6 و 204 / [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص114، / [[الحور العین]]، [[نشوان حمیری]]، ص149 / [[هفتاد و سه ملت]]، ص68 / [[یتیمة الدهر]]، [[ثعالبی]]، ج3، ص362</ref>
  
[[معتزله (معتزله)|معتزله]] معمولاًً این نام را در مقام تعریض، بر اهل حدیث اطلاق کرده اند. کتاب [[اضواء علی السنة المحمدیة]] از [[ابن قتیبه]] <ref>[[تأویل مختلف الحدیث]]، [[ابن قتیبه]]، ص80</ref> نقل می کند که: « اهل حدیث را حشویه و [[نابته]] و [[مجبّره]] و [[جبریه]] می گویند و آنان را به نام [[غُثاء]] و [[غُثــر]] نامیده اند و تمام این ها نیز تعریض است». <ref>[[اضواء علی السنة المحمدیة]]، [[محمود ابوریه]]، ص247</ref> [[وزیر یمانی]] در [[الروض الباسم فی الذب عن سنة ابی القاسم]] می گوید: «این ها را حشویه نامیده اند به این سبب که احادیثی را که اصل و سندی برای آن ها نیست داخل احادیث مروی از [[رسول الله]] صلی الله علیه و آله می کنند در حالی که از آن ها نیست». <ref> [[الروض الباسم فی الذب عن سنة ابی القاسم]]، [[محمد بن ابراهیم وزیر]]، ج1، ص120</ref> همچنین در کتاب [[ضیاء الحلوم]] تألیف [[محمد بن نشوان حمیری]] آمده است: «این ها به نام حشویه نامیده شدند چون اخبار بسیاری را بی آن که چیزی از آن ها را انکار کنند قبول می کنند». <ref> [[ضیاء الحلوم]]، [[محمد بن نشوان حمیری]] </ref>  
+
[[معتزله (معتزله)|معتزله]] معمولاًً این نام را در مقام تعریض، بر اهل حدیث اطلاق کرده اند. کتاب [[اضواء علی السنة المحمدیة]] از [[ابن قتیبه]] <ref>[[تأویل مختلف الحدیث]]، [[ابن قتیبه]]، ص80</ref> نقل می کند که: « اهل حدیث را حشویه و [[نابته]] و [[مجبّره]] و [[جبریه]] می گویند و آنان را به نام [[غُثاء]] و [[غُثْـر]] نامیده اند و تمام این ها نیز تعریض است». <ref>[[اضواء علی السنة المحمدیة]]، [[محمود ابوریه]]، ص247</ref> [[وزیر یمانی]] در [[الروض الباسم فی الذب عن سنة ابی القاسم]] می گوید: «این ها را حشویه نامیده اند به این سبب که احادیثی را که اصل و سندی برای آن ها نیست داخل احادیث مروی از [[رسول الله]] (صلی الله علیه و آله) می کنند در حالی که از آن ها نیست». <ref> [[الروض الباسم فی الذب عن سنة ابی القاسم]]، [[محمد بن ابراهیم وزیر]]، ج1، ص120</ref> همچنین در کتاب [[ضیاء الحلوم]] تألیف [[محمد بن نشوان حمیری]] آمده است: «این ها به نام حشویه نامیده شدند چون اخبار بسیاری را بی آن که چیزی از آن ها را انکار کنند قبول می کنند». <ref> [[ضیاء الحلوم]]، [[محمد بن نشوان حمیری]] </ref>  
  
 
[[فرق الشیعة]] می نویسد: «آنان را حشوی می گویند از آن جهت که آن ها (جماعت و عامی) تابع و حاشیه هر سلطان برّ و فاجری شدند». <ref> [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص17</ref>
 
[[فرق الشیعة]] می نویسد: «آنان را حشوی می گویند از آن جهت که آن ها (جماعت و عامی) تابع و حاشیه هر سلطان برّ و فاجری شدند». <ref> [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص17</ref>
  
[[احمد بن یحیی بن مرتضی]] در [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]] می گوید: « حشویه مذهب منفردی ندارند و بر جبر و تشبیه اجماع دارند و به تجسم و تصویر قائلند و برای خدا به اعضا قائلند و ما بین الدفّتین ([[قرآن]]) را قدیم می دانند. حاکم (قاضی [[عبدالجبار معتزلی]]) می گوید [[احمد بن حنبل]] و [[اسحاق بن راهویه]] و [[داوود بن محمد کرابیسی]] از آنانند، و از متأخرین آن ها [[محمد بن اسحاق بن خزیمه]] است که کتابی در اعضای خدا تألیف کرده است». <ref> [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص24</ref>
+
آن چه در فرق الشیعة موجود است چنین است:
  
[[ابن ندیم]] در [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]] فصلی را برای ترجمه متکلمین مجبره ­ و نابته حشویه عنـوان کرده است و در آن بـه تـرجمه [[حسین نجار]]، [[حفص الفرد]]، [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]]، [[کرابیسی]] و [[ابوالحسن اشعری]] و چند نفر دیگر پرداخته است. <ref> [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]]، [[ابن ندیم]]، ص229</ref>
+
«و کل هذه الصنوف و الفرق التی ذکرناها من اهل الإرجاء و الخوارج . . . اکثر ما عندهم ان سمّوا انفسهم علی اختلاف مذاهبهم «الجماعة» یعنون بذلک انهم مجتمعون علی ولایة من ولیهم من الولاة براًً کان او فاجراً فتسمّوا بالجماعة»
  
از این جمله معلوم می شود که اهل حدیث، به جز این چند نفر، متکلمین دیگری نداشته اند تا از عقاید آن ها دفاع نماید و این امر بدان علت است که آنان علم کلام را بدعت می دانسته اند.  
+
و در جایی دیگر می گوید: «فلمّا قتل علی (علیه السلام) التقت الفرقة التی کانت معه و الفرقة التی کانت مع طلحه و الزبیر و عائشه، فصاروا فرقة واحده مع معاویة بن ابی سفیان، الا القلیل منهم من شیعته، . . . و هم السواد الاعظم و اهل الحشو و اتباع الملوک و اعوان کل من غلب. . . فسمّوا جمیعاً « المرجئه »»
  
ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که [[شذرات الذهب فی اخبار من ذهب]] از [[عمرو بن عبید بن باب]]، شیخ معتزله، نقل کرده که گفته است: «[[عبدالله بن عمر]]، حشوی است». <ref> [[شذرات الذهب فی اخبار من ذهب]]، [[ابن عماد حنبلی]]، ج1، ص221</ref> و این در حالی است که عبدالله بن عمر، خود می گفته: «من در وقت فتنه، قتال نمی کنم و در پشت سر هر کس که غالب شود، نماز می خوانم». <ref> [[الطبقات الکبری]]، [[ابن سعد]]، ج4، ص149</ref> چنان که [[ابن حجر عسقلانی]] نیز در وصف او می نویسد: «رأی ابن عمر چنان بوده است که در وقت فتنه، قتال را ترک می کرد، اگر چه به وضوح معلوم باشد که یکی از این دو فرقه بر حق و دیگری بر باطل است». <ref> [[فتح الباری]]، [[ابن حجر عسقلانی]]، ج13، ص41</ref> هم چنین [[ابن کثیر]] می نویسد: «در تمام مدت فتنه، امیری نمی آمد مگر این که ابن عمر پشت سر او نماز می خواند و زکات مال خود را به او ادا می کرد». <ref> [[البدایة و النهایة]]، [[ابن کثیر]]، ج9، ص7</ref> و این در حالی است که می دانیم: «پس از کشته شدن [[عبدالله بن زبیر]]، با حجاج برای [[عبدالملک بن مروان]] بیعت کرد». <ref> [[الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب]]، [[علامه امینی]]، ج10، ص53 / [[المحلّی]]، [[ابن حزم]]، ج4، ص213</ref>
+
چنان که پیداست وجه تسمیه حشویه در فرق الشیعة موجود نیست. <ref>[[الفرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، صفحات 7 و 17</ref>
  
البته در مقابل، [[ابن جوزی]] که خود از مبرزین اهل حدیث بوده و [[حنبلی]] مذهب می باشد و علی القاعده از حشویه است، در کتاب [[تلبیس ابلیس]]، هیچ کدام از این تسمیه و نام گذاری ها را به خود و به مذهب خود نگرفته و می گوید: « حشویه از فرق مرجئه است. این ها حکم تمام احادیث را یک نحو قرار داده اند. پس به عقیده آن ها ترک مستحب مثل ترک واجب است و تارک این دو فرقی ندارند». <ref> [[تلبیس ابلیس]]، [[ابن جوزی]]، ص41</ref>
+
[[احمد بن یحیی بن مرتضی]] در [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]] می گوید: « حشویه مذهب منفردی ندارند و بر جبر و تشبیه اجماع دارند و به تجسم و تصویر قائلند و برای خدا به اعضا قائلند و ما بین الدفّتین ([[قرآن]]) را قدیم می دانند. حاکم (قاضی [[عبدالجبار معتزلی]]) می گوید [[احمد بن حنبل]] و [[اسحاق بن راهویه]] و [[داوود بن محمد کرابیسی]] از آنانند، و از متأخرین آن ها [[محمد بن اسحاق بن خزیمه]] است که کتابی در اعضای خدا تألیف کرده است». <ref> [[المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل]]، [[احمد بن یحیی بن مرتضی]]، ص24</ref>
  
شایان ذکر است که کلام ابن نشوان در ضیاء الحلوم بی شباهت به این مطلب نیست.  
+
[[ابن ندیم]] در [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]] فصلی را برای ترجمه متکلمین مجبره ­ و نابته حشویه عنـوان کرده است و در آن بـه تـرجمه [[حسین نجار]]، [[حفص الفرد]]، [[عبدالله بن سعید|ابن کلّاب]]، [[کرابیسی]] و [[ابوالحسن اشعری]] و چند نفر دیگر پرداخته است. <ref> [[الفهرست ابن ندیم|الفهرست]]، [[ابن ندیم]]، ص229</ref>
  
در مجموع باید گفت این نام از قدیم مطرح بوده و بر [[اهل حدیث]] اطلاق می شده است، چنان که [[شیعه]] را [[رافضه]] می گفته اند.  
+
از این جمله معلوم می شود که اهل حدیث، به جز این چند نفر، متکلمین دیگری نداشته اند تا از عقاید آن ها دفاع نماید و این امر بدان علت است که آنان علم کلام را بدعت می دانسته اند.  
  
آن چه در [[فرق الشیعة]] موجود است چنین است:
+
ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که [[شذرات الذهب فی اخبار من ذهب]] از [[عمرو بن عبید بن باب]]، شیخ معتزله، نقل کرده که گفته است: «[[عبدالله بن عمر]]، حشوی است». <ref> [[شذرات الذهب فی اخبار من ذهب]]، [[ابن عماد حنبلی]]، ج1، ص221</ref> و این در حالی است که عبدالله بن عمر، خود می گفته: «من در وقت فتنه، قتال نمی کنم و در پشت سر هر کس که غالب شود، نماز می خوانم». <ref> [[الطبقات الکبری]]، [[ابن سعد]]، ج4، ص149</ref> چنان که [[ابن حجر عسقلانی]] نیز در وصف او می نویسد: «رأی ابن عمر چنان بوده است که در وقت فتنه، قتال را ترک می کرد، اگر چه به وضوح معلوم باشد که یکی از این دو فرقه بر حق و دیگری بر باطل است». <ref> [[فتح الباری]]، [[ابن حجر عسقلانی]]، ج13، ص41</ref> هم چنین [[ابن کثیر]] می نویسد: «در تمام مدت فتنه، امیری نمی آمد مگر این که ابن عمر پشت سر او نماز می خواند و زکات مال خود را به او ادا می کرد». <ref> [[البدایة و النهایة]]، [[ابن کثیر]]، ج9، ص7</ref> و این در حالی است که می دانیم: «پس از کشته شدن [[عبدالله بن زبیر]]، با [[حجاج]] برای [[عبدالملک بن مروان]] بیعت کرد». <ref> [[الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب]]، [[علامه امینی]]، ج10، ص53 / [[المحلّی]]، [[ابن حزم]]، ج4، ص213</ref>
  
«و کل هذه الصنوف و الفرق التی ذکرناها من اهل الإرجاء و الخوارج . . . اکثر ما عندهم ان سمّوا انفسهم علی اختلاف مذاهبهم «الجماعة» یعنون بذلک انهم مجتمعون علی ولایة من ولیهم من الولاة براًً کان او فاجراً فتسمّوا بالجماعة»
+
البته در مقابل، [[ابن جوزی]] که خود از مبرزین اهل حدیث بوده و [[حنبلی]] مذهب می باشد و علی القاعده از حشویه است، در کتاب [[تلبیس ابلیس]]، هیچ کدام از این تسمیه و نام گذاری ها را به خود و به مذهب خود نگرفته و می گوید: « حشویه از فرق مرجئه است. این ها حکم تمام احادیث را یک نحو قرار داده اند. پس به عقیده آن ها ترک مستحب مثل ترک واجب است و تارک این دو فرقی ندارند». <ref> [[تلبیس ابلیس]]، [[ابن جوزی]]، ص41</ref>
  
و در جایی دیگر می گوید: «فلمّا قتل [[علی علیه السلام]] التقت الفرقة التی کانت معه و الفرقة التی کانت مع طلحه و الزبیر و عائشه، فصاروا فرقة واحده مع [[معاویة بن ابی سفیان]]، الا القلیل منهم من شیعته، . . . و هم السواد الاعظم و اهل الحشو و اتباع الملوک و اعوان کل من غلب. . . فسمّوا جمیعاً « [[المرجئه]] »»
+
شایان ذکر است که کلام [[ابن نشوان]] در [[ضیاء الحلوم]] بی شباهت به این مطلب نیست.  
  
چنان که پیداست وجه تسمیه حشویه در [[فرق الشیعة]] موجود نیست. <ref>[[الفرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، صفحات 7 و 17</ref>
+
در مجموع باید گفت این نام از قدیم مطرح بوده و بر اهل حدیث اطلاق می شده است، چنان که [[شیعه]] را [[رافضه]] می گفته اند.
  
[[محمد بن نشوان حمیری]] : محمد بن نشوان بن سعید حمیری عالم، ادیب و شاعر قرن هفتم هجری قمری است. وی از اهالی [[یمن]] می باشد، در مناطقی از [[یمن]] کسوت قضا داشته و اقامه جمعه می کرده است. کتاب ضیاءالحلوم المختصر من شمس العلوم اثر اوست. وی در سال 614 هجری قمری وفات یافته است. <ref>[[اعلام المؤلفین الزیدیة]]، [[الوجیه]]، ص1005 / [[الاعلام قاموس التراجم]]، [[خیرالدین زرکلی]]، ج7، ص123</ref>
 
  
[[شریف یحیی الامین]] نام ایشان را « [[حشویه]] » به فتح شین ضبط کرده است. <ref> [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص125</ref>
+
[[شریف یحیی الامین]] نام ایشان را « حشویه » به فتح شین ضبط کرده است. <ref> [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص125</ref>
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۰۱

همان اهل حدیث یا اصحاب حدیث. [۱]

معتزله معمولاًً این نام را در مقام تعریض، بر اهل حدیث اطلاق کرده اند. کتاب اضواء علی السنة المحمدیة از ابن قتیبه [۲] نقل می کند که: « اهل حدیث را حشویه و نابته و مجبّره و جبریه می گویند و آنان را به نام غُثاء و غُثْـر نامیده اند و تمام این ها نیز تعریض است». [۳] وزیر یمانی در الروض الباسم فی الذب عن سنة ابی القاسم می گوید: «این ها را حشویه نامیده اند به این سبب که احادیثی را که اصل و سندی برای آن ها نیست داخل احادیث مروی از رسول الله (صلی الله علیه و آله) می کنند در حالی که از آن ها نیست». [۴] همچنین در کتاب ضیاء الحلوم تألیف محمد بن نشوان حمیری آمده است: «این ها به نام حشویه نامیده شدند چون اخبار بسیاری را بی آن که چیزی از آن ها را انکار کنند قبول می کنند». [۵]

فرق الشیعة می نویسد: «آنان را حشوی می گویند از آن جهت که آن ها (جماعت و عامی) تابع و حاشیه هر سلطان برّ و فاجری شدند». [۶]

آن چه در فرق الشیعة موجود است چنین است:

«و کل هذه الصنوف و الفرق التی ذکرناها من اهل الإرجاء و الخوارج . . . اکثر ما عندهم ان سمّوا انفسهم علی اختلاف مذاهبهم «الجماعة» یعنون بذلک انهم مجتمعون علی ولایة من ولیهم من الولاة براًً کان او فاجراً فتسمّوا بالجماعة»

و در جایی دیگر می گوید: «فلمّا قتل علی (علیه السلام) التقت الفرقة التی کانت معه و الفرقة التی کانت مع طلحه و الزبیر و عائشه، فصاروا فرقة واحده مع معاویة بن ابی سفیان، الا القلیل منهم من شیعته، . . . و هم السواد الاعظم و اهل الحشو و اتباع الملوک و اعوان کل من غلب. . . فسمّوا جمیعاً « المرجئه »»

چنان که پیداست وجه تسمیه حشویه در فرق الشیعة موجود نیست. [۷]

احمد بن یحیی بن مرتضی در المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل می گوید: « حشویه مذهب منفردی ندارند و بر جبر و تشبیه اجماع دارند و به تجسم و تصویر قائلند و برای خدا به اعضا قائلند و ما بین الدفّتین (قرآن) را قدیم می دانند. حاکم (قاضی عبدالجبار معتزلی) می گوید احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و داوود بن محمد کرابیسی از آنانند، و از متأخرین آن ها محمد بن اسحاق بن خزیمه است که کتابی در اعضای خدا تألیف کرده است». [۸]

ابن ندیم در الفهرست فصلی را برای ترجمه متکلمین مجبره ­ و نابته حشویه عنـوان کرده است و در آن بـه تـرجمه حسین نجار، حفص الفرد، ابن کلّاب، کرابیسی و ابوالحسن اشعری و چند نفر دیگر پرداخته است. [۹]

از این جمله معلوم می شود که اهل حدیث، به جز این چند نفر، متکلمین دیگری نداشته اند تا از عقاید آن ها دفاع نماید و این امر بدان علت است که آنان علم کلام را بدعت می دانسته اند.

ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که شذرات الذهب فی اخبار من ذهب از عمرو بن عبید بن باب، شیخ معتزله، نقل کرده که گفته است: «عبدالله بن عمر، حشوی است». [۱۰] و این در حالی است که عبدالله بن عمر، خود می گفته: «من در وقت فتنه، قتال نمی کنم و در پشت سر هر کس که غالب شود، نماز می خوانم». [۱۱] چنان که ابن حجر عسقلانی نیز در وصف او می نویسد: «رأی ابن عمر چنان بوده است که در وقت فتنه، قتال را ترک می کرد، اگر چه به وضوح معلوم باشد که یکی از این دو فرقه بر حق و دیگری بر باطل است». [۱۲] هم چنین ابن کثیر می نویسد: «در تمام مدت فتنه، امیری نمی آمد مگر این که ابن عمر پشت سر او نماز می خواند و زکات مال خود را به او ادا می کرد». [۱۳] و این در حالی است که می دانیم: «پس از کشته شدن عبدالله بن زبیر، با حجاج برای عبدالملک بن مروان بیعت کرد». [۱۴]

البته در مقابل، ابن جوزی که خود از مبرزین اهل حدیث بوده و حنبلی مذهب می باشد و علی القاعده از حشویه است، در کتاب تلبیس ابلیس، هیچ کدام از این تسمیه و نام گذاری ها را به خود و به مذهب خود نگرفته و می گوید: « حشویه از فرق مرجئه است. این ها حکم تمام احادیث را یک نحو قرار داده اند. پس به عقیده آن ها ترک مستحب مثل ترک واجب است و تارک این دو فرقی ندارند». [۱۵]

شایان ذکر است که کلام ابن نشوان در ضیاء الحلوم بی شباهت به این مطلب نیست.

در مجموع باید گفت این نام از قدیم مطرح بوده و بر اهل حدیث اطلاق می شده است، چنان که شیعه را رافضه می گفته اند.


شریف یحیی الامین نام ایشان را « حشویه » به فتح شین ضبط کرده است. [۱۶]

پانویس

  1. الافصاح فی الامامة، شیخ مفید، ص227 / البدء و التاریخ، مطهر مقدسی، ج5، ص148 / الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری او عصر النهضة فی الاسلام، آدام متز، عبدالهادی ابوریده، ج2، ص152 / المقالات و الفرق، سعد اشعری، ص6 و 204 / المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص114، / الحور العین، نشوان حمیری، ص149 / هفتاد و سه ملت، ص68 / یتیمة الدهر، ثعالبی، ج3، ص362
  2. تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه، ص80
  3. اضواء علی السنة المحمدیة، محمود ابوریه، ص247
  4. الروض الباسم فی الذب عن سنة ابی القاسم، محمد بن ابراهیم وزیر، ج1، ص120
  5. ضیاء الحلوم، محمد بن نشوان حمیری
  6. فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص17
  7. الفرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، صفحات 7 و 17
  8. المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص24
  9. الفهرست، ابن ندیم، ص229
  10. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ابن عماد حنبلی، ج1، ص221
  11. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج4، ص149
  12. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج13، ص41
  13. البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج9، ص7
  14. الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، علامه امینی، ج10، ص53 / المحلّی، ابن حزم، ج4، ص213
  15. تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص41
  16. فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص125