هذیلیه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۰:۲۱ توسط Aabbc84 (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « از معتزله. <ref> بیان الادیان، ابوالقاسم بلخی، ص64 / التبصیر فی الدین، [...» ایجاد کرد)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

از معتزله. [۱]

ایشان پیروان ابوالهذیل علاف می باشند.

دائرة المعارف بزرگ اسلامی درباره ابوالهذیل علاف می نویسد: «محمد بن هذیل بن عبدالله (یا: عبیدالله) بن مکحول عبدی (حدود130ـ حدود230هـ.ق) از متکلمین بلند آوازه و از نخستین پیشوایان معتزله می باشد. وی در بصره زاده شد. او هرگز واصل بن عطا و عمرو بن عبید را ندید... برخورداری از عمر دراز و پایداری در امر آموزش سبب شد که شاگردان بسیاری در حوزه درس ابوالهذیل علاف رشد کنند. از جمله اینان می توان به ابویعقوب شحّام که خود استاد ابوعلی جبایی بود، علی اسواری، خواهرزاده اش ابراهیم بن سیار نظام، هشام بن عمرو فُوَطی، قاسم دمشقی، ابوسعید اسدی باسنانی، عیسی بن هیثم صوفی، ابوعثمان ادمی، احمد بن ابی دؤاد، یحیی بن بِشر اِرجایی، مبرّد و حتی مأمون خلیفه عباسی اشاره کرد. البته همه شاگردان او به مکتبش وفادار نماندند. مثلاًً نظام و هشام فوطی با او به مخالفت برخاستند و ردّیه هایی بر آراء او نوشتند.

گستردگی آگاهی های ابوالهذیل علاف و مهارت او را در جدل با تعبیرات گوناگون ستوده اند. محمد ملطی شافعی گفته است ابوالهذیل علاف در جدل همتا نداشت و مأمون، معتصم و واثق عباسی او را در بحث و مناظره پیش می انداختند و بزرگ می داشتند و هیچ رقیب و مخالفی نمی توانست در برابر او پایداری کند. ابوالحسین عبدالرحیم خیاط او را یگانه روزگار در بیان و کلام می داند. ابوالقاسم ابوالقاسم بلخی او را پس از واصل بن عطا و عمرو بن عبید از پیشوایان معتزله می خواند. ابوعلی جبایی وی را پایه گذار علم کلام خوانده و گفته است که در دنیا پس از صحابه کسی جز واصل بن عطا و عمرو بزرگ تر از ابوالهذیل علاف نیست. جاحظ به رغم این که او را در زمره بخیلان آورده، وی را به ساده دلی، بی تکلّفی و گشاده رویی می ستاید. مأمون خلیفه عباسی، در وصف ابوالهذیل علاف بیتی سروده و تسلط او بر کلام را ستوده است. گفته اند بیش از سه هزار تن به دست او اسلام آورده اند. گذشته از گفتارهای کلامی ابوالهذیل علاف که تأثیر فلسفه یونان به طور ضمنی در آن مشهود است، برخی گزارش ها تصریح می کنند که او به آثار فلسفی دست پیدا کرده بود و از مباحث آن آگاهی چشمگیری داشته است. گفته اند هنگامی که نظام در کوفه با هشام بن حکم به مناظره پرداخت و با نوشته های فلسفی آشنا شد و سپس به بصره آمد، گمانش این بود که با خود علومی آورده که کس را از آن خبر نیست. با این گمان نزد ابوالهذیل علاف رفت، ولی او آن چنان به این مسائل آگاه بود که گویی تاکنون جز به فلسفه نپرداخته است.

قاضی عبدالجبار در دسته بندی متکلمان معتزلی ابوالهذیل علاف را در طبقه ششم جای داده است. اما این طبقه بندی چندان واقعی نیست، زیرا که قاضی و برخی دیگر از اعتزالیان کوشیده اند تا پیشینه این فرقه نوظهور کلامی را به بزرگان دین که پیش از واصل بن عطا می زیستند، برسانند. چنانکه واصل بن عطا در طبقه چهارم جای داده شده است. همچنانکه کوشیده اند تا با جعل سندی از قول ابوالهذیل علاف، سلسله معتزلیان را از وی به علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله برسانند.

ابوالهذیل با دانشمندان دیگر ادیان و فرقه ها و همچنین با هم مسلکان معتزلیش مناظره ها داشته است. این مناظره ها افزون بر آن که دیدگاه های کلامی ابوالهذیل را نمایان می کند، گستردگی آگاهی های وی را از دانش های رایج آن روزگار و اطلاع او را از ادبیات و حکمت عربی و ایرانی مانند جاویدان خرد و همچنین نکته سنجی و زبان آوری وی را نشان می دهد. گاه وی در خلال یک مناظره، به صدها بیت شعر استشهاد می کرد.

منابع درباره ارتباط مستقیم ابوالهذیل با خلفای پیش از مأمون عباسی سخنی نیاورده اند. در 203 هجری قمری که مأمون عباسی از مرو به بغداد بازگشت، ابوالهذیل را نزد خود فرا خواند. روایتی در این باره در دست است که وی به مأمون می گوید نه برای گرفتن زر و سیم، بلکه برای تصحیح عقاید وی به نزد او رفته است. به هر حال ظاهراً در همین دوران بود که سالانه شصت هزار درهم از مأمون می گرفت و میان یارانش تقسیم می کرد.

ابوالهذیل در واپسین سال های عمر نابینا شد و خردش کاستی گرفت و سرانجام در سامرا درگذشت. قاضی احمد بن ابی دؤاد به سبب گرایش های ابوالهذیل به بنی هاشم و برتر دانستن علی علیه السلام بر عثمان، بر جنازه او بر طبق آیین شیعیان پنج بار تکبیر زد و واثق عباسی در عزایش به سوگ نشست. سال مرگ او را به اختلاف 226، 227 و 235 هجری قمری نوشته اند.

ابوالهذیل نویسنده پرکاری بوده است. محمد ملطی شافعی می گوید: او 1200 کتاب نوشت که همگی جز کتاب الحجة که در اصول است، ردّیه هایی است که وی بر آراء مخالفانش نوشته است.» [۲]


پانویس

  1. بیان الادیان، ابوالقاسم بلخی، ص64 / التبصیر فی الدین، شهفور اسفراینی، ص69 / تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص200 / جامع الفرق و المذاهب الاسلامیة، امیر مهنا و علی خریس، ص211 / الفرق الاسلامیة، شمس الدین محمد کرمانی، ص11 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص138 / الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة، صلاح ابوسعود، ص134 / فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص464 / فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص288 / قاموس المذاهب والادیان، حسین علی حمد، ص216 / المعتزلة، زهدی حسن جارالله، ص115 / معجم الفرق الاسلامیة، عارف تامر، ص26 / مفاتیح العلوم، محمد بن احمد خوارزمی، ص45 / الملل و النحل، عبدالقاهر بغدادی، ص82 / الملل و النحل، محمد شهرستانی، ص53 / المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص346 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص672 / نفائس الفنون فی عرایس العیون، شمس الدین محمد آملی، ج2، ص270
  2. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص388