سنوسیه: تفاوت بین نسخهها
سطر ۲۵: | سطر ۲۵: | ||
در این زمان [[المهدی سودانی]] نیز مهدی سنوسی را به یاری خود می خواند و به او پیشنهاد می نماید که در ازای این یاری وی، خلیفه سوم [[المهدی سودانی]] باشد اما او قبول نکرده و به شاه ودّای نیز دستور می دهد که به حرف [[المهدی سودانی]] گوش ندهد و در صورت لزوم با او بجنگد. | در این زمان [[المهدی سودانی]] نیز مهدی سنوسی را به یاری خود می خواند و به او پیشنهاد می نماید که در ازای این یاری وی، خلیفه سوم [[المهدی سودانی]] باشد اما او قبول نکرده و به شاه ودّای نیز دستور می دهد که به حرف [[المهدی سودانی]] گوش ندهد و در صورت لزوم با او بجنگد. | ||
− | مهدی، [[اخوان]] را به شهرهای بین [[مراکش]] و [[فاس]] می فرستاد و مردم را به طریقه خود می خواند لکن عمده پیشرفت سنوسیون در [[صحرای لیبی]] بوده و اغلب سنوسیون از [[سودان]] می باشند. مهدی با فرانسویان جنگ های زیادی کرد و مهدی در سال 1320هجری قمری درگذشت. پیش از مرگ، چون فرزنش، الیاس بالغ نبود، احمد پسر برادر | + | مهدی، [[اخوان]] را به شهرهای بین [[مراکش]] و [[فاس]] می فرستاد و مردم را به طریقه خود می خواند لکن عمده پیشرفت سنوسیون در [[صحرای لیبی]] بوده و اغلب سنوسیون از [[سودان]] می باشند. مهدی با فرانسویان جنگ های زیادی کرد و مهدی در سال 1320هجری قمری درگذشت. پیش از مرگ، چون فرزنش، الیاس بالغ نبود، احمد پسر برادر خود را، وصی خود نمود. |
هنگامی که جنگ دوم جهانی برپا شد، عثمانی ها سیادت [[ایتالیا]] را بر آن نواحی به رسمیت شناختند، ولی سنوسیون زیر بار نرفته و جنگ های زیادی با [[ایتالیا]] ئی ها داشتند. عاقبت سید احمد سنوسی در 15 ذیقعده سال 1351هجری قمری در [[مدینه]] منوره درگذشت. | هنگامی که جنگ دوم جهانی برپا شد، عثمانی ها سیادت [[ایتالیا]] را بر آن نواحی به رسمیت شناختند، ولی سنوسیون زیر بار نرفته و جنگ های زیادی با [[ایتالیا]] ئی ها داشتند. عاقبت سید احمد سنوسی در 15 ذیقعده سال 1351هجری قمری در [[مدینه]] منوره درگذشت. |
نسخهٔ ۲۷ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۵۴
(یا: سنوسیون)
از فرق بزرگ صوفیه.
ایشان فرقه بزرگی از فرق صوفیه اهل سنت می باشند. سنوسیه در الجزایر منتشر بوده و منسوب به سیدی محمد بن علی سنوسی ادریسی حسنی می باشند. وی در سال 1206 یا 1204 هجری قمری در تُرش (حوالی مستغانم از بلاد الجزایر ) متولد شده، در همان جا تحصیلات خود را شروع کرده و در مستغانم به طریقه تصوف دِرقاویه (یا: قادریه ) در آمده است. او در فاصله سال های 1821 تا 1829 میلادی در فاس به تحصیل تفسیر و حدیث و اصول فقه پرداخت و سپس به مکه رفت و در حلقه مریدان احمد بن ادریس فاسی (م: 1838م) در آمده، طریقه شاذلیه را از او اخذ می نماید. احمد بن ادریس از این شاگرد خود تجلیل زیادی کرده و اجازه ارشاد و تلقین به او داده است. سنوسی بر کوه ابوقبیس (ابوقبیس: نام کوهی است که از جانب مغرب مشرف به مکه می باشد. شهر مکه میان این کوه و کوه قیعقان واقع شده است. برخی این کوه را اولین کوهی که در زمین پدید آمده است، می دانند. [۱]، زاویه ای بنا کرده و به ارشاد پرداخت. وی در سال 1255هجری قمری به جبل اخضر از ولایات بُرقه در طرابلس غربی رفت و در آن جا نیز زوایایی بنا می نماید. محمد بن علی در سال 1263 هجری قمری به زاویه خود در مکه بازگشت و هفت سال به تدریس حدیث و فقه می پردازد، در این مدت آوازه او بلند شد و مردم از هر سو برای تعلم به او روی آوردند. وی باب اجتهاد را مفتوح می دانست و به همین جهت، پیروان او در نماز دست ها را به سینه می گذارند وانگشت ابهام دست راست را در زیر انگشتان دست چپ می نهند، و این درحالی است که او خود را مالکی می دانسته و مالکیه در حال نماز دست ها را باز می گذارند (و اساساً همین نیز تفاوت ظاهری سنوسیه با دیگر فرقه های اسلامی است، چرا که مالکیه دست ها را رها کرده و شافعیه و حنفیه نیز دست را روی هم بر شکم می گذارند. درحالی که سنوسیه به گونه ای خاص دست ها را به سینه می گذارند. )
سنوسی همراه با استاد خود، احمد بن ادریس فاسی سفری به یمن داشته اند، در جریان این سفر استاد وی در یمن وفات کرده و اولاد او در عسیر ( یمن ) به سلطنت می رسند.
پس از آن که سنوسی از یمن به مکه بازمی گردد، شریف مکه، شریف عبدالمطلب، بر عثمانی ها عاصی شده و سنوسی نیز متهم به همدستی با شریف می گردد، لذا از اقامت در مکه ترسیده و از راه مصر به جبل اخضر بازمی گردد. عباس پاشا والی مصر زاویه ای برای او در خارج از قاهره بنا می کند، ولی او در آن زاویه وارد نمی شود. در این حال مردم برای زیارت و تبرک به طرف او هجوم می آورند لکن وی از مصر رفته و دو سال در جبل اخضر اقامت می گزیند. سنوسی در سال 1273هجری قمری جغبوب را برای مرکزیت انتخاب می کند.
سنوسی طریقه خود را توسط اخوان در صحرای لیبی انتشار داد، اخوان که نام علما و عمال سنوسی ها است، تعلیمات و ریاست زوایا را برعهده دارند. زاویه، مسجد و محلی است که در آن مردم را تعلیم می دهند. هر زاویه مستغلاتی دارد که پس از صرف مخارج آن، باقیمانده اش تحویل رئیس بزرگ می شود. توسط اخوان، قبائل زویه جزء سنوسیه شدند.
در روزگار ظهور سنوسی، خرافاتی در مناطقی از آفریقا رایج بوده است، به عنوان مثال در بعض مناطق کعبه هایی ساخته می شد و مردم به سمت آن ها خوانده شده و از رفتن به مکه بازداشته می شدند. و یا مردم برای آن که روزه نگیرند به جایی می رفتند که وادی طأطأ نامیده می شد و در آن صدا منعکس می گردید و در این حال با صدای بلند می پرسیدند: ای وادی طأطأ، آیا روزه بگیریم یا نه؟ (یا وادی طأطأ نصوم ام لا؟) و جواب می آمد لا، لا، لاو در نتیجه روزه نمی گرفتند. سنوسی با این امور مخالفت کرده و از آن جلوگیری نموده است.
سنوسی در مرکز خود، جغبوب در 9 صفر 1276هجری قمری وفات یافت.
در اثر ترویج های احمد بن ادریس فاسی، استاد سنوسی، طریقه سنوسیه رونقی عجیب پیدا می کند. از زمره این ترویج ها، می توان از نامه احمد بن ادریس برای شاگرد دیگرش به نـام امیـرغنی محمد بن عثمان که او نیز شیخ طریقه میرغنیه بوده، اشـاره کرد: «... بعد از تو جماعتی از برادران مغاربه (مقصود سنوسی و اتباع او است) به مصاحبت ما آمدند که در معرفت به خدا گوی سبقت را از همه ربودند و از طرف خدا فتح باب بر آنان شده و بلاواسطه از حضرت حق تحدیث می شوند، تا آن جا که هریک از آن ها کتابی در بشارت ها و مکاشفاتی که از جانب حق بر آنان می شود گردآورده اند، تا آن جا که بایزید بسطامی از اکابر متقدمان، آرزو می کرده که یکی از آنان باشد و من دوست ندارم که از آن ها کمتر باشی بلکه می خواهم مهمتر و بزرگ آنان باشی... الی آخره».
سنوسی تألیفات زیادی دارد از جمله ایقاظ الوسنان فی العمل بالسنة و القرآن، السلسبیل المعین فی الطرائق الاربعین، المنهل الواثق فی الاسانید و الطرائق، الشموس الشارقة فی اسماء مشایخ المغاربة و المشارقة و هم چنین حزب مخصوصی نیز دارد.
پس از سنوسی کبیر، پسر شانزده ساله اش محمد المهدی به جای پدر نشست. او داعیه مهدویت نداشت اما مریدانش او را مهدی موعود می دانسته و در تأیید مهدویت او، به نام محمد مهدی، که پدرش بر او نهاده بود استناد می کردند.
در زمان او بر شمار سنوسیون افزوده شده و زوایای بسیاری در حجاز و طرابلس و بُرقه و مصر بنا گردید. جمعیت سنوسیون رادر این زمان از یک میلیون و نیم تا سه میلیون ذکر کرده اند. شاهِ ودّای با تمام اهل مملکت خود در زمره سنوسیون درآمد و هر سال هدایایی جمع کرده و برای مهدی می فرستاد و همچنین از او در امور، درخواست رأی می کرد. سلطه مهدی سلطه روحانی بود و سپاهیان صحرا اگر از حکام خود اطاعتی داشتند به واسطه او بود. سلطان عبدالحمید عثمانی می خواست او را به آستانه احضار کند ولی او در سال 1312 هجری قمری از جغبوب به کفره منتقل شده و آن جا را مرکز خود ساخت.
در این زمان المهدی سودانی نیز مهدی سنوسی را به یاری خود می خواند و به او پیشنهاد می نماید که در ازای این یاری وی، خلیفه سوم المهدی سودانی باشد اما او قبول نکرده و به شاه ودّای نیز دستور می دهد که به حرف المهدی سودانی گوش ندهد و در صورت لزوم با او بجنگد.
مهدی، اخوان را به شهرهای بین مراکش و فاس می فرستاد و مردم را به طریقه خود می خواند لکن عمده پیشرفت سنوسیون در صحرای لیبی بوده و اغلب سنوسیون از سودان می باشند. مهدی با فرانسویان جنگ های زیادی کرد و مهدی در سال 1320هجری قمری درگذشت. پیش از مرگ، چون فرزنش، الیاس بالغ نبود، احمد پسر برادر خود را، وصی خود نمود.
هنگامی که جنگ دوم جهانی برپا شد، عثمانی ها سیادت ایتالیا را بر آن نواحی به رسمیت شناختند، ولی سنوسیون زیر بار نرفته و جنگ های زیادی با ایتالیا ئی ها داشتند. عاقبت سید احمد سنوسی در 15 ذیقعده سال 1351هجری قمری در مدینه منوره درگذشت.
پس از او ادریس بن المهدی به ریاست سنوسیون رسید. او نیز با ایتالیا مخالف بود و در لیبی به نام ملک ادریس السنوسی خوانده می شود. [۲]
خیرالدین زرکلی ضمن ذکر اسامی کتاب های سنوسی، نام کتب مذکور را «ایقاظ الوسنان فی العمل بالحدیث و القرآن» و «الشموس الشارقة فی ما لنا من اسانید المغاربة و المشارقة» ضبط کرده است. [۳]
دائرة المعارف الاسلامیة، به تاریخی که در آن، این طریقه دارای این تعداد عضو بوده، اشاره نمی کند ولی با توجه به تألیف این کتاب که در اصل ترجمه متن انگلیسی است و در دهه های اول قرن بیستم میلادی منتشر گردیده و در 1933 میلادی به عربی برگردانده شده است، می توان به حدود تاریخ این مطلب پی برد.
لویی ماسینیون می نویسد این فرقه از خاضریه منشعب شده است. [۴]
پانویس
- ↑ لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، ذیل: ابوقبیس]]
- ↑ حاضر العالم الاسلامی، لوثروب ستوارد، عجاج نویهض، ج 4، ص396 / دائرة المعارف الاسلامیة، ج12، ص292 / دائرةالمعارف قرن العشرین، فرید وجدی، ج 5، ص312 / دائرة المعارف بستانی، پترس بستانی، ج10، ص146 / مفتاح باب الابواب، رئیس الحکما، ص70
- ↑ الاعلام قاموس التراجم، خیرالدین زرکلی، ج6، ص229
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص183