حلمانیه: تفاوت بین نسخهها
جز («حلمانیه» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بیپایان) [انتقال=فقط مدیران] (بیپایان)) [آبشاری]) |
|||
(۴ نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | از غلاة متصوفه. | ||
− | + | ایشان منسوب به [[ابوحلمان دمشقی حلبی]] می باشند. | |
− | + | ||
− | ایشان منسوب به ابوحلمان دمشقی حلبی می باشند. | + | |
وی اصالتاً از اهالی [[فارس]] بوده، در [[حلب]] می زیسته و طریقه خود را در [[دمشق]] ظاهر کرده است. <ref> [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص277 و 238</ref> وی قائل به حلول خداوند در انسان بوده است. <ref> [[کشف المحجوب]]، [[هجویری]]، ص334</ref> | وی اصالتاً از اهالی [[فارس]] بوده، در [[حلب]] می زیسته و طریقه خود را در [[دمشق]] ظاهر کرده است. <ref> [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص277 و 238</ref> وی قائل به حلول خداوند در انسان بوده است. <ref> [[کشف المحجوب]]، [[هجویری]]، ص334</ref> | ||
− | [[محمد بن ابراهیم کلاباذی]] در کتاب [[التعرّف لمذهب اهل التصوف]] او را از شیوخ | + | [[محمد بن ابراهیم کلاباذی]] در کتاب [[التعرّف لمذهب اهل التصوف]] او را از شیوخ صوفیه به شمار آورده است. <ref> [[التعرّف لمذهب اهل التصوف]]، [[محمد بن ابراهیم کلاباذی]]، ص178</ref> |
− | اشاعره وی را تکفیر کرده اند به واسطه این که می گفت: خدا در هر صورت زیبایی حلول می کند و بر هر کس که چگونگی عبادت این صورت های زیبا را بداند، همه چیز مباح است. <ref> [[التبصیر فی الدین]]، [[شهفور اسفراینی]]، ص132 / [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج8، ص53 / [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص277</ref> | + | [[اشاعره]] وی را تکفیر کرده اند به واسطه این که می گفت: خدا در هر صورت زیبایی حلول می کند و بر هر کس که چگونگی عبادت این صورت های زیبا را بداند، همه چیز مباح است. <ref> [[التبصیر فی الدین]]، [[شهفور اسفراینی]]، ص132 / [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج8، ص53 / [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص277</ref> |
− | [[شریف یحیی الامین]] نام ایشان را «حَلَمانیه» به فتح حاء و لام ضبط کرده است. <ref> [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص129</ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، این نام را به ضم حاء ضبط کرده و به نقل از باب سماع کتاب | + | [[شریف یحیی الامین]] نام ایشان را «حَلَمانیه» به فتح حاء و لام ضبط کرده است. <ref> [[فرهنگ نامه فرقه های اسلامی]]، [[شریف یحیی الامین]]، ص129</ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، این نام را به ضم حاء ضبط کرده و به نقل از باب سماع کتاب التعرّف لمذهب اهل التصوف، ابوحلمان فارسی را از رجال صوفیه معرفی کرده است. درحالی که در این کتاب تنها چنین عبارتی را می توان یافت: «سمعت فارساً یقول. . . » <ref> [[التعرّف لمذهب اهل التصوف]]، [[محمد بن ابراهیم کلاباذی]]، ص178 / [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج8، ص53</ref> |
− | [[هجویری]] در [[کشف المحجوب]]، [[حلولیه]] را دو گروه برمی شمارد: یکی پیروان ابوحلمان دمشقی و دیگری پیروان [[حسین بن منصور حلاج]]. | + | [[هجویری]] در [[کشف المحجوب]]، [[حلولیه]] را دو گروه برمی شمارد: یکی پیروان ابوحلمان دمشقی و دیگری پیروان [[حسین بن منصور حلاج]]. هجویری نام گروه دوم را [[حلّاجیان]] می نامد ولی گروه اول را حلمانیه نام نهاده است. <ref>[[کشف المحجوب]]، [[هجویری]]، ص334</ref> |
− | + | کلاباذی نام ابوحلمان را چنانکه در عبارت هجویری نیز مورد اشاره قرار گرفته <ref> [[کشف المحجوب]]، [[هجویری]]، ص334</ref> فارس ذکر کرده که ممکن است اشاره به فارس بودن او باشد. وی در باب هفتاد و پنجم که درباره سماع به رشته تحریر درآمده، تنها جمله ای را از او نقل می کند. <ref> [[التعرّف لمذهب اهل التصوف]]، [[محمد بن ابراهیم کلاباذی]]، ص178</ref> این در حالی است که [[عبدالقاهر بغدادی]] به شدت وی را مورد هجمه قرار داده و می نویسد: « حلمانیه منسوب به ابوحلمان دمشقی می باشند. وی اصالتاً فارس بوده و در حلب نشو و نما یافته و بدعت های خویش را در حلب اظهار کرده است و به همین سبب به دمشق منسوب شده است. او به دو علت کافر است یکی این که می گفت خدا در انسان های زیبا حلول می کند و لذا اگر انسان زیبایی را می دید با اصحابش او را سجده می کردند و می پنداشتند خدا در او حلول کرده است و دیگر آن که قائل به [[اباحه]] بود و می گفت اگر کسی خدا را چنان که باید، بشناسد، هر منع و تحریمی از او برداشته می شود و هر چه بخواهد و از آن لذت ببرد بر او حلال می شود. » <ref> [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص278</ref> [[عبدالقاهر بغدادی]] مدعی است که برخی از ایشان را دیده که برای عقیده خود درباره حلول خدا در انسان به آیه شریفه «فإذا سَوَّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین» <ref>سوره حجر، آیه29</ref> استدلال می کردند و می گفتند علت این که خداوند ملائکه را امر کرد که بر انسان سجده کنند، آن بود که خدا در آدم حلول کرده بود <ref>همان</ref>. هجویری در کشف المحجوب می نویسد: «اما الحلولیة، از آن، دو گروه مطرود که تولّی به این طایفه کنند و ایشان را به ضلالت خود با خود یار دارند، یکی تولّا به ابی حلمان دمشقی کنند و از وی روایات آرند بخلاف آن که در کتب مشایخ از وی مسطور است، و اهل قصه مر آن پیر را از ارباب دل دارند. اما آن ملاحده وی را به حلول و امتزاج و نسخ ارواح منسوب کنند. و دیده ام اندر کتاب مقدمی که اندر وی طعن کرده است و علماء اصول را نیز از وی صورتی بسته است و خدای عزّ و جلّ بهتر داند از وی. و گروهی دیگر نسبتِ مقالت به فارس کنند، و وی دعوی کند که این مذهب حسین بن منصور است و به جز اصحاب حسین، کسی را این مذهب نیست. و من [[ابوجعفر صیدلانی]] را دیدم با چهار هزار اندر [[عراق]] پراکنده که از حلّاجیان بودند، جمله بر فارس بدین مقالت لعنت می کردند، و اندر کتب وی که مصنّفات وی است به جز تحقیق چیزی نیست و من که [[علی بن عثمان الجلّابی]] ام می گویم من ندانم که فارس و ابوحلمان که بودند و چه گفتند اما هر که قائل باشد به مقالتی به خلاف توحید و تحقیق، وی اندر دین هیچ نصیب نباشد و چون دین که اصل است مستحکم نبود تصوّف که نتیجه و فرع است اولی تر که با خلل باشد از آن که اظهار کرامت و کشف آیات جز بر اهل دین و توحید صورت نگیرد. » <ref> [[کشف المحجوب]]، [[هجویری]]، ص334</ref> | |
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ کنونی تا ۲ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۰:۲۳
از غلاة متصوفه.
ایشان منسوب به ابوحلمان دمشقی حلبی می باشند.
وی اصالتاً از اهالی فارس بوده، در حلب می زیسته و طریقه خود را در دمشق ظاهر کرده است. [۱] وی قائل به حلول خداوند در انسان بوده است. [۲]
محمد بن ابراهیم کلاباذی در کتاب التعرّف لمذهب اهل التصوف او را از شیوخ صوفیه به شمار آورده است. [۳]
اشاعره وی را تکفیر کرده اند به واسطه این که می گفت: خدا در هر صورت زیبایی حلول می کند و بر هر کس که چگونگی عبادت این صورت های زیبا را بداند، همه چیز مباح است. [۴]
شریف یحیی الامین نام ایشان را «حَلَمانیه» به فتح حاء و لام ضبط کرده است. [۵] دائرة المعارف الاسلامیة، این نام را به ضم حاء ضبط کرده و به نقل از باب سماع کتاب التعرّف لمذهب اهل التصوف، ابوحلمان فارسی را از رجال صوفیه معرفی کرده است. درحالی که در این کتاب تنها چنین عبارتی را می توان یافت: «سمعت فارساً یقول. . . » [۶]
هجویری در کشف المحجوب، حلولیه را دو گروه برمی شمارد: یکی پیروان ابوحلمان دمشقی و دیگری پیروان حسین بن منصور حلاج. هجویری نام گروه دوم را حلّاجیان می نامد ولی گروه اول را حلمانیه نام نهاده است. [۷]
کلاباذی نام ابوحلمان را چنانکه در عبارت هجویری نیز مورد اشاره قرار گرفته [۸] فارس ذکر کرده که ممکن است اشاره به فارس بودن او باشد. وی در باب هفتاد و پنجم که درباره سماع به رشته تحریر درآمده، تنها جمله ای را از او نقل می کند. [۹] این در حالی است که عبدالقاهر بغدادی به شدت وی را مورد هجمه قرار داده و می نویسد: « حلمانیه منسوب به ابوحلمان دمشقی می باشند. وی اصالتاً فارس بوده و در حلب نشو و نما یافته و بدعت های خویش را در حلب اظهار کرده است و به همین سبب به دمشق منسوب شده است. او به دو علت کافر است یکی این که می گفت خدا در انسان های زیبا حلول می کند و لذا اگر انسان زیبایی را می دید با اصحابش او را سجده می کردند و می پنداشتند خدا در او حلول کرده است و دیگر آن که قائل به اباحه بود و می گفت اگر کسی خدا را چنان که باید، بشناسد، هر منع و تحریمی از او برداشته می شود و هر چه بخواهد و از آن لذت ببرد بر او حلال می شود. » [۱۰] عبدالقاهر بغدادی مدعی است که برخی از ایشان را دیده که برای عقیده خود درباره حلول خدا در انسان به آیه شریفه «فإذا سَوَّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین» [۱۱] استدلال می کردند و می گفتند علت این که خداوند ملائکه را امر کرد که بر انسان سجده کنند، آن بود که خدا در آدم حلول کرده بود [۱۲]. هجویری در کشف المحجوب می نویسد: «اما الحلولیة، از آن، دو گروه مطرود که تولّی به این طایفه کنند و ایشان را به ضلالت خود با خود یار دارند، یکی تولّا به ابی حلمان دمشقی کنند و از وی روایات آرند بخلاف آن که در کتب مشایخ از وی مسطور است، و اهل قصه مر آن پیر را از ارباب دل دارند. اما آن ملاحده وی را به حلول و امتزاج و نسخ ارواح منسوب کنند. و دیده ام اندر کتاب مقدمی که اندر وی طعن کرده است و علماء اصول را نیز از وی صورتی بسته است و خدای عزّ و جلّ بهتر داند از وی. و گروهی دیگر نسبتِ مقالت به فارس کنند، و وی دعوی کند که این مذهب حسین بن منصور است و به جز اصحاب حسین، کسی را این مذهب نیست. و من ابوجعفر صیدلانی را دیدم با چهار هزار اندر عراق پراکنده که از حلّاجیان بودند، جمله بر فارس بدین مقالت لعنت می کردند، و اندر کتب وی که مصنّفات وی است به جز تحقیق چیزی نیست و من که علی بن عثمان الجلّابی ام می گویم من ندانم که فارس و ابوحلمان که بودند و چه گفتند اما هر که قائل باشد به مقالتی به خلاف توحید و تحقیق، وی اندر دین هیچ نصیب نباشد و چون دین که اصل است مستحکم نبود تصوّف که نتیجه و فرع است اولی تر که با خلل باشد از آن که اظهار کرامت و کشف آیات جز بر اهل دین و توحید صورت نگیرد. » [۱۳]
پانویس
- ↑ الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص277 و 238
- ↑ کشف المحجوب، هجویری، ص334
- ↑ التعرّف لمذهب اهل التصوف، محمد بن ابراهیم کلاباذی، ص178
- ↑ التبصیر فی الدین، شهفور اسفراینی، ص132 / دائرة المعارف الاسلامیة، ج8، ص53 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص277
- ↑ فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص129
- ↑ التعرّف لمذهب اهل التصوف، محمد بن ابراهیم کلاباذی، ص178 / دائرة المعارف الاسلامیة، ج8، ص53
- ↑ کشف المحجوب، هجویری، ص334
- ↑ کشف المحجوب، هجویری، ص334
- ↑ التعرّف لمذهب اهل التصوف، محمد بن ابراهیم کلاباذی، ص178
- ↑ الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص278
- ↑ سوره حجر، آیه29
- ↑ همان
- ↑ کشف المحجوب، هجویری، ص334