سلیمانیه (از زیدیه): تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
 
سطر ۵: سطر ۵:
 
ایشان منسوب به متکلم معروف، [[سلیمان بن جریر رقی]] می باشند. <ref> [[اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین]]، [[فخر رازی]]، ص62 / [[تبصرة العوام]]، [[مرتضی رازی]]، ص186 / [[خاندان نوبختی]]، [[عباس اقبال]]، ص186 / [[نفائس الفنون فی عرایس العیون]]، [[شمس الدین محمد آملی]]، ج2، ص276</ref> این فرقه را [[جریریه]] نیز می نامند.  
 
ایشان منسوب به متکلم معروف، [[سلیمان بن جریر رقی]] می باشند. <ref> [[اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین]]، [[فخر رازی]]، ص62 / [[تبصرة العوام]]، [[مرتضی رازی]]، ص186 / [[خاندان نوبختی]]، [[عباس اقبال]]، ص186 / [[نفائس الفنون فی عرایس العیون]]، [[شمس الدین محمد آملی]]، ج2، ص276</ref> این فرقه را [[جریریه]] نیز می نامند.  
  
عقیده این فرقه آن است که پس از [[رسول صلی الله علیه و آله]]، [[علی علیه السلام]] امام بود و خلافت [[ابوبکر]] و [[عمر]] بر خطا بود، اما آن ها مستحق آن که فاسق نامیده شوند، نیستند چرا که کارشان از روی تأویل (اجتهاد) بوده است. آنان تأویل کرده و در این کار خطا کردند. ایشان از [[عثمان بن عفان]] تبری جسته و به کفر او شهادت می دهند. به عقیده آنان محارب علی علیه السلام کافر است. <ref> [[تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم]]، [[سیدعلی جرجانی]]، ص100 / [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص9 / [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص143</ref>  
+
عقیده این فرقه آن است که پس از [[رسول صلی الله علیه و آله]]، [[علی علیه السلام]] امام بود و خلافت [[ابوبکر]] و [[عمر]] بر خطا بود، اما آن ها مستحق آن که فاسق نامیده شوند، نیستند چرا که کارشان از روی تأویل (اجتهاد) بوده است. آنان تأویل کرده و در این کار خطا کردند. ایشان از [[عثمان بن عفان]] تبری جسته و به کفر او شهادت می دهند. به عقیده آنان محارب علی (علیه السلام) کافر است. <ref> [[تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم]]، [[سیدعلی جرجانی]]، ص100 / [[فرق الشیعة]]، [[حسن بن موسی نوبختی]]، ص9 / [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص143</ref>  
  
 
[[ابوالحسن اشعری]] نقل می کند که سلیمانیه، امامت مفضول را جایز دانسته و امامت شیخین را هم اثبات می کردند و می گفتند: «امامت با بیعت دو نفر از مسلمانانِ خوب، منعقد می شود». <ref> [[التبصیر فی الدین]]، [[شهفور اسفراینی]]، ص28 / [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص53 و 246 / [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص143</ref>
 
[[ابوالحسن اشعری]] نقل می کند که سلیمانیه، امامت مفضول را جایز دانسته و امامت شیخین را هم اثبات می کردند و می گفتند: «امامت با بیعت دو نفر از مسلمانانِ خوب، منعقد می شود». <ref> [[التبصیر فی الدین]]، [[شهفور اسفراینی]]، ص28 / [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص53 و 246 / [[مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین]]، [[ابوالحسن اشعری]]، ج1، ص143</ref>
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
این رأی ایشان مورد قبول بعض فرق دیگر نیز قرار گرفته است. <ref> [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستانی]]، ج1، ص141</ref>  
 
این رأی ایشان مورد قبول بعض فرق دیگر نیز قرار گرفته است. <ref> [[الملل و النحل]]، [[محمد شهرستانی]]، ج1، ص141</ref>  
  
این فرقه که یکی از سه فرقه بزرگ زیدیه است، پیروان سلیمان بن جریر رقی زیدی را دربر می گیرد. سلیمان که در آغاز بر اندیشه [[امامیه]] و جزو آن جماعت بوده در دروان [[منصور دوانیقی]] قیام کرده است. ظاهراً مخالفت سلیمان بن جریر با [[امام صادق علیه السلام]] و شیعه امامی به رد نظریه بداء از سوی او و بدان هنگام باز می گردد که از سوی امام صادق علیه السلام، [[اسماعیل بن جعفر صادق|اسماعیل]] به عنوان جانشین ایشان معرفی شد و چون اسماعیل در دوران حیات آن حضرت درگذشت این جانشینی به فرزند دیگر امام یعنی موسی علیه السلام تغییر یافت و آن گاه از رهگذر اندیشه بداء این جایگزینی تفسیر یافت و با علم امام نسبت به آینده ـ چونانکه از طوایفی از شیعه نقل می شود ـ سازگاری پیدا کرد. نکته دیگری که در آن سلیمان بن جریر با امامیه اختلاف ورزید، مسأله تقیه بود. چرا که وی تقیه را برنمی تافت و چونانکه روایت کرده اند آن را دستاویزی برای توجیه چندگانگی پاسخ های داده شده به مسائل شرعی می پنداشت. این دیدگاه ها که از سوی سلیمان ابراز داشته می شد به جدایی گروهی از طرفداران [[امام باقر]] علیه السلام و نیز نپذیرفتن امامت امام صادق علیه السلام از سوی آنان انجامید.  
+
این فرقه که یکی از سه فرقه بزرگ زیدیه است، پیروان سلیمان بن جریر رقی زیدی را دربر می گیرد. سلیمان که در آغاز بر اندیشه [[امامیه]] و جزو آن جماعت بوده در دروان [[منصور دوانیقی]] قیام کرده است. ظاهراً مخالفت سلیمان بن جریر با [[امام صادق علیه السلام]] و شیعه امامی به رد نظریه بداء از سوی او و بدان هنگام باز می گردد که از سوی امام صادق (علیه السلام)، [[اسماعیل بن جعفر صادق|اسماعیل]] به عنوان جانشین ایشان معرفی شد و چون اسماعیل در دوران حیات آن حضرت درگذشت این جانشینی به فرزند دیگر امام یعنی موسی (علیه السلام) تغییر یافت و آن گاه از رهگذر اندیشه بداء این جایگزینی تفسیر یافت و با علم امام نسبت به آینده ـ چونانکه از طوایفی از شیعه نقل می شود ـ سازگاری پیدا کرد. نکته دیگری که در آن سلیمان بن جریر با امامیه اختلاف ورزید، مسأله تقیه بود. چرا که وی تقیه را برنمی تافت و چونانکه روایت کرده اند آن را دستاویزی برای توجیه چندگانگی پاسخ های داده شده به مسائل شرعی می پنداشت. این دیدگاه ها که از سوی سلیمان ابراز داشته می شد به جدایی گروهی از طرفداران [[امام باقر]] (علیه السلام) و نیز نپذیرفتن امامت امام صادق (علیه السلام) از سوی آنان انجامید.  
  
اصول اندیشه های سلیمانیه با دیگر فرقه های زیدیه اختلاف فراوانی ندارد و تنها تفاوت در این است که سلیمانیه عقیده داشتند هرچند علی علیه السلام برترین کس برای خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، اما خلافت ابوبکر و عمر نیز پذیرفته است و خطایی که امت در این باره کردند، خطایی در اجتهاد است که نمی توان آن را موجب تفسیق و تکفیر دانست. سلیمانیه، همچنین به رغم موضع مسالمت جویانه در مسأله خلافت ابوبکر و عمر، در برخورد با عثمان و خلافت وی او را سخت نکوهیدند و به کفر او و فسق طرفدارانش حکم کردند و [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] را هم کافر شمردند. همین موضع سبب شده است [[اهل سنت]] سلیمان بن جریر و گروه او را تکفیر کنند. سلیمانیه در مسأله اسماء و صفات بر این عقیده بودند که خداوند عالِم است به علمی که آن علم نه خود اوست و نه غیر او، و علم او یک شئ است. آنان درباره قدرت و حیات و دیگر صفات نیز چنین عقیده ای داشتند. در مسأله استطاعت، عقیده سلیمانیه آن بود که استطاعت پیش از فعل انسان وجود دارد و جزئی از وجود مستطیع است. به نظر می رسد سلیمان بن جریر در اندیشه برخی از معتزلیان اثرگذار بوده است. چه، برای نمونه [[محمد شهرستانی]] از این سخن به میان می آورد که گروهی از [[معتزله (معتزله)|معتزله]] چون [[جعفر بن مبشر]] و [[جعفر بن حرب]] در نظریه جواز امامت مفضول با وجود فاضل از سلیمان بن جریر پیروی کردند. این ها کلیاتی از اندیشه های سلیمانیه به روایت منابع فرقه شناختی و تاریخی است. <ref> [[تاریخ فرق اسلامی]]، [[حسین صابری]]، ج2، ص101</ref>
+
اصول اندیشه های سلیمانیه با دیگر فرقه های زیدیه اختلاف فراوانی ندارد و تنها تفاوت در این است که سلیمانیه عقیده داشتند هرچند علی (علیه السلام) برترین کس برای خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما خلافت ابوبکر و عمر نیز پذیرفته است و خطایی که امت در این باره کردند، خطایی در اجتهاد است که نمی توان آن را موجب تفسیق و تکفیر دانست. سلیمانیه، همچنین به رغم موضع مسالمت جویانه در مسأله خلافت ابوبکر و عمر، در برخورد با عثمان و خلافت وی او را سخت نکوهیدند و به کفر او و فسق طرفدارانش حکم کردند و [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] را هم کافر شمردند. همین موضع سبب شده است [[اهل سنت]] سلیمان بن جریر و گروه او را تکفیر کنند. سلیمانیه در مسأله اسماء و صفات بر این عقیده بودند که خداوند عالِم است به علمی که آن علم نه خود اوست و نه غیر او، و علم او یک شئ است. آنان درباره قدرت و حیات و دیگر صفات نیز چنین عقیده ای داشتند. در مسأله استطاعت، عقیده سلیمانیه آن بود که استطاعت پیش از فعل انسان وجود دارد و جزئی از وجود مستطیع است. به نظر می رسد سلیمان بن جریر در اندیشه برخی از معتزلیان اثرگذار بوده است. چه، برای نمونه [[محمد شهرستانی]] از این سخن به میان می آورد که گروهی از [[معتزله (معتزله)|معتزله]] چون [[جعفر بن مبشر]] و [[جعفر بن حرب]] در نظریه جواز امامت مفضول با وجود فاضل از سلیمان بن جریر پیروی کردند. این ها کلیاتی از اندیشه های سلیمانیه به روایت منابع فرقه شناختی و تاریخی است. <ref> [[تاریخ فرق اسلامی]]، [[حسین صابری]]، ج2، ص101</ref>
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۲:۱۳

از زیدیه.

ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب سُلَیمانی را به ضم سین، فتح لام و سکون یاء ضبط کرده است. [۱]

ایشان منسوب به متکلم معروف، سلیمان بن جریر رقی می باشند. [۲] این فرقه را جریریه نیز می نامند.

عقیده این فرقه آن است که پس از رسول صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام امام بود و خلافت ابوبکر و عمر بر خطا بود، اما آن ها مستحق آن که فاسق نامیده شوند، نیستند چرا که کارشان از روی تأویل (اجتهاد) بوده است. آنان تأویل کرده و در این کار خطا کردند. ایشان از عثمان بن عفان تبری جسته و به کفر او شهادت می دهند. به عقیده آنان محارب علی (علیه السلام) کافر است. [۳]

ابوالحسن اشعری نقل می کند که سلیمانیه، امامت مفضول را جایز دانسته و امامت شیخین را هم اثبات می کردند و می گفتند: «امامت با بیعت دو نفر از مسلمانانِ خوب، منعقد می شود». [۴]

این رأی ایشان مورد قبول بعض فرق دیگر نیز قرار گرفته است. [۵]

این فرقه که یکی از سه فرقه بزرگ زیدیه است، پیروان سلیمان بن جریر رقی زیدی را دربر می گیرد. سلیمان که در آغاز بر اندیشه امامیه و جزو آن جماعت بوده در دروان منصور دوانیقی قیام کرده است. ظاهراً مخالفت سلیمان بن جریر با امام صادق علیه السلام و شیعه امامی به رد نظریه بداء از سوی او و بدان هنگام باز می گردد که از سوی امام صادق (علیه السلام)، اسماعیل به عنوان جانشین ایشان معرفی شد و چون اسماعیل در دوران حیات آن حضرت درگذشت این جانشینی به فرزند دیگر امام یعنی موسی (علیه السلام) تغییر یافت و آن گاه از رهگذر اندیشه بداء این جایگزینی تفسیر یافت و با علم امام نسبت به آینده ـ چونانکه از طوایفی از شیعه نقل می شود ـ سازگاری پیدا کرد. نکته دیگری که در آن سلیمان بن جریر با امامیه اختلاف ورزید، مسأله تقیه بود. چرا که وی تقیه را برنمی تافت و چونانکه روایت کرده اند آن را دستاویزی برای توجیه چندگانگی پاسخ های داده شده به مسائل شرعی می پنداشت. این دیدگاه ها که از سوی سلیمان ابراز داشته می شد به جدایی گروهی از طرفداران امام باقر (علیه السلام) و نیز نپذیرفتن امامت امام صادق (علیه السلام) از سوی آنان انجامید.

اصول اندیشه های سلیمانیه با دیگر فرقه های زیدیه اختلاف فراوانی ندارد و تنها تفاوت در این است که سلیمانیه عقیده داشتند هرچند علی (علیه السلام) برترین کس برای خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما خلافت ابوبکر و عمر نیز پذیرفته است و خطایی که امت در این باره کردند، خطایی در اجتهاد است که نمی توان آن را موجب تفسیق و تکفیر دانست. سلیمانیه، همچنین به رغم موضع مسالمت جویانه در مسأله خلافت ابوبکر و عمر، در برخورد با عثمان و خلافت وی او را سخت نکوهیدند و به کفر او و فسق طرفدارانش حکم کردند و عایشه و طلحه و زبیر را هم کافر شمردند. همین موضع سبب شده است اهل سنت سلیمان بن جریر و گروه او را تکفیر کنند. سلیمانیه در مسأله اسماء و صفات بر این عقیده بودند که خداوند عالِم است به علمی که آن علم نه خود اوست و نه غیر او، و علم او یک شئ است. آنان درباره قدرت و حیات و دیگر صفات نیز چنین عقیده ای داشتند. در مسأله استطاعت، عقیده سلیمانیه آن بود که استطاعت پیش از فعل انسان وجود دارد و جزئی از وجود مستطیع است. به نظر می رسد سلیمان بن جریر در اندیشه برخی از معتزلیان اثرگذار بوده است. چه، برای نمونه محمد شهرستانی از این سخن به میان می آورد که گروهی از معتزله چون جعفر بن مبشر و جعفر بن حرب در نظریه جواز امامت مفضول با وجود فاضل از سلیمان بن جریر پیروی کردند. این ها کلیاتی از اندیشه های سلیمانیه به روایت منابع فرقه شناختی و تاریخی است. [۶]

پانویس

  1. اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص132
  2. اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، فخر رازی، ص62 / تبصرة العوام، مرتضی رازی، ص186 / خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص186 / نفائس الفنون فی عرایس العیون، شمس الدین محمد آملی، ج2، ص276
  3. تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص100 / فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص9 / مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج1، ص143
  4. التبصیر فی الدین، شهفور اسفراینی، ص28 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص53 و 246 / مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج1، ص143
  5. الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج1، ص141
  6. تاریخ فرق اسلامی، حسین صابری، ج2، ص101