قَدَریه
ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب ؛ قَدَری را به فتح قاف و دال ضبط کرده است. [۱]
فرقه ای که برای انسان قدرت زیادی قائل بودند تا بدانجا که افعال انسان را از تحت قدرت خدای تعالی خارج می دانستند. [۲]
ابن جوزی، قَدَریه را به 12 فرقه تقسیم کرده که عبارتند از: احمریه، ثنويه، معتزله، کيسانيه، شیطانیه، شريکيه، وهميه، رواندیه، بَتريه، ناکثيه، قاسطيه و نَظّامیه [۳]
احمد بن علی مقریزی نیز قَدَریه را با همین تعریف، مورد اشاره قرار داده ولی آن ها را مقابل معتزله به شمار آورده است. [۴]
دائرة المعارف بزرگ اسلامی در ذیل مباحث کلامی بصره می نویسد: «اندیشه قدر در ربع سوم قرن اول هجری قمری در بصره توسط معبد جهنی و در شام توسط غیلان دمشقی، مطرح شد. گویا این دو تن با تأکید بر عدالت و حکمت الهی بر این باور بوده اند که نمی شود ظلم و شر را به خدا نسبت داد. برخی می نویسند معبد این اندیشه را از فردی نومسلمان با تربیت مسیحی، به نام «ابویونس اسواری» فرا گرفته بود. و لذا برخی اندیشه معبد را با اندیشه مسیحیان موافق دانسته اند. این درحالی است که اندیشه اختیار، را به ابوالاسود دوئلی و «مطرف بن شخیر» که از شاگردان امیرالمؤمنین علیه السلام بوده اند نیز نسبت داده اند. از دیگر نظریه پردازان نخستین قدر از جعد بن درهم و جهم بن صفوان نیز نام برده اند. [۵]
روایت نقل شده از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) : « القدریة مجوس هذا الأمة» [۶]، اشاره به همین فرقه دارد.
روایت: القدریة مجوس هذه الامة فان مرضوا فلا تعودوهم و ان ماتوا فلا تشهدوهم. ترجمه: قَدَریه مجوس امت اسلام هستند، پس اگر مریض شدند به عیادت آن ها نروید و اگر مردند در تشییع جنازه ایشان حاضر نشوید. [۷]
قَدَریه توسط معتزله منقرض گردیدند، در حالی که معتزله، سخنان قَدَریه را تعدیل کرده و در مقابل مجبّره ایستادگی نمودند. اهل سنت، معتزله را قَدَریه نام داده اند. [۸] محمد مقدسی در احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم می نویسد: «چهار فرقه اند که فرقه هایی که شبیه آنان بوده اند، بر آن ها غلبه کرده اند، از جمله قَدَریه که معتزله بر آن ها غلبه یافتند». [۹]
ابن اثیر به نقل از عبدالکریم بن محمد سمعانی می نویسد: « قَدَریه معتقدند که خدا قدرت بر شر ندارد و خیر از جانب خدا و شر از ابلیس است و در نتیجه گاهی خدا چیزی را می خواهد و نمی شود. و گاهی چیزی را ناخوش دارد و می شود. و عبد یا شیطان گاهی چیزی را برخلاف اراده خدا می خواهند و می شود، تعالی الله عما یقولون علواً کبیرا. قَدَریه معتقدند که خدا چون می خواست حکمت را برای خود باقی گذارد، خلق را آفرید، و اگر خلق نکرده بود حکیم نبود». [۱۰]
مقریزی می نویسد اول کسی که در اسلام، قائل به قدر شد، معبد بن خالد جهنی بود وی با حسن بصری نشست و برخاست داشت و در بصره، به قدر متکلم شد. [۱۱]
ابن جوزي در تلبيس ابليس قَدَريه را به دوازده فرقه تقسيم مي کند که عبارتند از: احمریه (که مي پندارند شرط عدالت خداوند آن است که امور ايشان را به خودشان واگذارد و بين ايشان و گناهان آن ها حائل شود)، ثنويه (که مي پندارند خير از خدا، و شر از ابليس است)، معتزله (که به مخلوق بودن قرآن قائل بوده و رؤيت خدا را منکر مي باشند)، کيسانيه (که مي گويند نمي دانيم اين افعال از بندگان است يا از خدا و آيا مردم بعد از مرگ عقاب خواهند شد و يا به ثواب خواهند رسيد)، شیطانیه (که مي گويند خدا شيطان را خلق نکرد)، شریکیه (که مي گويند همه گناهان جز کفر مقدر است)، وهميه (که مي گويند افعال مردم و کلام ايشان و هم چنين حسنات و سيئات ذات ندارد)، رواندیه (که مي گويند به هر کتابي که خداوند فرو فرستاده چه ناسخ باشد و چه منسوخ مي توان عمل کرد)، بَتريه (که مي پندارند کسي که گناه کند و سپس توبه نمايد توبه اش پذيرفته نيست)، ناکثيه (که مي پندارند کسي که بيعت رسول خدا را شکسته باشد گناه نکرده است)، قاسطيه (که طلب دنيا را بر زهد برتري مي دهند) و نَظّامیه (که پيروان ابراهيم نظام هستند و مي گويند هر که پندارد خدا شئ است کافر است). [۱۲]
پانویس
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج3، ص19
- ↑ تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص40 / تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص142 / الفرق الاسلامیة، محمود بشبیشی، ص57 / المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص349 / التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، محمد ملطی شافعی، ص165 / هفتاد و سه ملت، ص18
- ↑ تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص40
- ↑ تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص40 / المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص349
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص200
- ↑ الکافی، کلینی، ج1، ص157 / سنن ابی داوود، سجستانی، ج2، ص410
- ↑ سنن ابی داوود، کتاب السنة، ص785 / بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار ائمة الاطهار، علامه مجلسی، ج5، ص6
- ↑ الافصاح فی الامامة، شیخ مفید، ص227
- ↑ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، محمد مقدسی، ص44
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج3، ص19
- ↑ المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص356
- ↑ تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص40