عثمانیه (عثمانیه)
طرفداران و هواخواهان عثمان بن عفان (م: 35هـ. ق) و کسانی که اعتقاد دارند عثمان، مظلومانه به قتل رسید.
اطـلاق لفظ عثمـانی را می تـوان در تراجم چند نفـر از قبیل حسّان بن ثابت و زهیر بن قین و همچنین در معرفی برخی از قبائل مصر (که به عثمانیه بودن شناخته شده اند) مشاهده کرد. چنانکه مثلاًً محمد بن علی بن عبدالله بن عباس خطاب به دعاة خود گفته است: «اهل شام یا بصره عثمانیه هستند». [۱]
البته می توان گفت در زمان معاویة بن ابی سفیان، اگرچه اهل شام، عثمانیه بوده اند ولی این عنوان، اولاً چندان شایع نبوده و ثانیاً رنگ و بوی مذهبی نداشته و صرفاً شاهدی بر تمایل شخصی نسبت به عثمان بن عفان بوده است. البته بعدها عنوان عثمانیه رنگ مذهبی و دینی به خود گرفته و به عنوان فرقه ای در مقابل معتزله، شیعه و خوارج مطرح می شود، فرقه ای که مصداق آن اهل حدیث اند که عثمان بن عفان را بر علی علیه السلام ترجیح می داده اند.
در نتیجه، قول ابن اثیر که عثمانیه را به متابعت و هواء (تمایل) به عثمان بن عفان معرفی می کند، [۲] مطابق با استعمالات اولیه لفظ عثمانیه است. چنانکه روایات چهار نفر از فضلاء اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام که سؤال می کنند: «اگر کسی از یکی از فرق حروریه، مرجئه، عثمانیه و قَدَریه توبه کرده و به مذهب امامیه درآمد، چه تکلیفی دارد»؟ [۳] با استعمالات بعدی عنوان عثمانیه مطابقت دارد.
اساس اعتقاد عثمانیه، تفضیل و برتری عثمان بن عفان بر علی علیه السلام است. صاحب بن عبّاد قبل از آن که ردیه های شیعه را بر عقاید عثمانیه نقل کند، می نویسد: «عثمانیه می گویند: همه اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله از امیرالمؤمنین علی علیه السلام افضل می باشند و علی علیه السلام هیچ فضیلتی بر آنان ندارد چرا که ابوبکر و عمر بر او ولایت یافتند...». [۴] همچنین جاحظ نیز کلامی دارد که دلالت می کند بر این که عثمانیه منکر برتری علی علیه السلام بر عثمان بن عفان می باشند. [۵] و نیز خطیب بغدادی می نویسد: «محمد بن عبید طنافسی کوفی، عثمانی بوده و در ترتیب فضیلت صحابه می گفته، باید بگوئیم ابوبکر، عمر، عثمان بن عفان و علی علیه السلام و هرکس بگوید ابوبکر، عمر، علی و عثمان بن عفان به اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله توهین کرده است». [۶]
جاحظ (در کتابی که به نام عثمانیه نوشته و در آن علاوه بر تفضیل عثمان، امامت بنی امیه را نیز ثابت کرده است) ضمن آن که در موارد متعدد بین علی علیه السلام و ابوبکر مقایسه کرده و ابوبکر را تفضیل داده است، عثمانیه را به عنوان فرقه ای معرفی می کند که خلافت و امامت علی علیه السلام را نمی پذیرند و اضافه می کند عثمانیه از نظر تعداد فقیه و محدث از شیعه بیشترند. [۷]
ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب؛ عُثْمَاْنی را به ضم عین، سکون ثاء، فتح میم و سکون الف ضبط کرده است. [۸]
محمد مقدسی در احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم می نویسد: «مردم بصره عثمانی هستند». [۹]
«علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینة عن زرارة و بکیر و الفضیل و محمد بن مسلم و برید العجلی عن ابی جعفر و ابی عبدالله علیهماالسلام انهما قالا: فی الرجل یکون فی بعض هذه الاهواء الحروریة و المرجئة و العثمانیة و القدریة ثم یتوب و یعرف هذا الامر، أیعید کل صلاة صلّاها او صوم او زکاة او حجّ، او لیس علیه اعادة شئ من ذلک؟ قال: لیس علیه اعادة شئ من ذلک غیر الزکاة لابدّ ان یؤدیها، لأنه وضع الزکاة فی غیر موضعها و انما موضعها اهل الولایة» [۱۰]
چنان که روشن است، روات حدیث پنج تن از بزرگان می باشند و آیت الله سید مهدی روحانی چهارتن ذکر کرده است.
صاحب بن عبّاد: اسماعیل بن عباد بن عباس طالقانی، وزیر مقتدر آل بویه، شاعر و ادیب توانایی بوده است. ولی بنا به شغل وزارت با لقب صاحب و وزیر کبیر مورد اشاره قرار گرفته در سال 326 هجری قمری به دنیا آمده است. وی که وزارت مؤیدالدوله را در بغداد بر عهده داشته و با توجه به شیعی بودن حکومت آل بویه و همچنین با توجه به نقل برخی تراجم نویسان، شیعه امامی بوده است. وی یک بار از وزارت خلع و بار دیگر به وزارت برگردانده می شود. صاحب بن عبّاد علاوه بر شغل دولتی، در رشته های علوم نیز تبحر داشته و صاحب تصانیفی می باشد. گویا وی کتابخانه معظمی نیز داشته است. او در سال 385 هجری قمری درگذشته است. [۱۱]
پانویس
- ↑ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، محمد مقدسی، ص234
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص324
- ↑ الکافی، کلینی، ج3، ص545
- ↑ الابانة عن مذهب اهل العدل، صاحب بن عبّاد، ص25
- ↑ کتاب الحیوان، جاحظ، ج2، ص576
- ↑ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج2، ص367
- ↑ العثمانیة، جاحظ، ص176
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص324
- ↑ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، محمد مقدسی، ص234
- ↑ الکافی، کلینی، ج3، ص546
- ↑ اعیان الشیعه، عاملی، ج11، ص322 / تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله مامقانی، ج1، ص135 / سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، ج12، ص526 / الفهرست، ابن ندیم، ص135 / لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج1، ص637