قاسم شاهیه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۲۱:۳۰ توسط Aabbc84 (بحث | مشارکت‌ها) قاسم شاهیه» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)) [آبشاری])

پرش به: ناوبری، جستجو

از اسماعیلیه نزاریه.

ایشان همان قاسمیه آغاخانیه می باشند.

عارف تامر ایشان را از اسماعیلیه نزاریه معرفی کرده و می نویسد: «ایشان به امامت قاسم شاه بن امام شمس الدین و فرزندانش قائل شدند. » بنابر گفته این نویسنده این گروه در مقابل فرقه مؤمنیه قرار دارند که به امامت مؤمن شاه بن امام شمس الدین و فرزندان او قائل بوده اند. بنابر این گزارش آقاخان رئیس فرقه آقاخانیه از فرزندان قاسم شاه می باشد. [۱]

کتاب دولت زیدیه در یمن می نویسد: «فعالیت قاسم بن ابراهیم از زمانی شروع شد که برادرش محمد بن ابراهیم او را به مصر فرستاد تا به نام وی دعوت کند و امر دعوت را از عباسیان پنهان بدارد. پس از مرگ محمد بن ابراهیم، قاسم خود را در خفا امام زیدیان خواند و داعیان خود را با شعار «الرضا من آل محمد» به اطراف فرستاد. بسیاری از مردم شهرها مانند مکه، مدینه، کوفه، ری و طبرستان دعوت او را پذیرفتند. قاسم در حدود ده سال به دور از چشم یاران هرثمة بن اعین در تقیه می زیست و زمانی که مأمون او را خواست، وی مجبور شد تا به حجاز و تهامه فرار کند و پنهانی دعوت خود را گسترش دهد. او گروهی از داعیان خویشاوند (عموزادگان) خود را به بلخ، طالقان و جوزجان فرستاد تا برای وی بیعت بگیرند و مردم نیز بیعت کردند و بالاخره دعوت آشکار شد. » این کتاب در ادامه به فعالیت فرقه قاسمیه اشاره کرده و می نویسد: «نوه قاسم، یحیی بن حسین بن قاسم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن علی بن ابی طالب ملقب به هادی، از ضعف حکومت عباسیان و ناآرامی امور سود جست و تصمیم گرفت که مردم را به امامت خویش فراخواند کاری که برای جدش قاسم میسر نشد. پس در طبرستان و به دور از چشم های عباسیان، انقلاب خود را آشکار ساخت، زیرا در طبرستان حمایت مردمی و امنیت داشت. چنانکه مذهب جدش در این منطقه به وسیله داعیان منتشر شد و تلاش ها در طبرستان به بار نشست و دولت علویان به ریاست داعی حسن بن زید در سال 250 هجری قمری تشکیل شد. اما زیدیان امامت او را به رسمیت نشناختند زیرا شروط امامت که علم و زهد و سیاست بود، نداشت. در هر حال یحیی بن حسین به سوی طبرستان حرکت کرد و به آمل رسید. وقتی یحیی بن حسین و همراهانش به آمل رسیدند، یاران و پیروان او از مردم طبرستان، گرد او را گرفتند. محمد بن زید حاکم طبرستان خبر رسیدن یحیی را شنید و از توجه مردم به او بیمناک شد. از این رو وزیر خود حسن بن هشام را نزد او فرستاد تا یحیی را وادار به ترک طبرستان کند. وقتی یحیی بن حسین با تهدید محمد بن زید عرصه را در طبرستان بر خود تنگ دید، تصمیم گرفت تا آن دیار را به سرعت ترک کند. سفر یحیی به طبرستان علی رغم ناکامی بی ثمر نبود. در این سفر توانست با شیعیان جدش قاسم ملاقات کند و بسیاری از پیروان مخلص را به خود جذب کند. اینان بعدها به یمن مهاجرت کردند و از باوفاترین جنگجویان در میدان های نبرد بودند. یحیی بن حسین چشم به نواحی جنوب سرزمین های خلافت دوخته بود و اوضاع نابسامان یمن از دید او پنهان نبود. نام و آوازه او در شهرها پیچیده بود. بنا به نقل منابع حرکت او به یمن در سال 280 هجری قمری بود و این اولین کوچ او به یمن بود. اما انگیزه هایی که یحیی بن حسین را به پذیرش دعوت رهبران یمن کشاند بجز دعوت، اشتیاق وافر خود او بود. وی آرزوی امامت داشت و خود را شایسته این منصب می دانست. یمن در این زمان مکان مناسبی برای برآوردن آرزوی قیام او علیه خلافت عباسیان بود، خلافتی که به واسطه تسلط ترکان رو به ضعف گذاشته بود، از این رو یحیی بن حسین کوشید تا از این وضعیت بهره برداری کند. یحیی بن حسین در سال 284 هجری قمری به صعده رسید. جنگ میان قبایل صعده از سعد و ربیعه شعله ور بود، کینه ها عمیق و زخم ها کهنه شده بود، خشکسالی و نا امنی و گرانی نیز بیداد می کرد. وقتی که یحیی بن حسین به صعده نزدیک شد، مردم سعد و ربیعه که درگیر فتنه بودند به استقبال او شتافتند و یحیی فرمان داد که هر دو گروه به یکدیگر سلام دهند و بدین ترتیب صعده مرکز حکومت جدید شد. الهادی پس از رسیدن به صعده نامه ای به اهل یمن نگاشت و در آن نامه مردم را به جهاد همراه او دعوت کرد، و اصول دین در معرفت خداوند و توحید، عدل، وعد، وعید، امر به معروف و نهی از منکر و قیام با امامان اهل بیت از فرزندان حسن و حسین علیهما السلام را شرح داد. از این بیانیه معلوم می شود که او قصد برپایی حکومت اسلامی داشته است. هنگامی که در صعده نظام جدید پابرجا و امور آرام شد، هادی برای ایجاد امنیت حکومت خود از سوی شمال صعده، نجران را که راه میان صعده و حجاز را قطع می کرد، به سرزمین های حکومت خود ملحق کرد. همچنین هادی با مسیحیان نجران و دیگر کتابیان پیمان اهل ذمه بست. هادی یک سال پس از تشکیل حکومت توسعه طلبی را آغاز کرد و توانست با سفرهایی که به سه ماه نکشید قدرت و نفوذ خود را به دورترین نقاط یمن در شمال و جنوب بگستراند. زمانی که یمن به اطاعت او درآمد و پایه های حکومت او استوار شد برادرش عبدالله بن حسین را به حجاز فرستاد تا اهل و عیال او را به صنعاء آورد. » [۲]


محمدسعید بهمن پور می نویسد: «در سازمان دعوت آقاخانی، آقاخان در تمام تصمیم گیری ها در همه زمینه ها اختیار و قدرت مطلق دارد. با این حال، شوراهایی در سطوح مرکزی، ولایتی و محلی برای کمک به آقاخان در اداره امور روزمره جامعه نزاری تشکیل می شوند. چنانکه گذشت، آقاخان سوم در سال 1905 اساسنامه ای برای جامعه نزاری آفریقای شرقی در سطوح سراسری، منطقه ای و محلی تنظیم نمود. در اساسنامه سال 1905 که در صورت دموکراتیک بود ولی در عمل اعضای شوراهای آن را آقاخان منصوب می کرد، سعی شده بود احوال شخصیه اسماعیلیه از گهواره تا گور تنظیم شود و از قوانین سنتی اسلام تا حد امکان اجتناب گردد. در این اساسنامه چندهمسری و ازدواج در سنین کم و غیرقانونی ممنوع شده بود و طلاق بدون داوری شورا یا مخی و کمدیه جایز نبود. سخت ترین مجازات برای افراد خاطی تکفیر بود که حربه ای بسیار نیرومند در دست آقاخان به شمار می رفت. اصلاحات بعدی نیز روح این اساسنامه را تغییر نداد و اساس قوانین مذهبی خوجه ها در حال حاضر همان است که آقاخان سوم در اساسنامه مذکور گنجانده است. اساسنامه سال 1954 را در سال 1962 کریم آقاخان، رهبر کنونی نزاریه ا مورد بازنگری مجدد قرار داد. این هر دو اساسنامه تا سال 1987 که دوباره مورد بازنگری قرار گرفتند، مرجع حل اختلافات و تنظیم امور مذهبی اسماعیلیان خوجه بود. اساسنامه سال 1962 نیز همچون اساسنامه سال 1905 حقوق شخصی از قبیل نامزدی، ازدواج، مهریه، نفقه، طلاق، ارتداد و ازدواج با غیر نزاریها را به تفصیل مورد بحث قرار می دهد. بالاترین مرجع قضاوت در همه این امور، بعد از امام، شورای عالی و سپس شوراهای محلی هستند. در این اساسنامه، شورای اجرایی آفریقا نیز پیش بینی شده است. با وجود این سلسله مراتب، جماعات محلی نزاری در آفریقای شرقی، سازماندهی سنتی خود را نیز حفظ کرده اند. هر جماعت برای خود یک جماعت خانه دارد که امور آن را یک مُخی و یک کَمَدِیه اداره می کند. مُخی در لغت سانسکریت به معنای رئیس یا مهتر است و در واقع خزانه داری جامعه را برعهده دارد و کمدیه (یا کامَریا) حسابدار و کمک او به شمار می رود. این افراد معمولاًً علاوه بر اداره امور مذهبی و اجتماعی، وجوهات شرعی شامل دَسّونز (عشریه ) و مهمانی (نذورات و صدقات مستحبی) را نیز جمع آوری می کنند. تعلیمات مذهبی نزاریه ا تحت اشراف انجمن اسماعیلیه انجام می شود که در اساسنامه سال 1987 نام آن به هیئت آموزش مذهبی طریقه تغییر یافته است. هر یک از سه کشور آفریقای شرقی برای خود یک هیئت طریقه دارد که مستقیماً زیر نظر آقاخان اداره می شود. کلیه نشریات و کتب مذهبی و نیز فرمان ها و سخنرانی های آقاخان را این سازمان چاپ و توزیع می کند. این نظام شورایی، که در آفریقا شکل گرفت بعدها در هند و پاکستان نیز به اجرا گذاشته شد. در پاکستان پنج شورای عالی برای پنج منطقه اسماعیلی نشین ایجاد گردید که فعالیت های آن را شورای فدرال که در کراچی مستقر بود، هماهنگ و نظارت می کرد. زیرنظر هر شورای عالی چند شورای محلی وجود داشت که مخی ها و کمدیه ها را برای مناطق خود انتخاب می کردند. جمع این شوراهای محلی در پاکستان به بیست و چهار شورا می رسید. در هندوستان، شورای فدرال در بمبئی مستقر بود و امور چهارشورای منطقه ای را در مهار اشترا، گجرات، هند جنوبی و هند شرقی هدایت می کرد. در پایان این سلسله مراتب بیست و هشت شورای محلی وجود داشت که رئیس و اعضای تمام این شورا ها را امام حاضر انتخاب می کرد و یا با تأیید او انتخاب می شدند. بعداً یک اساسنامه جهانی تحت عنوان قانون اساسی مسلمانان شیعه امامی اسماعیلی جانشین این اساسنامه ها شد که در دسامبر سال 1986 به تصویب آقاخان رسید و از دسامبر سال 1987 به موقع اجرا گذاشته شد و تاکنون نیز به قوت خود باقی است. بر طبق اساسنامه سال 1986 جماعات نزاری در چهارده سرزمین هند، پاکستان، بنگلادش، مالزی، سنگاپور، کشورهای شورای همکاری خلیج (شامل کویت، بحرین، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربیسوریه، مالاگاسی، کنیا، تانزانیا، فرانسه، پرتغال، انگلستان، کانادا و آمریکا دارای شورای مستقل هستند. در هریک از این سرزمین های چهارده گانه، یک شورای ملی وجود دارد که بر شبک ه ای از شوراهای محلی و منطقه ای نظارت دارد. حاکمیت شوراهای ملی می تواند بر مناطقی که جماعات اسماعیلی در آن دارای شورا نیستند اعمال شود. در اساسنامه جدید همچنین یک نظام قضایی تحت عنوان هیئت ملی میانجی گری و داوری برای یازده سرزمین از سرزمین های چهارده گانه پیش بینی شده است که می تواند اقدامات انضباطی را در مورد اعضای جامعه نزاری به موقع اجرا بگذارد. محکومین این دادگاه می توانند از هیئت بین المللی میانجی گری و داوری که بعد از امام بالاترین مرجع داوری نزاریان است، تقاضای فرجام کنند. شخص امام حاضر همواره بالاترین مرجع قضایی است و در اداره امور جماعت نزاری از سلطه مطلقه برخوردار است. در ایران به دنبال برخوردهایی که بین آقاخان و وزیر منتخبش، شاه خلیلی رخ داد، امور اسماعیلیه که بیشتر در خراسان ساکنند، به دو کمیته، یکی در تهران و دیگری در مشهد سپرده شد. اعضای هر یک از این کمیته ها که کمیته حضرت والا آقاخان نام دارد، دوازده نفرند که شخص آقاخان آن ها را منصوب می کند. آقاخان چهارم، در سال 1976 مرکز خود را از سوئیس که مقرّ جدش آقاخان سوم بود به پاریس منتقل نمود. کریم آقاخان توجه زیادی به مسائل فرهنگی و آموزشی دارد و مؤسسات فرهنگی زیادی را در کشورهای مختلف جهان تأسیس کرده است. نزاریان تقید زیادی به آداب شریعت ندارند و بیشتر اعمال عبادی را یا ترک گفته اند و یا با تغییرات و تعبیرات جدید انجام می دهند. تا زمان آقاخان سوم، زنان اسماعیلی هنوز در نقاط مختلف حجاب اسلامی را رعایت می کردند اما با پافشاری وی و اصرار بر منسوخ شدن این حکم، آن را کنار گذاشتند. در اساسنامه سال 1987، جرائمی که موجب اقدامات تنبیهی علیه آقاخانی ها و حتی اخراج آنان از جامعه نزاری می شود، نام برده شده است. برخی از این جرائم عبارتند از: توهین به قرآن، پیامبر صلی الله علیه و آله، ائمه اسماعیلی و شخص امام حاضر. همچنین توهین به اساسنامه جدید و متون و اعمال اسماعیلیه. برای خوجه های هندوستان مهمترین کتاب مذهبی نه قرآن، بلکه داس آواتار است که به گینانی مشهور است و پیرصدرالدین آن را نوشته است. خوجه های هند کتابهایی را که اولیای اسماعیلی نوشته اند گینان می نامند که به معنای علم است. بسیاری از این گینان ها را پیران اسماعیلی نوشته اند. پیر سابقاً واسطه بین امام و مردم عادی بوده است.

وجوهـاتی که نزاریان در مـواقع مختلف و به منـاسبت های گوناگون بـه آقاخان می پردازند بسیار زیاد است که مهمترین آنها شامل خمس و زکات و دسّونز (عشریه)، به عنوان وجوهات واجب و مهمانی (نذورات و صدقات) و سربندی به عنوان وجوهات مستحبی می شود. »

وی درباره مراتب این فرقه نیز می نویسد: «بعد از روی کار آمدن آقاخان اول برخی آداب و رسوم در بین خوجه های هند رواج یافت. من جمله آن تشرف به مراتب مختلف بود که چیزی شبیه مراتب مختلف دعوت در ابتدای دعوت اسماعیلی بود. هرچند مراتب مختلف دعوت 9 مرحله بود، اما مراتب مختلف فرقه که در هند رواج یافت پنج مرحله بیشتر نبود که هر خوجه ای بدون در نظر گرفتن سن یا جنس می توانست به هر کدام از آن ها که می خواهد وارد شود. برای وارد شدن به مرحله اول هر خوجه بایستی هفتاد و پنج روپیه ورودیه و ماهانه سه تا چهار روپیه حق اشتراک پرداخت می کرد. با ورود به این رتبه اعضا می توانستند شخصاً خدمت امام برسند و از او ذکر خاص دریافت کنند. به علاوه امام بر ایشان فرمانی صادر می کرد که بر اساس آن می توانستند در مجالس ذکر شرکت کنند و ذکر خاص خود را در آنجا تکرار نمایند. بنا به نوشته سید مجتبی علی(1936) نیمی از خوجه های اسماعیلی بمبئی در زمان او به این رتبه تعلق داشتند. ورودیه رتبه دوم پانصد روپیه و حق اشتراک آن بین پنج تا شش روپیه در ماه بود. یک خوجه می توانست مستقیماً به این رتبه بپیوندد و یا با پرداخت چهارصد و بیست و پنج روپیه از رتبه اول به رتبه دوم ارتقاء یابد. در این رتبه شخص ذکر بالاتری از امام دریافت می کرد و در مجالسی که مخصوص مرتبه دوم بود شرکت می جست. البته اعضای هر رتبه بالاتر می توانستند در مجالس مرتبه پایین تر نیز شرکت کنند. ورودیه رتبه های بالاتر به ترتیب 1200، 2500 و 5000 روپیه بود و اعضای آن ذکرهای خاص تر و فرمان های بالاتری از امام دریافت می کردند. »

محمدسعید بهمن پور درباره آداب دینی آقاخانیه می نویسد: «اسماعیلیان سه وعده در شب نماز می خوانند که هم به جماعت و هم به فرادی قابل خواندن است. اوقات این سه وعده تقریباً معادل اوقات نماز مغرب، عشا و فجر است. آقاخانی ها نماز ظهر و عصر ندارند و نمازهای سه گانه شان نیز بسیار با نماز سایر مسلمین تفاوت دارد. بیشتر اجزای این نماز خطاب به امامان و خصوصاً آقاخان است و عباراتی نظیر «لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»، «حق یا شاه»، و نیز «لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله»، و ذکر اسامی پنج تن آل عبا و صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله و آل محمد علیهم السلام و ذکر نام علی علیه السلام و آقاخان در آن چشمگیر است. علاوه بر این اسماعیلیان خوجه به نماز عید فطر و عیدقربان مقیدند و آن را شبیه شیعیان اثنی عشری به جای می آورند. آقاخانی ها روزه ماه رمضان را واجب نمی دانند و تنها یک روز از آن یعنی روز بیست و یکم ماه رمضان را روزه می گیرند. طریقه این روزه نیز با روزه سایر مسلمین تفاوت دارد به این ترتیب که از شب بیست و یکم هنگام خواب تا ساعت دوازده ظهر فردا از خوردن و آشامیدن اجتناب می کنند. با این حال ماه رمضان نزد خوجه ها ماه مقدسی است، خصوصاً شب های قدر از شب نوزدهم تا بیست و سوم. در این شب ها خوجه ها در جماعت خانه اجتماع می کنند و به نوبت در مقابل مخی یا کمدیه زانو می زنند تا آب آمیخته به تربت کربلا بر پیشانی آنان بپاشند. از نظر خوجه ها این عمل موجب غفران تمام گناهان گذشته می شود. علاوه بر روز بیست و یکم ماه رمضان، خوجه ها روز سامبا را نیز روزه می گیرند. هرگاه روز اول ماه جمعه باشد، جمعه بعد سامبا نامیده می شود و روزه آن مراعات می گردد. طریقه روزه این روز نیز همانند روز بیست و یکم ماه رمضان است. برای خوجه ها زیارت آقاخان حکم حج را دارد و به آن حج در خانه می گویند، فلذا حج بیت الله را واجب نمی دانند. یکی از خوجه ها که در سال 1836 برای حج در خانه آقاخان اول به کرمان سفر کرده بود، سفر حج خود را چنین توصیف می کند: «بعد از ورود به کرمان به هزینه آقاخان در خانه ای بزرگ که در سه طرف حیاطی وسیع بنا شده بود اسکان داده شدیم. مدت چهار یا شش هفته در آنجا ماندیم و طی این مدت ابتدا هدایایمان را تقدیم کردیم و سپس ده یا دوازده بار به خدمت آقاخان مشرف شدیم. ایشان بر مسند می نشستند و ما صورتشان را نظاره می کردیم و دستشان را می بوسیدیم و بیرون می رفتیم. » یکی از سنن خوجه های هندوستان، نوشاندن و پاشیدن آب مخلوط به تربت امام حسین علیه السلام بر محتضر است. سابقاً خوجه هایی که استطاعت داشتند اموات خود را برای دفن به نجف یا کربلا می فرستادند اما از زمان آقاخان سوم این رسم تقریباً منسوخ شد. اسماعیلیان خوجه از لحاظ برخورد اجتماعی مردمی بسیار خونگرم و مهربان و با صفا هستند و با وجود تلاش های پیگیر آقاخان سوم برای از بین بردن آداب و سنن دینی در قشرهای مختلف، جامعه خوجه هنوز بسیاری از آداب و رسوم معنوی خود را حفظ کرده اند. در سال های اخیر و با هجوم فرهنگ بی دینی به تمامی جوامع دین دار، کریم آقاخان با احساس خطر در مورد بی تفاوت شدن جوانان اسماعیلیه نسبت به آیین خود تلاش هایی را برای ترویج معقول و منطقی عقاید دینی آغاز کرده است. » [۳]

پانویس

  1. تاریخ الاسماعیلیة، عارف تامر ، ج1، ص94
  2. دولت زیدیه در یمن، حسن خضیری احمد، ص37
  3. اسماعیلیه از گذشته تا حال، محمدسعید بهمن پور، ص340 ـ 352