حشیشیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۲ نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
 
همان [[حشاشون]].  
 
همان [[حشاشون]].  
  
[[دانشنامه جهان اسلام]] می نویسد: « حشیشیه نامی است که مخالفان مسلمانِ [[اسماعیلیان نزاری]] بر آنان نهادند و سپس در زبان های اروپایی به گونه های مختلف کلمه [[اساسین]] بدل شد. اسماعیلیه نهضتی بر ضد خلافت عباسیان بود که از ابتدای کار، هدف مبارزه قلمی و جدلی گروه های مختلفی از مسلمانان تحت حمایت عباسیان قرار گرفت. با روی کار آمدن خلفای فاطمی این حملات شدت یافت و به صورت افسانه سیاه ضد اسماعیلی درآمد که به عنوان توصیف صحیحی از انگیزه ها و تعالیم و اعمال اسماعیلیه بیشتر مسلمانان آن را پذیرفتند. با قیام اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه به رهبری [[حسن صباح]]، بنیان گذار دولت و دعوت مستقل اسماعیلیان نزاری، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه آغاز شد که با مقابله های نظامی و قلمی گسترده با ایشان همراه بود. اسماعیلیان نزاری چون با قدرت نظامی غیر متمرکز و برتر سلجوقیان مواجه بودند، برای ستیز با دشمن قدرتمند روشهایی متناسب با اوضاع و احوال آن زمان در پیش گرفتند، از جمله دشمنان مهم خود را در مناطق گوناگون به قتل رساندند و طولی نکشید که بیشتر قتل های سیاسی مهم، حداقل در سرزمین های مرکزی دنیای اسلام، به [[فدائیان]] نزاری که داوطلبانه این مأموریت ها را انجام می دادند، نسبت داده شد. این قتل ها، خواه به دست فدائیان صورت گرفته بود یا خیر، نقش مهمی در شکل گیری نظرهای ضداسماعیلی در جامعه مسلمانان داشت. مؤلفان مسلمان آن دوره که درباره اسماعیلیان نزاری مطلب می نوشتند، گاهی آنها را [[باطنیه (لقب اسماعیلیه و قرامطه)|باطنیه]] یا [[تعلیمیه]] می نامیدند. اسماعیلیان نزاری به ویژه از نیمه دوم سده ششم، مانند بقیه اسماعیلیه، با واژه دشنام واره [[ملاحده (اسماعیلیه)|مَلاحِده]] مورد خطاب دیگر مؤلفان مسلمان واقع شدند. افزون بر آن، عناوین خصمانه دیگری نیز هرچند محدودتر، بر نزاریان اطلاق می شد. از جمله حشیشیه، یا [[جماعت حشیشیه]] که ظاهراً مراد از آن جماعت مصرف کننده حشیش بوده است. قدیم ترین جایی که لفظ حشیشیه بر نزاریان اطلاق شده، رساله جدلی ضد نزاری کوتاهی است که در حدود 516 هجری قمری دیوان رسائل [[فاطمیه (فاطمیان مصر)|فاطمیان]] در [[قاهره]] آن را به دستور خلیفه فاطمی [[آمر باحکام الله]] که امام [[اسماعیلیان مستعلوی]] نیز بود نوشت. این رساله با عنوان ایقاع صَواعِق الارغام برای اسماعیلیان مستعلوی [[شام]] فرستاده شد تا مشروعیت و حقانیت امامت امامان نسل [[المستعلی بالله|مستعلی]] را در مقابل امامان نزاری به اثبات برساند. در این رساله لفظ حشیشیه دو بار در اشاره به نزاریان [[شام]]، بدون هیچ توضیحی به کار رفته است. این امر دلالت بر آن دارد که لفظ حشیشیه تا آن زمان در جهان اسلام و حداقل در [[مصر]] و شام، معنای عام معروفی یافته بوده است. جالب توجه است که وقایع نگاران نخستین سلجوقی الفاظ حشیشیه و مَلاحِده و باطنیه را به صورت واژه های مترادف به جای یکدیگر به کار می بردند. هیچ کدام از این منابع، درباره وجه اشتقاق این نام و علت کاربرد آن در مورد [[نزاریه]] توضیحی نداده اند. به نظر می رسد که واژه حشیشیه و مشتقات آن به تدریج از تداول افتاده بودند. [[ابن خلدون]] (م808هـ. ق) از معدود مؤلفان مسلمانی است که بعد از سده هفتم گفته است که اسماعیلیان نزاری شام زمانی [[الحشیشیة الاسماعیلیة]] نامیده می شدند، ولی اکنون [[وزاویه]] نامیده می شوند. مورخان ایرانی دوره ایلخانی، به خصوص [[عطاملک جوینی]] (م681هـ. ق) [[رشیدالدین فضل الله]] (م718هـ. ق) و [[ابوالقاسم عبدالله کاشانی]] (م738هـ. ق) که آثار آنان منابع اصلی تاریخ نزاریان [[ایران]] در دوره [[الموت]] است، در اشاره به اسماعیلیان نزاری لفظ حشیشیه را به کار نبرده اند. در واقع واژه حشیش و جمع و مشتقات آن، تا آنجا که نویسنده این مقاله اطلاع دارد، در هیچ یک از متون فارسی دوره الموت و بعد از آن که به اسماعیلیان نزاری اشاره دارند نیامده است. به طور خلاصه به نظر می رسد که حشیشی در کشورهای عرب زبان، به خصوص مصر و شام، متداول شد اما مانند واژه مُلحِد در زبان فارسی ـ که از زمان حسن صباح زبان دینی جامعه نزاریان ایران شده بود ـ رواج پیدا نکرد. »  
+
[[دانشنامه جهان اسلام]] می نویسد: « حشیشیه نامی است که مخالفان مسلمانِ [[اسماعیلیان نزاری]] بر آنان نهادند و سپس در زبان های اروپایی به گونه های مختلف کلمه [[اساسین]] بدل شد. اسماعیلیه نهضتی بر ضد خلافت عباسیان بود که از ابتدای کار، هدف مبارزه قلمی و جدلی گروه های مختلفی از مسلمانان تحت حمایت عباسیان قرار گرفت. با روی کار آمدن خلفای فاطمی این حملات شدت یافت و به صورت افسانه سیاه ضد اسماعیلی درآمد که به عنوان توصیف صحیحی از انگیزه ها و تعالیم و اعمال اسماعیلیه بیشتر مسلمانان آن را پذیرفتند. با قیام اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه به رهبری [[حسن صباح]]، بنیان گذار دولت و دعوت مستقل اسماعیلیان نزاری، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه آغاز شد که با مقابله های نظامی و قلمی گسترده با ایشان همراه بود. اسماعیلیان نزاری چون با قدرت نظامی غیر متمرکز و برتر سلجوقیان مواجه بودند، برای ستیز با دشمن قدرتمند روشهایی متناسب با اوضاع و احوال آن زمان در پیش گرفتند، از جمله دشمنان مهم خود را در مناطق گوناگون به قتل رساندند و طولی نکشید که بیشتر قتل های سیاسی مهم، حداقل در سرزمین های مرکزی دنیای اسلام، به [[فدائیان]] نزاری که داوطلبانه این مأموریت ها را انجام می دادند، نسبت داده شد. این قتل ها، خواه به دست فدائیان صورت گرفته بود یا خیر، نقش مهمی در شکل گیری نظرهای ضداسماعیلی در جامعه مسلمانان داشت. مؤلفان مسلمان آن دوره که درباره اسماعیلیان نزاری مطلب می نوشتند، گاهی آنها را [[باطنیه (لقب اسماعیلیه و قرامطه)|باطنیه]] یا [[تعلیمیه]] می نامیدند. اسماعیلیان نزاری به ویژه از نیمه دوم سده ششم، مانند بقیه اسماعیلیه، با واژه دشنام واره [[ملاحده (اسماعیلیه)|مَلاحِده]] مورد خطاب دیگر مؤلفان مسلمان واقع شدند. افزون بر آن، عناوین خصمانه دیگری نیز هرچند محدودتر، بر نزاریان اطلاق می شد. از جمله حشیشیه، یا جماعت حشیشیه که ظاهراً مراد از آن جماعت مصرف کننده حشیش بوده است. قدیم ترین جایی که لفظ حشیشیه بر نزاریان اطلاق شده، رساله جدلی ضد نزاری کوتاهی است که در حدود 516 هجری قمری دیوان رسائل [[فاطمیه (فاطمیان مصر)|فاطمیان]] در [[قاهره]] آن را به دستور خلیفه فاطمی [[آمر باحکام الله]] که امام [[اسماعیلیان مستعلوی]] نیز بود نوشت. این رساله با عنوان ایقاع صَواعِق الارغام برای اسماعیلیان مستعلوی [[شام]] فرستاده شد تا مشروعیت و حقانیت امامت امامان نسل [[المستعلی بالله|مستعلی]] را در مقابل امامان نزاری به اثبات برساند. در این رساله لفظ حشیشیه دو بار در اشاره به نزاریان [[شام]]، بدون هیچ توضیحی به کار رفته است. این امر دلالت بر آن دارد که لفظ حشیشیه تا آن زمان در جهان اسلام و حداقل در [[مصر]] و شام، معنای عام معروفی یافته بوده است. جالب توجه است که وقایع نگاران نخستین سلجوقی الفاظ حشیشیه و مَلاحِده و باطنیه را به صورت واژه های مترادف به جای یکدیگر به کار می بردند. هیچ کدام از این منابع، درباره وجه اشتقاق این نام و علت کاربرد آن در مورد [[نزاریه]] توضیحی نداده اند. به نظر می رسد که واژه حشیشیه و مشتقات آن به تدریج از تداول افتاده بودند. [[ابن خلدون]] (م808هـ. ق) از معدود مؤلفان مسلمانی است که بعد از سده هفتم گفته است که اسماعیلیان نزاری شام زمانی الحشیشیة الاسماعیلیة نامیده می شدند، ولی اکنون [[وزاویه]] نامیده می شوند. مورخان ایرانی دوره ایلخانی، به خصوص [[عطاملک جوینی]] (م681هـ. ق) [[رشیدالدین فضل الله]] (م718هـ. ق) و [[ابوالقاسم عبدالله کاشانی]] (م738هـ. ق) که آثار آنان منابع اصلی تاریخ نزاریان [[ایران]] در دوره [[الموت]] است، در اشاره به اسماعیلیان نزاری لفظ حشیشیه را به کار نبرده اند. در واقع واژه حشیش و جمع و مشتقات آن، تا آنجا که نویسنده این مقاله اطلاع دارد، در هیچ یک از متون فارسی دوره الموت و بعد از آن که به اسماعیلیان نزاری اشاره دارند نیامده است. به طور خلاصه به نظر می رسد که حشیشی در کشورهای عرب زبان، به خصوص مصر و شام، متداول شد اما مانند واژه مُلحِد در زبان فارسی ـ که از زمان حسن صباح زبان دینی جامعه نزاریان ایران شده بود ـ رواج پیدا نکرد. »  
  
 
این دانشنامه سپس به مصرف حشیش و اثرات مخرب آن در جامعه اسلامی اشاره کرده و می نویسد: «استعمال کننده حشیش مستحق مرتبه اخلاقی و اجتماعی پایینی، همانند مرتبه مُلحدان در دین بوده است. به طور خلاصه استعمالکنندگان حشیش صریحاً از مطرودان اجتماع و جنایت کاران محسوب می شدند و بر حشیشیه، به عنوان کسانی که برای اسلام و جامعه خطرناکند داغ باطل خورده بود. از این رو گمان می رود اصطلاح حشیشیه مجازاً به معنای اراذل و اوباش فرومایه و مطرودان بی دین جامعه در اشاره به اسماعیلیان نزاری سده های ششم و هفتم به کار می رفته است، نه به علت آن که نزاریان یا فداییان، پنهانی و به طور مستمر حشیش استعمال می کردند، زیرا استعمال دارویی اعتیادزا و تضعیف کننده مانند حشیش، برای پیروزی فدائیان در مأموریت هایشان که اغلب مستلزم انتظار کشیدن های طولانی برای یافتن فرصت مناسب بودند، بسیار زیان آور بود. »  
 
این دانشنامه سپس به مصرف حشیش و اثرات مخرب آن در جامعه اسلامی اشاره کرده و می نویسد: «استعمال کننده حشیش مستحق مرتبه اخلاقی و اجتماعی پایینی، همانند مرتبه مُلحدان در دین بوده است. به طور خلاصه استعمالکنندگان حشیش صریحاً از مطرودان اجتماع و جنایت کاران محسوب می شدند و بر حشیشیه، به عنوان کسانی که برای اسلام و جامعه خطرناکند داغ باطل خورده بود. از این رو گمان می رود اصطلاح حشیشیه مجازاً به معنای اراذل و اوباش فرومایه و مطرودان بی دین جامعه در اشاره به اسماعیلیان نزاری سده های ششم و هفتم به کار می رفته است، نه به علت آن که نزاریان یا فداییان، پنهانی و به طور مستمر حشیش استعمال می کردند، زیرا استعمال دارویی اعتیادزا و تضعیف کننده مانند حشیش، برای پیروزی فدائیان در مأموریت هایشان که اغلب مستلزم انتظار کشیدن های طولانی برای یافتن فرصت مناسب بودند، بسیار زیان آور بود. »  
  
این کتاب سپس می نویسد: «مسلمانان که با فلسفه شهادت طلبی شیعیان آشنایی داشتند، برای درک رفتار فداکارانه و از جان گذشتگی های فدائیان نزاری نیازی به توضیح و توجیه نداشتند. به همین علت مؤلفان مسلمان بر خلاف غربیان به خیال بافی درباره علل و انگیزه های اعمال فدائیان نپرداختند. مدارک و شواهد موجود گواهی می دهند که این اسم حشیشیه بوده است که خود گاهی سبب مطرح شدن آرای بی اساس درباره نزاریان یا فدائیان آنان، و این که آنان به طور منظم و مستمر حشیش استعمال می کرده اند، شده است. افسانه ای که در چند سده، توصیف واقعیات دانسته شدند. در چنین اوضاعی از آغاز نیمه دوم سده ششم، اشکال گوناگون واژه حشیشی در شام به گوش صلیبیان رسید. آنان اطلاعات خود را درباره مسلمانان عمدتاًً به طور شفاهی دریافت می کردند. این اطلاعات اساس شکل گیری تعدادی واژه از قبیل اساسینی، اسیسینی، هی سیسینی شد که در منابع لاتینی صلیبیان و در زبان های اروپایی، از اسماعیلیان نزاری شام با این واژه ها یاد می کردند. سرانجام اصطلاح آشناتر [[اساسین]] رواج یافت. از این رو تا پایان سده هشتم، حشیشی در جامعه مسلمانان دیگر واژه ای دشنام واره و تهمت آمیز تلقی نمی شد. در واقع خود غربیان افسانه های اساسین را به صورت مأنوس و عامیانه تری جعل کردند و در شرق لاتینی و نیز [[اروپا]] رواج دادند. بر مبنای اطلاعات ناقص، اخبار غلط، شایعات و اتهامات خصمانه و نیم واقعیت های گزافه آمیز، که به صورت شفاهی به دست آمده بودند، پرداخته شدند. نزاریان شام اثری شگفت انگیز بر امور سیاسی آن منطقه گذاشتند که هیچ تناسبی با تعداد یا قدرت سیاسی آنان نداشت. گزارش های غلوآمیز درباره آدمکشی های نزاریان و عملیات شجاعانه فدائیان واقعی ـ که معمولاًً مأموریت های خود را در اماکن عمومی اجرا می کردند و خودشان به ندرت جان سالم به در می بردند ـ صلیبیان را به طور فوق العاده تحت تأثیر قرار داد. این امر روشن می سازد که چرا افسانه های [[حشاشین]] (یا اساسین) به تمامی درباره فدائیان، به خصوص گزینش و آموزش آن ها، تدوین یافتند. واژه اساسین تا نیمه قرن هشتم در زبان های اروپایی معنای تازه ای یافته بود و دیگر بر نام فرقه ای مرموز در شام دلالت نمی کرد. این واژه به صورت اسمی عام درآمده بود، به معنای آدمکش حرفه ای. با پیدا شدن این کاربرد و معنی، ریشه و وجه تسمیه واژه اساسین کم کم فراموش شد. » <ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج13، ص496</ref>
+
این کتاب سپس می نویسد: «مسلمانان که با فلسفه شهادت طلبی شیعیان آشنایی داشتند، برای درک رفتار فداکارانه و از جان گذشتگی های فدائیان نزاری نیازی به توضیح و توجیه نداشتند. به همین علت مؤلفان مسلمان بر خلاف غربیان به خیال بافی درباره علل و انگیزه های اعمال فدائیان نپرداختند. مدارک و شواهد موجود گواهی می دهند که این اسم حشیشیه بوده است که خود گاهی سبب مطرح شدن آرای بی اساس درباره نزاریان یا فدائیان آنان، و این که آنان به طور منظم و مستمر حشیش استعمال می کرده اند، شده است. افسانه ای که در چند سده، توصیف واقعیات دانسته شدند. در چنین اوضاعی از آغاز نیمه دوم سده ششم، اشکال گوناگون واژه حشیشی در شام به گوش صلیبیان رسید. آنان اطلاعات خود را درباره مسلمانان عمدتاًً به طور شفاهی دریافت می کردند. این اطلاعات اساس شکل گیری تعدادی واژه از قبیل اساسینی، اسیسینی، هی سیسینی شد که در منابع لاتینی صلیبیان و در زبان های اروپایی، از اسماعیلیان نزاری شام با این واژه ها یاد می کردند. سرانجام اصطلاح آشناتر اساسین رواج یافت. از این رو تا پایان سده هشتم، حشیشی در جامعه مسلمانان دیگر واژه ای دشنام واره و تهمت آمیز تلقی نمی شد. در واقع خود غربیان افسانه های اساسین را به صورت مأنوس و عامیانه تری جعل کردند و در شرق لاتینی و نیز [[اروپا]] رواج دادند. بر مبنای اطلاعات ناقص، اخبار غلط، شایعات و اتهامات خصمانه و نیم واقعیت های گزافه آمیز، که به صورت شفاهی به دست آمده بودند، پرداخته شدند. نزاریان شام اثری شگفت انگیز بر امور سیاسی آن منطقه گذاشتند که هیچ تناسبی با تعداد یا قدرت سیاسی آنان نداشت. گزارش های غلوآمیز درباره آدمکشی های نزاریان و عملیات شجاعانه فدائیان واقعی ـ که معمولاًً مأموریت های خود را در اماکن عمومی اجرا می کردند و خودشان به ندرت جان سالم به در می بردند ـ صلیبیان را به طور فوق العاده تحت تأثیر قرار داد. این امر روشن می سازد که چرا افسانه های [[حشاشین]] (یا اساسین) به تمامی درباره فدائیان، به خصوص گزینش و آموزش آن ها، تدوین یافتند. واژه اساسین تا نیمه قرن هشتم در زبان های اروپایی معنای تازه ای یافته بود و دیگر بر نام فرقه ای مرموز در شام دلالت نمی کرد. این واژه به صورت اسمی عام درآمده بود، به معنای آدمکش حرفه ای. با پیدا شدن این کاربرد و معنی، ریشه و وجه تسمیه واژه اساسین کم کم فراموش شد. » <ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج13، ص496</ref>
  
 
[[برنارد لوئیس]] کتابی به نام حشیشیه دارد که نام کامل ترجمه آن چنین است: «[[الحشیشیه، الاغتیال الطقوسی عند الاسماعیلیه النزاریه.]] » این کتاب توسط د. [[سهیل ذکار]] به عربی ترجمه شده است.  
 
[[برنارد لوئیس]] کتابی به نام حشیشیه دارد که نام کامل ترجمه آن چنین است: «[[الحشیشیه، الاغتیال الطقوسی عند الاسماعیلیه النزاریه.]] » این کتاب توسط د. [[سهیل ذکار]] به عربی ترجمه شده است.  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۰۲

همان حشاشون.

دانشنامه جهان اسلام می نویسد: « حشیشیه نامی است که مخالفان مسلمانِ اسماعیلیان نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبان های اروپایی به گونه های مختلف کلمه اساسین بدل شد. اسماعیلیه نهضتی بر ضد خلافت عباسیان بود که از ابتدای کار، هدف مبارزه قلمی و جدلی گروه های مختلفی از مسلمانان تحت حمایت عباسیان قرار گرفت. با روی کار آمدن خلفای فاطمی این حملات شدت یافت و به صورت افسانه سیاه ضد اسماعیلی درآمد که به عنوان توصیف صحیحی از انگیزه ها و تعالیم و اعمال اسماعیلیه بیشتر مسلمانان آن را پذیرفتند. با قیام اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه به رهبری حسن صباح، بنیان گذار دولت و دعوت مستقل اسماعیلیان نزاری، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه آغاز شد که با مقابله های نظامی و قلمی گسترده با ایشان همراه بود. اسماعیلیان نزاری چون با قدرت نظامی غیر متمرکز و برتر سلجوقیان مواجه بودند، برای ستیز با دشمن قدرتمند روشهایی متناسب با اوضاع و احوال آن زمان در پیش گرفتند، از جمله دشمنان مهم خود را در مناطق گوناگون به قتل رساندند و طولی نکشید که بیشتر قتل های سیاسی مهم، حداقل در سرزمین های مرکزی دنیای اسلام، به فدائیان نزاری که داوطلبانه این مأموریت ها را انجام می دادند، نسبت داده شد. این قتل ها، خواه به دست فدائیان صورت گرفته بود یا خیر، نقش مهمی در شکل گیری نظرهای ضداسماعیلی در جامعه مسلمانان داشت. مؤلفان مسلمان آن دوره که درباره اسماعیلیان نزاری مطلب می نوشتند، گاهی آنها را باطنیه یا تعلیمیه می نامیدند. اسماعیلیان نزاری به ویژه از نیمه دوم سده ششم، مانند بقیه اسماعیلیه، با واژه دشنام واره مَلاحِده مورد خطاب دیگر مؤلفان مسلمان واقع شدند. افزون بر آن، عناوین خصمانه دیگری نیز هرچند محدودتر، بر نزاریان اطلاق می شد. از جمله حشیشیه، یا جماعت حشیشیه که ظاهراً مراد از آن جماعت مصرف کننده حشیش بوده است. قدیم ترین جایی که لفظ حشیشیه بر نزاریان اطلاق شده، رساله جدلی ضد نزاری کوتاهی است که در حدود 516 هجری قمری دیوان رسائل فاطمیان در قاهره آن را به دستور خلیفه فاطمی آمر باحکام الله که امام اسماعیلیان مستعلوی نیز بود نوشت. این رساله با عنوان ایقاع صَواعِق الارغام برای اسماعیلیان مستعلوی شام فرستاده شد تا مشروعیت و حقانیت امامت امامان نسل مستعلی را در مقابل امامان نزاری به اثبات برساند. در این رساله لفظ حشیشیه دو بار در اشاره به نزاریان شام، بدون هیچ توضیحی به کار رفته است. این امر دلالت بر آن دارد که لفظ حشیشیه تا آن زمان در جهان اسلام و حداقل در مصر و شام، معنای عام معروفی یافته بوده است. جالب توجه است که وقایع نگاران نخستین سلجوقی الفاظ حشیشیه و مَلاحِده و باطنیه را به صورت واژه های مترادف به جای یکدیگر به کار می بردند. هیچ کدام از این منابع، درباره وجه اشتقاق این نام و علت کاربرد آن در مورد نزاریه توضیحی نداده اند. به نظر می رسد که واژه حشیشیه و مشتقات آن به تدریج از تداول افتاده بودند. ابن خلدون (م808هـ. ق) از معدود مؤلفان مسلمانی است که بعد از سده هفتم گفته است که اسماعیلیان نزاری شام زمانی الحشیشیة الاسماعیلیة نامیده می شدند، ولی اکنون وزاویه نامیده می شوند. مورخان ایرانی دوره ایلخانی، به خصوص عطاملک جوینی (م681هـ. ق) رشیدالدین فضل الله (م718هـ. ق) و ابوالقاسم عبدالله کاشانی (م738هـ. ق) که آثار آنان منابع اصلی تاریخ نزاریان ایران در دوره الموت است، در اشاره به اسماعیلیان نزاری لفظ حشیشیه را به کار نبرده اند. در واقع واژه حشیش و جمع و مشتقات آن، تا آنجا که نویسنده این مقاله اطلاع دارد، در هیچ یک از متون فارسی دوره الموت و بعد از آن که به اسماعیلیان نزاری اشاره دارند نیامده است. به طور خلاصه به نظر می رسد که حشیشی در کشورهای عرب زبان، به خصوص مصر و شام، متداول شد اما مانند واژه مُلحِد در زبان فارسی ـ که از زمان حسن صباح زبان دینی جامعه نزاریان ایران شده بود ـ رواج پیدا نکرد. »

این دانشنامه سپس به مصرف حشیش و اثرات مخرب آن در جامعه اسلامی اشاره کرده و می نویسد: «استعمال کننده حشیش مستحق مرتبه اخلاقی و اجتماعی پایینی، همانند مرتبه مُلحدان در دین بوده است. به طور خلاصه استعمالکنندگان حشیش صریحاً از مطرودان اجتماع و جنایت کاران محسوب می شدند و بر حشیشیه، به عنوان کسانی که برای اسلام و جامعه خطرناکند داغ باطل خورده بود. از این رو گمان می رود اصطلاح حشیشیه مجازاً به معنای اراذل و اوباش فرومایه و مطرودان بی دین جامعه در اشاره به اسماعیلیان نزاری سده های ششم و هفتم به کار می رفته است، نه به علت آن که نزاریان یا فداییان، پنهانی و به طور مستمر حشیش استعمال می کردند، زیرا استعمال دارویی اعتیادزا و تضعیف کننده مانند حشیش، برای پیروزی فدائیان در مأموریت هایشان که اغلب مستلزم انتظار کشیدن های طولانی برای یافتن فرصت مناسب بودند، بسیار زیان آور بود. »

این کتاب سپس می نویسد: «مسلمانان که با فلسفه شهادت طلبی شیعیان آشنایی داشتند، برای درک رفتار فداکارانه و از جان گذشتگی های فدائیان نزاری نیازی به توضیح و توجیه نداشتند. به همین علت مؤلفان مسلمان بر خلاف غربیان به خیال بافی درباره علل و انگیزه های اعمال فدائیان نپرداختند. مدارک و شواهد موجود گواهی می دهند که این اسم حشیشیه بوده است که خود گاهی سبب مطرح شدن آرای بی اساس درباره نزاریان یا فدائیان آنان، و این که آنان به طور منظم و مستمر حشیش استعمال می کرده اند، شده است. افسانه ای که در چند سده، توصیف واقعیات دانسته شدند. در چنین اوضاعی از آغاز نیمه دوم سده ششم، اشکال گوناگون واژه حشیشی در شام به گوش صلیبیان رسید. آنان اطلاعات خود را درباره مسلمانان عمدتاًً به طور شفاهی دریافت می کردند. این اطلاعات اساس شکل گیری تعدادی واژه از قبیل اساسینی، اسیسینی، هی سیسینی شد که در منابع لاتینی صلیبیان و در زبان های اروپایی، از اسماعیلیان نزاری شام با این واژه ها یاد می کردند. سرانجام اصطلاح آشناتر اساسین رواج یافت. از این رو تا پایان سده هشتم، حشیشی در جامعه مسلمانان دیگر واژه ای دشنام واره و تهمت آمیز تلقی نمی شد. در واقع خود غربیان افسانه های اساسین را به صورت مأنوس و عامیانه تری جعل کردند و در شرق لاتینی و نیز اروپا رواج دادند. بر مبنای اطلاعات ناقص، اخبار غلط، شایعات و اتهامات خصمانه و نیم واقعیت های گزافه آمیز، که به صورت شفاهی به دست آمده بودند، پرداخته شدند. نزاریان شام اثری شگفت انگیز بر امور سیاسی آن منطقه گذاشتند که هیچ تناسبی با تعداد یا قدرت سیاسی آنان نداشت. گزارش های غلوآمیز درباره آدمکشی های نزاریان و عملیات شجاعانه فدائیان واقعی ـ که معمولاًً مأموریت های خود را در اماکن عمومی اجرا می کردند و خودشان به ندرت جان سالم به در می بردند ـ صلیبیان را به طور فوق العاده تحت تأثیر قرار داد. این امر روشن می سازد که چرا افسانه های حشاشین (یا اساسین) به تمامی درباره فدائیان، به خصوص گزینش و آموزش آن ها، تدوین یافتند. واژه اساسین تا نیمه قرن هشتم در زبان های اروپایی معنای تازه ای یافته بود و دیگر بر نام فرقه ای مرموز در شام دلالت نمی کرد. این واژه به صورت اسمی عام درآمده بود، به معنای آدمکش حرفه ای. با پیدا شدن این کاربرد و معنی، ریشه و وجه تسمیه واژه اساسین کم کم فراموش شد. » [۱]

برنارد لوئیس کتابی به نام حشیشیه دارد که نام کامل ترجمه آن چنین است: «الحشیشیه، الاغتیال الطقوسی عند الاسماعیلیه النزاریه. » این کتاب توسط د. سهیل ذکار به عربی ترجمه شده است.

رک: حشاشون.

پانویس

  1. دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص496