خدّاشیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۵ نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
  
از [[راوندیه (همان شیعه عباسیه)]].
+
از [[راوندیه (همان شیعه عباسیه)|راوندیه]].
  
 
ایشان قائل به نبوت عمار ([[عمارة بن بدیل]]) ملقب به خدّاش می باشند.  
 
ایشان قائل به نبوت عمار ([[عمارة بن بدیل]]) ملقب به خدّاش می باشند.  
سطر ۸: سطر ۸:
 
[[ابن حزم]] در [[الفصل فی الملل و الاهواء و النحل]] نام وی را «عمار ملقب به خذاش (به ذال منقوطه)» ضبط کرده است. وی از فـرقه خداشیه سخنـی به میـان نیـاورده است. <ref> [[الفصل فی الملل و الاهواء و النحل]]، [[ابن حزم]]، ج1، ص372</ref>
 
[[ابن حزم]] در [[الفصل فی الملل و الاهواء و النحل]] نام وی را «عمار ملقب به خذاش (به ذال منقوطه)» ضبط کرده است. وی از فـرقه خداشیه سخنـی به میـان نیـاورده است. <ref> [[الفصل فی الملل و الاهواء و النحل]]، [[ابن حزم]]، ج1، ص372</ref>
  
[[محمد جواد مشکور]] به نقل از ابن جریر طبری، ابن اثیر و مطهر مقدسی به نام این فرقه اشاره کرده است. <ref> [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص177</ref> در حالی که در هیچ یک از آثار این سه نفر نام فرقه خداشیه به چشم نمی خورد و تنها داستان خداش مورد نقل قرار گرفته است. <ref> [[تاریخ طبری]]، ج6، ص43 / [[الکامل فی التاریخ]]، [[ابن اثیر]]، ج4، ص288 / [[البدء و التاریخ]]، [[مطهر مقدسی]]، ج6، ص61</ref>  
+
[[محمد جواد مشکور]] به نقل از ابن جریر طبری، ابن اثیر و مطهر مقدسی به نام این فرقه اشاره کرده است.<ref> [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص177</ref> در حالی که در هیچ یک از آثار این سه نفر نام فرقه خداشیه به چشم نمی خورد و تنها داستان خداش مورد نقل قرار گرفته است.<ref>[[تاریخ طبری]]، ج6، ص43 / [[الکامل فی التاریخ]]، [[ابن اثیر]]، ج4، ص288 / [[البدء و التاریخ]]، [[مطهر مقدسی]]، ج6، ص61</ref>  
  
بنابر نقل [[محمد جواد مشکور]]، خداش لقب زشتی است که مخالفان به او داده اند و به قول ایشان چون وی به دین اسلام خدشه وارد می آورد، او را خدّاش می خواندند. وی در آغاز از پیروان فردی به نام کثیر بود که از داعیان آل عباس به شمار می رفت. چون کثیر بی سواد بود، خدّاش بر او نفوذ فراوان یافت. ابن جریر طبری و ابن اثیر می نویسند: خدّاش در آغاز نصرانی بود و در [[کوفه]] مسلمان شد و سپس به [[خراسان]] آمد. در آغاز خود را مانند پیشوایش کثیر از داعیان عباس معرفی می کرد، چیزی نگذشت که خدّاش موضوع دعوت را تغییر داد و راه [[اباحه]] پیش گرفت و زنان مردم را بر یکدیگر جایز شمرد و نخستین کسی بود که مذهب [[باطنیه (لقب اسماعیلیه و قرامطه)|باطنیه]] را آشکار ساخت و چنین وانمود می کرد که همه این امور را به دستور امام [[محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] می کند و این اعتقاد و روش دینی اوست. خدّاش مردی دروغ پرداز بود و مردم را به آیین [[خُرّمیه (همان خرمدینیه)|خرمیه]] دعوت می کرد و به پیروان خود می گفت که مراد از روزه، خودداری از ذکر نام امام؛ و تأویل نماز، دعا برای او؛ و حج، قصد رفتن به سوی اوست. او می گفت این سخنان را از محمد بن علی بن عبدالله بن عباس شنیده است. [[اسد بن عبدالله]] عامل خراسان چون از دعوت او آگاه شد او را دستگیر کرده و دستور داد وی را مثله کردند و بکشتند. گویند چون محمد بن علی بن عبدالله از دعاوی باطل خدّاش آگاه شد سخت برآشفت و [[بُکیر بن ماهان]] را با نامه هایی برای شیعیانش به خراسان روانه کرد و از پیروان او بیزاری جست. <ref> [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص177</ref>  <ref> [[الفکر الشیعی المبکر]]، [[رزینه لالانی]]، ص68 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص340</ref>
+
بنابر نقل مشکور، خداش لقب زشتی است که مخالفان به او داده اند و به قول ایشان چون وی به دین اسلام خدشه وارد می آورد، او را خدّاش می خواندند. وی در آغاز از پیروان فردی به نام کثیر بود که از داعیان آل عباس به شمار می رفت. چون کثیر بی سواد بود، خدّاش بر او نفوذ فراوان یافت. ابن جریر طبری و ابن اثیر می نویسند: خدّاش در آغاز نصرانی بود و در [[کوفه]] مسلمان شد و سپس به [[خراسان]] آمد. در آغاز خود را مانند پیشوایش کثیر از داعیان عباس معرفی می کرد، چیزی نگذشت که خدّاش موضوع دعوت را تغییر داد و راه [[اباحه]] پیش گرفت و زنان مردم را بر یکدیگر جایز شمرد و نخستین کسی بود که مذهب باطنیه را آشکار ساخت و چنین وانمود می کرد که همه این امور را به دستور امام [[محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] می کند و این اعتقاد و روش دینی اوست. خدّاش مردی دروغ پرداز بود و مردم را به آیین [[خُرّمیه (همان خرمدینیه)|خرمیه]] دعوت می کرد و به پیروان خود می گفت که مراد از روزه، خودداری از ذکر نام امام؛ و تأویل نماز، دعا برای او؛ و حج، قصد رفتن به سوی اوست. او می گفت این سخنان را از محمد بن علی بن عبدالله بن عباس شنیده است. [[اسد بن عبدالله]] عامل خراسان چون از دعوت او آگاه شد او را دستگیر کرده و دستور داد وی را مثله کردند و بکشتند. گویند چون محمد بن علی بن عبدالله از دعاوی باطل خدّاش آگاه شد سخت برآشفت و [[بُکیر بن ماهان]] را با نامه هایی برای شیعیانش به خراسان روانه کرد و از پیروان او بیزاری جست. <ref> [[فرهنگ فِرَق اسلامی]]، [[محمد جواد مشکور]]، ص177</ref>  <ref> [[الفکر الشیعی المبکر]]، [[رزینه لالانی]]، ص68 / [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص340</ref>
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۳۹

از راوندیه.

ایشان قائل به نبوت عمار (عمارة بن بدیل) ملقب به خدّاش می باشند.

ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، ابن جریر طبری در تاریخ الرسل و الملوک و مطهر مقدسی در البدء و التاریخ از کسی با عنوان خدّاش (به معنای بسیار خدشه زننده) یاد می کنند ولی فرقه ای با عنوان خدّاشیه را مورد اشاره قرار نداده اند. [۱]

ابن حزم در الفصل فی الملل و الاهواء و النحل نام وی را «عمار ملقب به خذاش (به ذال منقوطه)» ضبط کرده است. وی از فـرقه خداشیه سخنـی به میـان نیـاورده است. [۲]

محمد جواد مشکور به نقل از ابن جریر طبری، ابن اثیر و مطهر مقدسی به نام این فرقه اشاره کرده است.[۳] در حالی که در هیچ یک از آثار این سه نفر نام فرقه خداشیه به چشم نمی خورد و تنها داستان خداش مورد نقل قرار گرفته است.[۴]

بنابر نقل مشکور، خداش لقب زشتی است که مخالفان به او داده اند و به قول ایشان چون وی به دین اسلام خدشه وارد می آورد، او را خدّاش می خواندند. وی در آغاز از پیروان فردی به نام کثیر بود که از داعیان آل عباس به شمار می رفت. چون کثیر بی سواد بود، خدّاش بر او نفوذ فراوان یافت. ابن جریر طبری و ابن اثیر می نویسند: خدّاش در آغاز نصرانی بود و در کوفه مسلمان شد و سپس به خراسان آمد. در آغاز خود را مانند پیشوایش کثیر از داعیان عباس معرفی می کرد، چیزی نگذشت که خدّاش موضوع دعوت را تغییر داد و راه اباحه پیش گرفت و زنان مردم را بر یکدیگر جایز شمرد و نخستین کسی بود که مذهب باطنیه را آشکار ساخت و چنین وانمود می کرد که همه این امور را به دستور امام محمد بن علی بن عبدالله بن عباس می کند و این اعتقاد و روش دینی اوست. خدّاش مردی دروغ پرداز بود و مردم را به آیین خرمیه دعوت می کرد و به پیروان خود می گفت که مراد از روزه، خودداری از ذکر نام امام؛ و تأویل نماز، دعا برای او؛ و حج، قصد رفتن به سوی اوست. او می گفت این سخنان را از محمد بن علی بن عبدالله بن عباس شنیده است. اسد بن عبدالله عامل خراسان چون از دعوت او آگاه شد او را دستگیر کرده و دستور داد وی را مثله کردند و بکشتند. گویند چون محمد بن علی بن عبدالله از دعاوی باطل خدّاش آگاه شد سخت برآشفت و بُکیر بن ماهان را با نامه هایی برای شیعیانش به خراسان روانه کرد و از پیروان او بیزاری جست. [۵] [۶]

پانویس

  1. البدء و التاریخ، مطهر مقدسی، ج6، ص61 / تاریخ الرسل و الملوک، ج6، ص43 / الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج4، ص288
  2. الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، ج1، ص372
  3. فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص177
  4. تاریخ طبری، ج6، ص43 / الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج4، ص288 / البدء و التاریخ، مطهر مقدسی، ج6، ص61
  5. فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص177
  6. الفکر الشیعی المبکر، رزینه لالانی، ص68 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص340