ثنویه (از قَدَریه): تفاوت بین نسخهها
Ma.zarifiyan (بحث | مشارکتها) جز («ثنویه (از قَدَریه)» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بیپایان) [انتقال=فقط مدیران] (بیپایان)) [آبشاری]) |
|||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
از [[قَدَریه]]. | از [[قَدَریه]]. | ||
− | ایشان معتقدند خیر از خدا و شر از ابلیس است. <ref> [[تلبیس ابلیس]]، [[ابن جوزی]]، ص40 / [[هفتاد و سه ملت]]، ص29</ref> | + | ایشان معتقدند خیر از خدا و شر از [[ابلیس]] است. <ref> [[تلبیس ابلیس]]، [[ابن جوزی]]، ص40 / [[هفتاد و سه ملت]]، ص29</ref> |
− | + | ثنویه یکی از نام های [[معتزله (معتزله)|معتزله]] نیز می باشد؛ چنان که در بسیاری از موارد، قَدَریه و معتزله را یک فرقه به شمار آورده اند. <ref> [[المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار]]، [[احمد بن علی مقریزی]]، ج2، ص348</ref> | |
− | [[دانشنامه جهان اسلام]] می نویسد: «در منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید | + | [[دانشنامه جهان اسلام]] می نویسد: «در منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید ثنوی و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بودند: [[ابن طالوت]]، [[ابوشاکر دیصانی]]، [[نعمان بن ابی العَوجاء]]، [[جعد بن درهم]]، [[ابن اخی ابی شاکر]] و [[صالح بن عبدالقدوس]]. گفته اند شاعرانی چون [[بَشّار بن بُرْد]] (م: 167ق)، [[اسحاق بن خلف]] (م: 318ق)، [[ابن سَیابَه]](از شاگردان [[امام جعفر صادق]] علیه السلام)، [[علی بن خلیل]]، [[علی بن ثابت]] و بُحتُری نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشته اند. در منابع گزارش هایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد. این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است. مثلاًً نام کسانی چون [[هشام بن حکم]] (از اصحاب امام صادق علیه السلام )، [[ابوعیسی وراق]] (م: 247ق) و [[نظام]] معتزلی را در زمره قائلان به ثنویت آورده اند. در صورتی که چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان ردّیه نویسی بر ثنویان بوده اند. » <ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج9، ص136</ref> این دانشنامه سپس به انگیزه قائلین به [[ثنوی]] ت اشاره کرده و می نویسد: «انگیزه [[ثنوی]] ین از نظریه دو مبدأ چه بوده است؟ آیا اساساً شرّی در عالم وجود دارد یا هرچه هست خیر محض است؟ اگر شری هست، بسیار است یا اندک؟ اگر عالم آمیزه ای از خیرات و شرور است، آیا خیر و شر با هم در تضاد و تقابل اند؟ آیا صدور افعال |
− | + | ||
− | (از شاگردان [[امام جعفر صادق]] علیه السلام)، علی بن | + | |
متضاد و متقابل از مبدأ واحدِ مفروض، معقول است یا ناچاریم به سبب وجود خیر و شر در عالم، قائل به وجود دو فاعل شویم؟ اگر در عالم دو فاعل، مثلاًً نور و ظلمت، هست آیا آن دو قدیم اند یا حادث؟ پیدایی عالم به چه صورت بوده است؟ آیا نور و ظلمت متناهی اند یا نامتناهی؟ آیا نور و ظلمت فاعل بالطبع اند یا فاعل بالاختیار؟ این گونه سؤالات از جمله مسائلی است که در کلام اسلامی درباره مفهوم [[ثنوی]] ت طرح و بررسی شده است. می توان گفت عقیده [[ثنوی]] ون بر سه مقدمه استوار است: مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛ مقدمه دوم، قول به تضادّ میان خیر و شر؛ و مقدمه سوم، منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد. در نتیجه این مقدمات، [[ثنوی]] ون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهاست. در بحث با [[ثنوی]] ون هریک از این مقدمات نقد و بررسی شده است. [[اشاعره]] همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانسته اند. [[معتزله]] و [[امامیه]] برای شروری که اختیار انسان در آن ها مدخلیتی ندارد، حکمت ها و مصالحی را عنوان کرده اند. تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شر امور نسبی اند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد. و در ردّ امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم می توان استدلال کرد. از دیگر آرای [[ثنوی]] ون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کرده اند، عقیده [[ثنوی]] ون درباره نحوه پیدایی عالم است. به عقیده آن ها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد. که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آن ها ممتنع است. مسئله دیگری که توجه متکلّمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است. عالمان اسلامی، به ویژه در قرن های سوم و چهارم، در ردّ دیدگاه [[ثنوی]] ون آثاری نوشته اند. در فلسفه هم، هرچند بحث [[ثنوی]] ت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و بحث از واجب الوجودِ بَحْت و بسیط و مطلق که ضدّ و نِدّ ندارد، نفی [[ثنوی]] ت است. درباره سهروردی، با توجه به علاقه او به حکمت [[ایران]] باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش [[ثنوی]] ت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نورالانوار برمی شمارد، روشن است که در اندیشه او نیز [[ثنوی]] ت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است. » <ref>همان</ref> | متضاد و متقابل از مبدأ واحدِ مفروض، معقول است یا ناچاریم به سبب وجود خیر و شر در عالم، قائل به وجود دو فاعل شویم؟ اگر در عالم دو فاعل، مثلاًً نور و ظلمت، هست آیا آن دو قدیم اند یا حادث؟ پیدایی عالم به چه صورت بوده است؟ آیا نور و ظلمت متناهی اند یا نامتناهی؟ آیا نور و ظلمت فاعل بالطبع اند یا فاعل بالاختیار؟ این گونه سؤالات از جمله مسائلی است که در کلام اسلامی درباره مفهوم [[ثنوی]] ت طرح و بررسی شده است. می توان گفت عقیده [[ثنوی]] ون بر سه مقدمه استوار است: مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛ مقدمه دوم، قول به تضادّ میان خیر و شر؛ و مقدمه سوم، منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد. در نتیجه این مقدمات، [[ثنوی]] ون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهاست. در بحث با [[ثنوی]] ون هریک از این مقدمات نقد و بررسی شده است. [[اشاعره]] همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانسته اند. [[معتزله]] و [[امامیه]] برای شروری که اختیار انسان در آن ها مدخلیتی ندارد، حکمت ها و مصالحی را عنوان کرده اند. تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شر امور نسبی اند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد. و در ردّ امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم می توان استدلال کرد. از دیگر آرای [[ثنوی]] ون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کرده اند، عقیده [[ثنوی]] ون درباره نحوه پیدایی عالم است. به عقیده آن ها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد. که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آن ها ممتنع است. مسئله دیگری که توجه متکلّمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است. عالمان اسلامی، به ویژه در قرن های سوم و چهارم، در ردّ دیدگاه [[ثنوی]] ون آثاری نوشته اند. در فلسفه هم، هرچند بحث [[ثنوی]] ت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و بحث از واجب الوجودِ بَحْت و بسیط و مطلق که ضدّ و نِدّ ندارد، نفی [[ثنوی]] ت است. درباره سهروردی، با توجه به علاقه او به حکمت [[ایران]] باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش [[ثنوی]] ت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نورالانوار برمی شمارد، روشن است که در اندیشه او نیز [[ثنوی]] ت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است. » <ref>همان</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۱:۵۰
از قَدَریه.
ایشان معتقدند خیر از خدا و شر از ابلیس است. [۱]
ثنویه یکی از نام های معتزله نیز می باشد؛ چنان که در بسیاری از موارد، قَدَریه و معتزله را یک فرقه به شمار آورده اند. [۲]
دانشنامه جهان اسلام می نویسد: «در منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید ثنوی و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بودند: ابن طالوت، ابوشاکر دیصانی، نعمان بن ابی العَوجاء، جعد بن درهم، ابن اخی ابی شاکر و صالح بن عبدالقدوس. گفته اند شاعرانی چون بَشّار بن بُرْد (م: 167ق)، اسحاق بن خلف (م: 318ق)، ابن سَیابَه(از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام)، علی بن خلیل، علی بن ثابت و بُحتُری نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشته اند. در منابع گزارش هایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد. این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است. مثلاًً نام کسانی چون هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق علیه السلام )، ابوعیسی وراق (م: 247ق) و نظام معتزلی را در زمره قائلان به ثنویت آورده اند. در صورتی که چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان ردّیه نویسی بر ثنویان بوده اند. » [۳] این دانشنامه سپس به انگیزه قائلین به ثنوی ت اشاره کرده و می نویسد: «انگیزه ثنوی ین از نظریه دو مبدأ چه بوده است؟ آیا اساساً شرّی در عالم وجود دارد یا هرچه هست خیر محض است؟ اگر شری هست، بسیار است یا اندک؟ اگر عالم آمیزه ای از خیرات و شرور است، آیا خیر و شر با هم در تضاد و تقابل اند؟ آیا صدور افعال
متضاد و متقابل از مبدأ واحدِ مفروض، معقول است یا ناچاریم به سبب وجود خیر و شر در عالم، قائل به وجود دو فاعل شویم؟ اگر در عالم دو فاعل، مثلاًً نور و ظلمت، هست آیا آن دو قدیم اند یا حادث؟ پیدایی عالم به چه صورت بوده است؟ آیا نور و ظلمت متناهی اند یا نامتناهی؟ آیا نور و ظلمت فاعل بالطبع اند یا فاعل بالاختیار؟ این گونه سؤالات از جمله مسائلی است که در کلام اسلامی درباره مفهوم ثنوی ت طرح و بررسی شده است. می توان گفت عقیده ثنوی ون بر سه مقدمه استوار است: مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛ مقدمه دوم، قول به تضادّ میان خیر و شر؛ و مقدمه سوم، منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد. در نتیجه این مقدمات، ثنوی ون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهاست. در بحث با ثنوی ون هریک از این مقدمات نقد و بررسی شده است. اشاعره همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانسته اند. معتزله و امامیه برای شروری که اختیار انسان در آن ها مدخلیتی ندارد، حکمت ها و مصالحی را عنوان کرده اند. تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شر امور نسبی اند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد. و در ردّ امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم می توان استدلال کرد. از دیگر آرای ثنوی ون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کرده اند، عقیده ثنوی ون درباره نحوه پیدایی عالم است. به عقیده آن ها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد. که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آن ها ممتنع است. مسئله دیگری که توجه متکلّمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است. عالمان اسلامی، به ویژه در قرن های سوم و چهارم، در ردّ دیدگاه ثنوی ون آثاری نوشته اند. در فلسفه هم، هرچند بحث ثنوی ت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و بحث از واجب الوجودِ بَحْت و بسیط و مطلق که ضدّ و نِدّ ندارد، نفی ثنوی ت است. درباره سهروردی، با توجه به علاقه او به حکمت ایران باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش ثنوی ت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نورالانوار برمی شمارد، روشن است که در اندیشه او نیز ثنوی ت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است. » [۴]
پانویس
- ↑ تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص40 / هفتاد و سه ملت، ص29
- ↑ المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص348
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136
- ↑ همان