علی بن محمد الهادی، امام دهم شیعه
ابوالحسن علی بن محمد بن علی بن موسی (۲۱۲-۲۵۴ ق) مشهور به امام هادی(ع) فرزند امام جواد(ع) و دهمین امام شیعیان است. از او با عنوان امام علی النقی(ع) نیز یاد میکنند. او از سال ۲۲۰ تا ۲۵۴ هجری قمری به مدت ۳۴ سال امامت شیعیان را به عهده داشت.
بیشتر سالهای دوره امامت آن حضرت در سامرا، تحت نظارت مستقیم حاکمان وقت سپری شد. زمان امامت او همزمان با حکومت چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل عباسی بود. مرقد او در شهر سامرا قرار دارد که در سال ۱۳۸۴ش. گنبد و برخی گلدستههای آن تخریب و در سال ۱۳۸۶ش. نیز مورد هجوم دیگری قرار گرفت و مابقی گلدستههای حرم تخریب شد.
از امام هادی(ع) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، قرآن، فقه و اخلاق روایت شده است. زیارت جامعه کبیره که در بردارنده مضامین اعتقادی شیعیان و به عقیده برخی یک دوره فشرده امام شناسی است نیز از امام هادی(ع) روایت شده است.
وی در دوره امامت خویش، به تربیت شاگردان و رسیدگی به امور شیعیان پرداخت. برخی از شاگردان و یاران ایشان عبارتند از: عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید، ایوب بن نوح، حسن بن راشد و حسن بن علی ناصر.
محتویات
نسب، کنیه و لقبها[ویرایش]
پدر امام هادی، امام جواد امام نهم شیعیان است. مادر آن حضرت کنیزی به نام سمانه [۱] یا سوسن [۲] بود.
امام دهم و فرزندش امام حسن عسکری(ع) به عسکریین شهرت یافتند. [۳] این شهرت از آن روست که خلفای بنی عباس آنها را از سال ۲۳۳ ق به سامرا بردند و تا آخر عمر تحت نظر قرار دادند.
امام هادی(ع) به لقبهای دیگری مانند: نجیب، مرتضی، نقی، عالم، فقیه، امین و طیب نیز شهرت داشت. [۴] کنیه وی ابوالحسن است. [۵] از آنجا که کنیه امام کاظم(ع) و امام رضا(ع)، نیز ابوالحسن بود، برای اجتناب از اشتباه، عنوان «ابوالحسن اول» به امام کاظم(ع)، «ابوالحسن ثانی» به امام رضا(ع) و «ابوالحسن ثالث» به امام هادی(ع) اختصاص یافته است.
نقش انگشتر امام هادی(ع)، «اللّه ربّی و هو عصمتی من خلقه» بوده است. [۶] انگشتر دیگری نیز داشت که که نقشش «حفظ العهود من أخلاق المعبود». [۷]
تولد و شهادت[ویرایش]
تولد آن حضرت بنا به روایت کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی و نیز ابن اثیر، در نیمه ذی الحجه سال ۲۱۲ ق. و در منطقهای به نام صریا در نزدیکی مدینه بوده است. [۸] بعضی تولد آن حضرت را در دوم یا پنجم ماه رجب دانستهاند. [۹][۱۰]
شیخ مفید و دیگران روایت کردهاند، آن حضرت در ماه رجب سال ۲۵۴ پس از ۲۰ سال و ۹ ماه اقامت در سامرا رحلت کرد. [۱۱] برخی منابع، شهادت وی را در روز سوم رجب دانستهاند [۱۲]، در حالی که منابع دیگر، ۲۵ یا ۲۶ جمادی الثانی را ذکر کردهاند. [۱۳] در آن زمان معتز، سیزدهمین خلیفه عباسی، بر اریکه قدرت بود.
همسر و فرزندان[ویرایش]
همسر امام هادی(ع) سلیل [۱۴] نام داشت. وی کنیزی از اهالی "نوبه" [۱۵] بود و همو مادر امام حسن عسکری(ع) است.
اکثر علمای شیعه چهار فرزند پسر برای امام هادی(ع) ذکر کردهاند، اما در تعداد دختران وی اختلاف است. حضینی مینویسد: فرزندان امام هادی(ع) عبارتند از: امام حسن عسکری(ع)، محمد، حسین و جعفر (مدّعی امامت و معروف به جعفر کذاب) [۱۶]
شیخ مفید در مورد فرزندان وی مینویسد: جانشین آن حضرت ابامحمدحسن است که امام بعد از اوست و حسین و محمد و جعفر و دختری به نام عایشه. [۱۷] و ابن شهرآشوب دختری به نام علیه برای وی نام میبرد. [۱۸] البته با توجه به قرائن و شواهد امکان دارد امام هادی(ع) فقط دارای یک دختر بوده باشد که نامهای متفاوتی داشته است. از سخنان علمای اهل سنّت نیز برمیآید که وی چهار فرزند پسر و یک دختر داشته است. [۱۹]
امامت[ویرایش]
امام هادی(ع) در سال ۲۲۰ ق به امامت رسید. از آنجا که شیعیان (به استثنای افرادی معدود) مشکلِ پایین بودنِ سنّ امام امام جواد(ع) را پشت سر گذاشته بودند، در زمینه امامت امام هادی(ع) تردید خاصی برای بزرگان شیعه رخ نداد. به نوشته شیخ مفید[۲۰] همه پیروان امام جواد(ع) به استثنای افراد معدودی، به امامت امام هادی(ع) گردن نهادند. این عده معدود برای مدّت کوتاهی به امامت موسی بن محمد (م ۲۹۶ ) معروف به «موسی مبرقع» مدفون در قم معتقد شدند؛ لیکن پس از مدّتی از امامت وی برگشتند و امامت امام هادی(ع) را پذیرفتند.[۲۱] سعد بن عبد اللّه بازگشت این افراد به امام هادی(ع) را از آن روی میداند که خود موسی مبرقع از آنان بیزاری جست و آنان را از خود راند.[۲۲]
دلایل امامت[ویرایش]
از نظر طبرسی و ابن شهر آشوب، اتفاق نظر شیعیان بر امامت امام هادی(ع) دلیل محکم و غیر قابل تردیدی بر صحّت امامت آن حضرت است. [۲۳] با این حال، کلینی و دیگران نصوص مربوط به امامت وی را برشمردهاند و از پارهای روایات برمیآید که هنگامی که امام جواد(ع) از طرف معتصم عباسی به بغداد فرا خوانده شد، امام چون این احضار را تهدیدی برای خود تلقی نمود و احساس خطر کرده، امام هادی(ع) را به عنوان جانشین خود به شیعیان معرفی نمود [۲۴] و حتی نصّ مکتوبی دربارۀ امامت وی به جای گذاشت تا پس از وی هیچ گونه تردیدی در این خصوص باقی نماند. [۲۵]
خلفای معاصر[ویرایش]
امام هادی در مدت امامت خود با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود که به ترتیب زمان عبارتند از:
- معتصم، برادر مأمون (۲۱۸-۲۲۷).
- واثق، پسر معتصم (۲۲۷-۲۳۲).
- متوکل، برادر واثق (۲۳۲-۲۴۸).
- منتصر، پسر متوکل (۶ ماه).
- مستعین، پسر عموی منتصر (۲۴۸-۲۵۲).
- معتز، پسر دیگر متوکل (۲۵۲-۲۵۵).
امام هادی در زمان خلیفه اخیر مسموم و به شهادت رسید و در خانه خود در سامرا به خاک سپرده شد.[۲۶]
رفتار متوکل با امام[ویرایش]
پیش از آنکه متوکل به قدرت برسد سیاست خلفا همان سیاست مأمون بود. این سیاست، از معتزله در برابر اهل حدیث، دفاع میکرد و این مسأله، فضای سیاسی مساعدی برای علویان به وجود آورده بود. با آمدن متوکل، تنگ نظریها آغاز شد و با حمایت از اهل حدیث و برانگیختن آنها بر ضدّ معتزله و شیعه، سرکوبی جریانات مزبور با شدّت هر چه بیشتر دنبال شد.
ابو الفرج اصفهانی به برخورد ناهنجار متوکل با طالبیها اشاره کرده و وزیر او عبید اللّه بن یحیی بن خاقان را نیز مانند خود وی، از دشمنان سر سخت خاندان علوی بر شمرده است. از جمله برخوردهای تند و ناخوشایند متوکل با طالبیان، تخریب مرقد امام حسین(ع)، شخم زدن، هموار کردن زمینهای اطراف مقبره، زراعت بر روی آن و سختگیری شدید بر زائران امام حسین و مجازاتهای هولناک آنهاست. [۲۷] این تنشها تنها بدان دلیل بود که قبر امام حسین(ع) در کربلا میتوانست ارتباط عاطفی توده مردم را با طرز تفکر شیعی و امامان آنها تقویت نماید.
احضار به سامرا[ویرایش]
متوکل در سال ۲۳۳ق مصمم شد تا امام را از مدینه به سامرا بیاورد. ابن جوزی پس از اشاره به بدگویی برخی افراد بدبین به خاندان رسالت نزد متوکل، مینویسد: متوکل به دلیل همین گزارشهای حاکی از میل مردم به امام هادی(ع) او را به سامرا احضار کرد. [۲۸]
شیخ مفید مینویسد: امام هادی(ع) طی نامهای به متوکل، گزارشهای سعایت را تکذیب نمود. متوکل در پاسخ امام، نامه احترام آمیزی نوشت و زیرکانه از امام خواست تا به سامرا حرکت کند. [۲۹] کلینی و همچنین شیخ مفید، متن نامه متوکل را آوردهاند. [۳۰]
متوکل، برنامه کار خود برای آوردن امام هادی(ع) به سامرا را به گونهای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پی آمدهای ناملایمی به دنبال نداشته باشد، ولی مردم مدینه از همان آغاز متوجه موضوع شده بودند.
ابن جوزی در این باره از یحیی بن هرثمه نقل میکند: من به مدینه رفته و داخل شهر شدم، مردم بسیار ناراحت و برآشفته شدند و دست به یک سری عکس العملهای غیر منتظره و در عین حال ملایم زدند. به تدریج ناراحتی مردم به حدی رسید که به طور علنی داد و ناله راهانداختند و در این کار چنان زیاده روی کردند که تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود. [۳۱]
خطیب بغدادی (متوفای ۴۶۳ق.) نوشته است جعفر متوکل وی را از مدینه به بغداد و سپس به سرّ من رأی آورد و ۲۰ سال و ۹ ماه در آنجا ساکن بود تا اینکه همانجا در زمان حکومت معتز درگذشت و مدفون شد. [۳۲]
اقامت در سامرا[ویرایش]
امام هادی(ع) پس از ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه شد و در خانه خزیمة بن حازم اقامت گزید. [۳۳]
به نقل شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خان صعالیک» [۳۴] نگاه داشتند و روز بعد به خانهای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام(ع) انجام شده است. [۳۵]
امام(ع) تا پایان عمر خود ـ بیش از بیست سال ـ در این شهر به سر برد. شیخ مفید با اشاره به اقامت اجباری امام در سامرا مینویسد: آن حضرت به ظاهر مورد احترام خلیفه بود، ولی متوکل علیه آن حضرت دسیسه میکرد. [۳۶]
امام(ع) در مدت اقامت اجباریاش در سامرا، به ظاهر زندگی آرامی داشت، و متوکل میخواست ضمن نظارتهای کلّی و تحت کنترل گرفتن، وی را در نقش یکی از درباریان نشان دهد و از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد. [۳۷]
به متوکل گزارش دادند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامههایی از شیعیانش به او وجود دارد. او دستور داد تا عدهای از سربازان و مأموران ـ نابهنگام و غافلگیرانه ـ به منزل امام حمله برند. دستور اجرا شد و وقتی وارد خانه شدند، او را در اتاقی که کف آن از شن و ماسه بود تنها یافتند، در حالی که در را بر روی خود بسته، لباسی پشمینه بر تن کرده، روپوشی بر سر انداخته و آیاتی از قرآن را زمزمه میکرد. امام را در همان حال پیش متوکل آوردند.
وقتی امام به مجلس متوکل وارد شد، او کاسه شرابی در دست داشت؛ متوکل آن حضرت را در کنار خود جای داد و پیالهای به طرف او گرفت و گفت: بنوش. امام عذر خواست و فرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده است. آنگاه متوکل خواست تا آن حضرت شعری که او را به وجد و نشاط آورد برایش بخواند. امام فرمود: کمتر شعر میخوانم. اما متوکل اصرار ورزید و آن حضرت اشعاری ذیل را قرائت فرمود:[۳۸]
وقتی که خواندن این اشعار تمام شد تمامی حاضران حتی شخص متوکل تحت تاثیر قرار گرفتند. به گونهای که متوکل از کثرت گریه صورتش خیس شد. آنگاه خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند. سپس دستور داد امام را با احترام به خانهاش بازگردانند.[۳۹]
دوره منتصر[ویرایش]
پس از متوکل فرزندش منتصر بر سر کار آمد و این خود سبب شد که فشار حکومت بر خاندان علوی از جمله امام هادی(ع) کاستی گیرد؛ گرچه در بلاد مختلف، فشار دولتمردان بر شیعیان، همچنان ادامه داشت.
کاهش نسبی اختناق نسبت به زمانهای قبل، سازماندهی شیعیان را در بلاد مختلف تقویت کرد و هر زمان که یکی از وکلای امام در شهرها دستگیر میشد، آن حضرت شخص دیگری را به جای وی برمیگزید.
تبیین معارف اسلامی[ویرایش]
اصالت قرآن در مکتب امام هادی[ویرایش]
از انحرافاتی که غلات شیعه پدید آورده و سبب حمله دیگر فرق اسلامی به شیعیان شدند، مشکل تحریف قرآن بود؛ مسألهای که اهل سنت نیز به علت اشتمال کتابهایشان به پارهای از روایات نادرست حاوی تحریف، گرفتار آن هستند.
در برابر این اتّهام، ائمه شیعه همواره اصالت را به قرآن داده و هر روایت مخالف با آن را باطل اعلام داشتهاند.
امام هادی(ع) ضمن رساله مفصلی که ابن شعبه حرّانی از آن حضرت نقل کرده، به شدت بر اصالت قرآن تکیه فرمود و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق اعلام نمود. و به طور رسمی قرآن را به عنوان تنها متنی که همه گروههای اسلامی بدان استناد میکنند، مطرح کرد.
در نشستی دیگر دربارۀ یک مسأله اختلافی، امام(ع) با استناد به قرآن، همه را ملزم به قبول نظر خود ساخت. [۴۰] در روایتی نیز که عیاشی نقل کرده، آمده است: کان ابو جعفر و ابو عبد الله علیهما السّلام لا یصدّق علینا الا بما یوافق کتاب الله و سنّة نبیه. [۴۱]
امام و مسأله خلق قرآن[ویرایش]
از مهمترین بحثهایی که در آغاز قرن سوم، دنیای تسنّن را به خود مشغول داشته، جدال بر سر مسأله حدوث و قدم قرآن بود که خود موجب پیدایش فرقهها و گروههایی در میان آنها شد.
شیعیان با راهنمایی ائمه درباره این موضوع سکوت اختیار کردند. در نامهای، امام هادی(ع) به یکی از شیعیان دستور میدهد در این زمینه اظهار نظر نکرده و جانب هیچ یک از دو نظر حدوث یا قدم قرآن را نگیرد. [۴۲]
این موضع گیری، سبب شد تا شیعیان گرفتار این بحث بیحاصل نشوند.
علم کلام[ویرایش]
اختلاف آراء موجود در میان گروههای شیعه، کار هدایت آنها را برای امامان(ع) دشوار میساخت. پراکندگی شیعه در بلاد مختلف و این کهگاه و بیگاه تحت تأثیر پارهای از آرای دیگران قرار میگرفتند، مزید بر علت شده بود. در این گیرودار، گروههای غیر شیعی و متعصّبان ضد شیعه نیز بر دامنه این اختلافات افزوده و آن را بسیار عمیقتر نشان میدادند. روایتی از کشی در دست است که به طور آشکار نشان میدهد یکی از اصحاب فرق، مذاهبی به نامهای زراریه، عمّاریه، یعفوریه از پیش خود ساخت و هر یک از آنها را به یکی از اصحاب بزرگ امام صادق(ع)، زراره، عمار ساباطی، و ابن ابی یعفور نسبت داده است. [۴۳]
امامان شیعه(ع) گاهی در برابر پرسشهایی قرار میگرفتند که سرچشمه برخی از آنها، همین اختلافات داخلی میان دانشوران شیعی بود کهگاه جنبه صوری داشت و در مواردی عمیقتر بود و ائمه(ع) در آن مداخله میکردند. یکی از این مسائل کلامی، بحث تشبیه و تنزیه بود. ائمه شیعه از همان آغاز بر حقانیت نظریه تنزیه تأکید میکردند.
سخنان هشام بن حکم و هشام بن سالم در بحث تشبیه و تنزیه موجب بروز اختلافاتی میان شیعیان شد و به طور مرتب امامان(ع) در برابر چنین پرسشهایی قرار میگرفتند.
در این باره، بیش از بیست و یک روایت که برخی از آنها بسیار مفصّل است از امام هادی(ع) نقل شده و همه آنها گویای آن است که امام موضع تنزیه را تأیید میکردند. [۴۴]
پیرامون اعتقاد امامان شیعه درباره مسأله جبر و اختیار نیز رساله مفصّلی از امام هادی(ع) در دست است. در این رساله، بر اساس آیات قرآن، در شرح و حلّ حدیث «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین» ـ که از امام صادق(ع) روایت شده ـ کوشش به عمل آمده و مبانی کلامی شیعه، در مسأله جبر و تفویض، بیان شده است. [۴۵]
در میان روایاتی که به عنوان احتجاجات امام هادی(ع) نقل شده، بیشترین رقم، از آن روایات مسأله جبر و تفویض است. [۴۶]
فرهنگ دعا و زیارت[ویرایش]
در کارنامه امام هادی(ع) دعا و زیارت از نظر تربیت شیعیان و آشنا ساختن آنها با معارف شیعی، نقش عمدهای ایفا کرده است. این دعاها به جز راز و نیاز با خدا، به صورتهای مختلف به پارهای از مسائل سیاسی ـ اجتماعی نیز اشاراتی دارد؛ اشاراتی که در حیات سیاسی شیعه بسیار مؤثر بوده و به طور منظم، مفاهیم خاصی را به جامعه تشیع القا میکرده است.
زیارت جامعه کبیره[ویرایش]
این زیارت که یک دوره فوق العاده از معارف شیعی و جایگاه اهل بیت در هستی را بیان میکند به درخواست شیعیان از امام هادی(ع) صادر شده است.
تعامل با شیعیان[ویرایش]
امام هادی از طریق سازمان وکالت با شیعیان خود ارتباط داشت که ادامه سیره امامان پیشین بود در این دوره اکثر دوستداران اهل بیت(ع) در ایران زندگی میکردند و امام هادی با شیعیان غالی درگیر شد.
سازمان وکالت در دوران امام هادی[ویرایش]
هرچند دوران آخرین امامان شیعه(ع) همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود. در عین حال در همین دوران، شیعه در سر تا سر بلاد اسلامی گسترده شده بود. میان امام هادی(ع) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستم وکالت ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود. وکلا علاوه بر جمع آوری خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز، نقش سازندهای داشته و در جا انداختن امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند.
به نوشته دکتر جاسم حسین: چنانکه از روایات تاریخی استفاده میشود، شهرهای مورد نظر برای تعیین وکلا به چهار منطقه تقسیم میشد:
وکلای ائمه به وسیله نامه، توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. بخش عمدهای از معارف فقهی و کلامی آن بزرگواران، طی نامه هایی به شیعیانشان میرسید.
علی بن جعفر یکی از وکلای امام هادی(ع) و از اهالی همینیا از روستاهای بغداد بود.
دربارۀ وی گزارشهایی به متوکل رسیده بود که به دنبال آن او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دورۀ طولانی زندان، به دستور امام هادی(ع) رهسپار مکه گشت و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد. [۴۷]
حسن بن عبد ربّه و یا ـ بنا به گزارش برخی دیگرـ فرزند او «علی» از وکلای امام هادی(ع) بود که پس از وی ابو علی بن راشد از طرف آن حضرت به عنوان جانشین او تعیین و اعلام شد.
از روایتی که کشّی دربارۀ اسماعیل بن اسحاق نیشابوری آورده، چنین استنباط میشود که احتمالا احمد بن اسحاق رازی یکی دیگر از وکلای امام هادی(ع) بوده است. [۴۸]
امام هادی و شیعیان ایران[ویرایش]
بیشتر شیعیان در قرن نخست از شهر کوفه بودند. زیرا ملقب شدن این افراد به کوفی، معرف شیعه بودن آنها بود.
از دوران امام باقر و امام صادق(ع) به این طرف، لقب «قمی» در آخر اسم شماری از اصحاب ائمه به چشم میخورد. اینها اشعریهای عرب تباری بودند که در قم میزیستند.
در زمان امام هادی(ع)، قم، مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه(ع) وجود داشت. درست همان اندازه که میان شیعیان کوفه گرایشهای انحرافی و غلوّآمیز رواج داشت، در قم اعتدال و بینش ضد غلوّ حاکم بود. شیعیان این دیار، اصرار و ابرام فراوانی در این مسأله از خود نشان میدادند.
در کنار قم، دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از بینش شیعی مردم قم پیروی میکردند. در پارهای روایات از محمد بن علی کاشانی نام برده شده که در باب توحید از امام هادی(ع) سؤالی کرده است. [۴۹]
مردم قم، رابطه مالی نیز با امام هادی(ع) داشتهاند. در این زمینه، از محمد بن داود قمی و محمد طلحی یاد شده است که از قم و شهرهای تابع آن، خمس، هدایا و سؤالات مردم را به امام میرساند. [۵۰]
مردم قم و آوه، همچنین برای زیارت مرقد امام رضا(ع) به مشهد مسافرت میکردند و امام هادی(ع) نیز آنها را در قبال این عمل «مغفور لهم» وصف کرده است. [۵۱]
مردم شیعه دیگر شهرهای ایران نیز، چنین رابطهای با امامان(ع) داشتند. این در حالی بود که بیشتر شهرهای ایران، به دلیل نفوذ قهرآمیز امویان و عباسیان، رویکردهای سنی داشتند و شیعه در اقلیت بود.
ابو مقاتل دیلمی از اصحاب امام هادی(ع) کتابی روایی و کلامی درباره مسأله امامت تألیف کرد. [۵۲] دیلم (شرق گیلان کنونی) از اواخر قرن دوم هجری، شیعیان زیادی را در آغوش خود داشت. افزون بر آن، کسانی از مهاجران دیلمی در عراق نیز به مذهب تشیع گرویده بودند.
لقبهای شهری که نسبتهای محلی اصحاب امام هادی(ع) را مشخص میکند، تا حدودی میتواند نشان از مراکز و اقامتگاههای شیعیان باشد؛ به عنوان نمونه میتوان از بشر بن بشار نیشابوری، فتح بن یزید جرجانی، احمد بن اسحاق رازی، حسین بن سعید اهوازی، حمدان بن اسحاق خراسانی و علی بن ابراهیم طالقانی یاد کرد که در شهرهای مختلف ایران میزیستهاند. جرجان و نیشابور به خاطر فعالیتهای شیعیان، به مرور به صورت مراکز نفوذ شیعه در قرن چهارم در آمد.
شواهد دیگری حاکی از آن است که در قزوین نیز کسانی از اصحاب امام هادی(ع) ساکن بودهاند. [۵۳]
اصفهان که شایع بود اهالی آن سنّیان متعصب حنبلی هستند ـو بخش عمدهای نیز چنین بودـگاه شیعیانی از اصحاب امام هادی(ع) را در خود داشت که از آن جمله باید به ابراهیم بن شیبه اصفهانی اشاره کرد. وی گرچه کاشانی بوده، ولی به احتمال مدتی طولانی در اصفهان میزیسته که ملقب به «اصفهانی» شده است. عکس این مطلب نیز صادق است. چنانکه علی بن محمد کاشانی که از اصحاب امام هادی(ع)، است اصفهانی بوده است [۵۴] در روایتی از عبد الرحمن نامی، نام برده شده که از مردم اصفهان بوده و تحت تأثیر کرامتی که در سامرا از امام هادی(ع) دیده به مذهب شیعه در آمده است. [۵۵]
روایت دیگری حاوی نامهای از امام هادی(ع) به وکیل خود در همدان است که طی آن چنین فرموده: من سفارش شما را به دوستداران خود در همدان کرده ام. [۵۶]
امام هادی و شیعیان غالی[ویرایش]
امام هادی(ع) در ادامه فعالیت امامان پیشین، با غالیان درگیر شد؛ زیرا در میان اصحاب او نیز افرادی از غالیان وجود داشتند.
علی بن حسکه استاد قاسم شعرانی یقطینی بوده که او از بزرگان غلات و مطرود ائمه طاهرین(ع) است. [۵۷] حسن بن محمد بن بابای قمی و محمد بن موسی شریقی نیز از شاگردان علی بن حسکه بودهاند. از کسانی که مورد لعن امام هادی(ع) قرار گرفتهاند، محمد بن نصیر نمیری و فارس بن حاتم قزوینی بودند. امام ضمن نامهای که در آن از ابن بابای قمی بیزاری جستهاند فرمودند: او گمان برده که من او را به نبوّت برانگیختهام و او باب من است. سپس خطاب به شیعیان فرماید: اگر توانستید او را بکشید [۵۸].
محمد بن نصیر نمیری که ادعای نبوت میکرد، رئیس فرقه نمیریه و یا نصیریه بوده است. گفته شده است که او معتقد به تناسخ و ربوبیت امام هادی(ع) و همچنین معتقد به جواز نکاح با محارم و ازدواج مرد با مرد بوده و ادعا داشت که از طرف امام هادی(ع) به نبوت مبعوث شده است؛ محمد بن موسی بن حسن بن فرات نیز او را پشتیبانی میکرده است. پیروان محمد بن نصیر که نصیریه خوانده شدهاند، از مشهورترین فرقههای غالی بودند که خود به چند گروه تقسیم میشدند. [۵۹]
از دیگر غالیان این دوره عباس بن صدقه، ابو العباس طرفانی (طبرانی) و ابو عبد اللّه کندی معروف به شاه رئیس بود که همه از بزرگان غلات بودهاند. [۶۰]
امام هادی(ع) دستور داد فارس بن حاتم را تکذیب و هتک نمایند و درباره اختلافی که میان فارس بن حاتم و علی بن جعفر پیدا شده بود، جانب علی بن جعفر را گرفته و ابن حاتم را رد و طرد کرد. همچنین دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و بهشت را تضمین کرد. سرانجام شخصی از شیعیان به نام جنید پس از کسب اجازه شفاهی از امام، ابن حاتم را به قتل رساند.
از دیگر غالیانی که خود را از اصحاب امام هادی(ع) قلمداد میکرد، احمد بن محمد سیاری است، [۶۱] که بیشتر علمای رجال او را غالی و فاسد المذهب دانستهاند. کتاب القراءات او از مصادر اصلی روایاتی است که در تحریف قرآن توسط برخی از افراد به آن، استدلال شده است.
حسین بن عبید از دیگر غالیانی بود که خود را از اصحاب امام هادی(ع) میدانست. احمد بن محمد بن عیسای قمی که از عالمان ضد غلو شهر قم بود، او را همراه جمعی دیگر به اتهام غلوّ از قم بیرون راند.
شهادت امام[ویرایش]
بنابر قولی امام دهم در زمان حکومت المعتز عباسی مسموم شده و به شهادت رسید.[۶۲] مردم در تشییع پیکر امام هادی به صورت خود سیلی میزدند و گونههای خود را میخراشیدند. بدن مطهر امام را بر دوش گرفته و از خانه ایشان بیرون بردند و جلوی خانه «موسی بن بغا» قرار دادند. وقتی معتز عباسی آنان را دید، تصمیم گرفت، بر بدن امام نماز بگزارد. از این رو، دستور داد بدن امام را بر زمین گذاشتند و بر جنازه حضرت نماز خواند، ولی امام حسن عسکری(ع) پیش از تشییع بدن مطهر امام(ع) به اتفاق شیعیان بر آن نماز خوانده بود. سپس امام را در یکی از خانه هایی که در آن زندانی بود، به خاک سپردند. ازدحام جمعیت به قدری بود که حرکت کردن در بین آن همه جمعیت برای امام عسکری(ع) مشکل بود. در این هنگام، جوانی مرکبی برای امام آورد و مردم امام را تا خانه بدرقه کردند.[۶۳]
شاگردان و اصحاب[ویرایش]
بر اساس نوشته شیخ طوسی، تعداد شاگردان امام دهم(ع) و کسانی که از آن حضرت در زمینههای مختلف علوم اسلامی روایت نقل کردهاند بالغ بر ۱۸۵ نفر میشود. در اینجا به چند نفر از شاگردان مشهور امام هادی اشاره میشود:
عبدالعظیم حسنی[ویرایش]
عبدالعظیم حسنی که نسبش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(ع) میرسد بر اساس نوشته شیخ طوسی از یاران امام هادی و امام عسکری(ع) است» ولی در برخی نوشتهها از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) قلمداد شده است.
«عبدالعظیم» مردی پارسا، وارسته و دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق پیشوای دهم(ع) بود. «ابوحماد رازی» میگوید: «در سامرا بر امام هادی(ع) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و او پاسخ گفت. زمان خدا حافظی فرمود: «ای حماد! هرگاه در ناحیهای که زندگی میکنی مشکلی در امر دینت برایت پیش آمد از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان.»[۶۴]
عثمان بن سعید[ویرایش]
عثمان بن سعید در سن جوانی و در حالی که یازده سال از عمرش میگذشت شاگرد امام دهم(ع) شد و در اندک زمانی آنچنان رشد کرد که امام هادی(ع) از او به عنوان «ثقه» و «امین» خود یاد کرد.[۶۵]
ایوب بن نوح[ویرایش]
ایوب بن نوح، مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایی داشت، چنانکه دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمردهاند. او، وکیل امام هادی و امام عسکری(ع) بود و روایات زیادی از پیشوای دهم(ع) نقل کرده است.[۶۶]
حسن بن راشد[ویرایش]
حسن بن راشد که کنیۀ او «ابوعلی» است از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) شمرده شده و نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والایی برخوردار بوده است. شیخ مفید او را از زمره فقهیان برجسته و شخصیتهای طراز اول دانسته که حلال و حرام از آنها گرفته میشد و راهی برای مذمت و طعن بر آنان وجود نداشت.
شیخ طوسی نیز به هنگام بحث از سفرا و وکلای ممدوح امامان(ع) از «حسن بن راشد» به عنوان وکیل امام هادی(ع) نام برده و نامههای آن حضرت را به او یادآور شده است.»[۶۷]
حسن بن علی ناصر[ویرایش]
شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) شمرده است. وی پدر جد سید مرتضی از سوی مادر است. [۶۸] سید مرتضی در وصف او میگوید: «مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه روشنتر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در «دیلم» نشر داد، به گونهای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافته و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او به شماره در نمیآید.»[۶۹]
حمله به حرم ایشان[ویرایش]
در سالهای اخیر حملاتی از سوی گروههای افراطی سلفی و تکفیری به حرم ایشان شده است. مهمترین این حملات در ۳ اسفند ۱۳۸۴ش روی داد که گروه القاعده که مسئولیت این حمله را به عهده گرفت، با کار گزاری ۲۰۰کیلو ماده در مرکز گنبد اقدام به تخریب گنبد و بخشی از گلدسته منارههای طلائی حرم کردند.[۷۰] دو سال بعد در ۲۳ اسفند ۱۳۸۶ش، دومین حمله به حرم ایشان صورت گرفت که در اثر آن گلدستههای باقیمانده از انفجار قبل به طور کامل فرو ریخت. [۷۱] در ۱۶خرداد ۱۳۹۳ش نیز حمله گسترده دیگری از سوی گروه موسوم به داعش به این شهر و به قصد تخریب حرم امام هادی و امام عسکری صورت گرفت که با مقاومت مردم و مدافعان حرم و نیروهای امنیتی عراق خنثی شد.[۷۲]
بازسازی حرم[ویرایش]
پس از تخریب گنبد و گلدستههای حرم ایشان با صرف مبلغی بالغ بر ۱۰۰ میلیون دلار، کار بازسازی و ساخت گنبد آن در سال ۱۳۸۹ش در قم و زیر نظر سید جواد شهرستانی شروع شد. این گنبد با بیش از ۲۳ هزار خشت طلا پوشانده شده است.
ضریح این امام نیز به همت آیت الله سید علی سیستانی ساخته شده است. تمامی هزینههای این پروژه که حدود ۷۰ کیلو طلا، ۴۵۰۰ کیلوگرم نقره، ۱۱۰۰ کیلوگرم مس و ۱۱ تن چوب ساج (با دوام بالغ بر ۳۰۰ سال) استفاده شده است، بر عهده دفتر این مرجع تقلید بوده است.[۷۳]
مطالعه بیشتر[ویرایش]
- قرشی، باقر شریف، زندگی امام علی الهادی(ع)، ترجمه سید حسن اسلامی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱.
- العطاردی، عزیزالله، مسند الامام الهادی علیهالسلام، قم: المؤتمر العالمی للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۰ق.
منابع[ویرایش]
- ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکرة الخواص، قم، لیلی، ۱۴۲۶ق
- ابن حجر هیثمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة علی اهل الرفض و الضلال و الزندقة، مکتبةالقاهره، بیتا
- ابن شهرآشوب، ابی جعفر محمدبن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۲۱ق.
- ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۹۸۷م.
- اربلی، ابی الحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، قم، مجمع جهانی اهل بیت، ۱۴۲۶ق.
- اشعری قمی، سعدبن عبدالله ابی خلف اشعری قمی، المقالات و الفرق، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱.
- خصیبی، حسین بن حمدان خصیبی الهدایة الکبرای، لبنان، موسسه بلاغ، ۱۹۹۱
- دخیل، علی محمدعلی دخیل، ائمتناسیرةالائمةاثنی عشر، قم، انتشارات ستار، ۱۴۲۹ ه. ق.
- سید مرتضی، علی بن حسین بن موسیٰ، مسائل الناصرات، تهران، موسسة الهدی، ۱۴۱۷ ه. ق.
- طوسی، محمد بن حسن طوسی، الغیبه، دارالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ه. ق.
- صدوق، محمد بن علی بن حسین قمی، التوحید، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۸۹ق.
- صدوق، محمد بن علی بن حسین قمی، عیون اخبارالرضاعلیهالسلام، تهران، نشر جهان، چاپ اول ۱۳۷۸
- طبرسی، فضل بن حسن طَبرِسی، اعلام الوری، قم، ستاره، ۱۴۱۷ه. ق.
- طبری شیعی، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامه، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الثانیة، 1408 قمری / 1988 میلادی
- طوسی، محمد بن حسن طوسی، قم جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- طوسی، محمدبن الحسن بن علی، اختیار معرفةالرجال، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸
- عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الهادی علیهالسلام، قم: المؤتمر العالمی للامام الرضا(ع)، ۱۴۱۰ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، لبنان، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۹۹۸م.
- المسعودی، علی بن الحسین بن علی مسعودی، اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب، قم، منشورات رضی، بیتا.
- المسعودی، علی بن الحسین بن علی مسعودی، اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب، ترجمه محمدجواد نجفی، تهران، انتشارات اسلامیه، 1362ش
- نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، آل البیت، ۱۴۰۸ ه.
- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی(۱۱۱۰ ق)، بحار الأنوار(ط- بیروت)،دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم.
- مسعودی، مروج الذهب ومعادن الجوهر، ج۴، قم: منشورات دار الهجرة، ۱۴۰۴ق.
- مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی فرهنگی، ١٣٧۴ ش.
- مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ترجمه ساعدی خراسانی، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۸۰.
- نوبختی، حسن بن موسی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۱.
- ویکی شیعه.