ناووسیه

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو

از شيعه اماميه. [۱]

ايشان پيروان ناووس مصري [۲] مي باشند.

ابن حزم ايشان را پيروان ابن ناووس مصري به حساب آورده درحالي که در منابع ديگري وي بصري دانسته شده است. [۳]

التنبيهات الجلية في کشف اسرار الباطنية اسم اين فرقه را تاوسيه (به تاء دو نقطه و يک واو) ضبط کرده است. که ظاهراً مصحّف است. [۴]

مدرسي طباطبايي مي نويسد: «نخستين بحران رهبري در جامعه شيعه اماميه بلافاصله پس از درگذشت امام صادق عليه السلام در سال 148هجري قمري پديدار شد که ميان پيروان آن حضرت بر سر مسئله جانشيني ايشان به شکل زير اختلاف افتاد:

يک گروه که شامل بـرخي پيروان برجسته آن حضـرت مانند ابان بن عثمان و سعد بن طريف اسکاف و ديگران بود، هيچ کس را پس از آن حضرت به عنوان امام نپذيرفتند. چنين به نظر مي رسد که اعضاء اين گروه امام صادق عليه السلام را نه به عنوان امام در مفهوم خاص شيعي آن بلکه به عنوان بزرگترين عالم ديني زمان يا برجسته ترين و دانشمندترين عضو خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله مي شناخته و پيروي مي کرده اند. از اين نظر در بينش آنان اصلاً ضرورتي نداشت که ايشان جانشيني داشته باشد چه برسد به آن که آن جانشين بايد لزوماًً از نسل ايشان هم باشد. اينان شايد هيچ يک از کساني را که به عنوان جانشين امام صادق عليه السلام در جامعه شيعه پيشنهاد شدند از نظر مقام علمي در سطحي که به پيشوايي و تقدم آنان گردن نهند نپذيرفتند و به اين معني بر امام صادق عليه السلام توقف کردند. نگارندگان کتب ملل و نحل، با اين وجود از اين گروه مذهب خاصي ساخته و گفته اند که آنان معتقدند که امام صادق عليه السلام در واقع رحلت نفرموده بلکه در غيبت رفته و در آينده به عنوان قائم بازخواهد گشت. مؤلفان اين گروه را به نام ناووسيه نام گذاري کرده اند که به زعم آنان از نام رئيس گروه که مردي از مردم بصره به نام ناووس بود، گرفته شده بود. دو صورت متباين از دليل وقف اين گروه بر امام صادق عليه السلام در منابع بالا ارائه داده شده است. با اين همه مشکل مي توان دليلي را به دست آورد کساني چنين عقيده اي را در مورد حضرت صادق عليه السلام پيدا کنند. چه هيچ يک از دلايلي که بعداً موجب حدوث چنين عقيده اي در مورد حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام شد در مورد ايشان صادق نبود. اولاً ايشان بارها و بارها صريحاً و آشکارا فرموده بودند که قائم، شخصي جز ايشان است و شايعه منتسب به حديث نبوي که بعداً در دوره فرزند ايشان همه جا وجود داشت در مورد ايشان نبود. ثانياً بر خلاف روش عملي فرزندشان، ايشان هرگز در سياست روزگار خود مداخله نفرمود و پس از روشي که در دوره انقلاب ضدّ اموي و سپس در مورد قيام نفس زکيه پيش گرفت هيچ کس اميد سياسي و انتظاري از ناحيه ايشان نداشت که آن انتظار و اميد با چنين دستاويزها زنده نگاه داشته شود. ثالثاً ايشان در زندان درنگذشته بود که مردم در وفات ايشان به اين دليل ترديدي کرده باشند، عاملي که در مورد حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام وجود داشت. گذشته از اين ها برخلاف مورد حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام که مردم تا ساليان دراز با فرزند ايشان بر سر اثبات وفات او گفتگو کرده و براي آن امر سند و شاهد مي طلبيدند در مورد امام صادق عليه السلام حتي يک مورد هم نقل نشده که کسي در صحت امامت جانشين او بر اين اساس ترديدي کرده يا با ايشان گفتگويي نموده باشد.

با توجه به مطالب و نکات بالا بسيار ممکن به نظر مي رسد که تمام مطالب مربوط به وجود يک گروه از شيعيان مدعي و معتقد به غيبت امام صادق عليه السلام که همه از منابع و نقل هاي شيعه سرچشمه گرفته است کلاً مستند به ذهنيت شيعيان امامي بوده باشد که همواره بايد امامي از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله وجود داشته باشد. چنين ذهنيتي را طبعاً آنان از همه اصحاب امام صادق عليه السلام هم انتظار داشتند. شخصي با چنين پيش فرض و ذهنيت، از دعوي برخي صحابه حضرت صادق عليه السلام به انقطاع امامت پس از آن جناب چنين برداشت مي کند که آنان معتقد به غيبت ايشان بوده اند در حالي که به احتمال زيـاد، قائلين به انقطاع امـامت چنان ذهنيتي نـداشته و چنين ادعـايي نکـرده بودنـد.» [۵]

وي در پاورقي همين صفحات در تأييد مدعاي خويش به رواياتي اشاره کرده و مي نويسد: «عنبسة بن مصعب که از قهرمانان اصلي ماجراي انشعاب گروه موسوم به ناووسيه دانسته مي شود خود از امام صادق عليه السلام روايت کرده که در پاسخ سؤال او که آيا ايشان قائم است فرموده بودند که ايشان قائم به معناي «من يقوم بالامر» و متصدي منصب امامت پس از پدر خود هستند، در برابر قائم به سيف و بنيادگذارنده حکومت حق و عدالت که مراد و منظور سائل بوده است. اشاره ديگري به اين که قائم شخصي جز ايشان است در روايت ديگري از همين راوي وجود دارد.» [۶]

مدرسي طباطبايي در وجه تسميه اين گروه به ناووسيه نيز مي نويسد: «اختلافات در نام اين شخص چنين است: فلان بن فلان الناووس از بصره (فرق الشيعة)، فلان بن الناووس (المقالات و الفرق)، فلان بن ناووس (مقالات، بلخي) که در چاپ ياووس شده است، ابن الناووس (کتاب الزينة)، ابن الناووس از موجّهين بصره (نشوان حميري) ابن ناووس البصري (فصل، ابن حزم که در چاپ به مصر ي تصحيف شده است.) عجلان بن ناووس (مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، که ظاهراً عجلان تصحيف فلان است.)، عبدالله بن الناووس (مجالس مفيد، که به احتمالي عبدالله را در معني لفظي آن به کار برده است)، عبدالله بن ناووس (مفاتيح العلوم، محمد بن احمد خوارزمي)، در جايي هم عبدالله بن عجلان البصري ديدم که اکنون نام منبع را به ياد ندارم و آن نوعي جمع احتياطي ميان صور بالاست. منابع بالا گفته اند که وجه تسميه گروه به ناووسيه آن بوده است که نام رهبر گروه ناووس يا ابن ناووس بود. اما برخي ديگر گفته اند که او از دهي به نام ناووسا يا ناووسي (شايد به الف مقصوره) بوده هرچند ياقوت حموي فقط يک قريه ناووسا نام در نزديک بغداد و يک ناووس الظبية در اطراف همدان ياد مي کند. از طرف ديگر در الفرق بين الفرق و التبصير في الدين اين نسبت را به يک ناووس (گورستان مسيحيان) در بصره دانسته اند.

يکي از دو نقل قولي که به عنوان اساس پيدايش اين مذهب در نقل اول ذکر شده در منابع ديگر به عنوان اساس نظريه کساني که بر حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام وقف نمودند ياد گرديده است.» [۷]

پانویس

  1. البدء و التاريخ، مطهر مقدسي، ج5، ص129 / تاريخ الاسماعيلية، عارف تامر، ج1، ص91 / تلبيس ابليس، ابن جوزي، ص42 / الحور العين، نشوان حميري، ص162 / جامع الفرق و المذاهب الاسلامية، امير مهنا و علي خريس، ص201 / خاندان نوبختي، عباس اقبال، ص266 / الفرق بين الفرق، عبدالقاهر بغدادي، ص79 / فرق الشيعة، حسن بن موسي نوبختي، ص67 / الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامية، صلاح ابوسعود، ص56 / الفصول المختارة، شيخ مفيد، ج2، ص307 / فرهنگ فِرَق اسلامي، محمد جواد مشکور، ص436 / فرهنگ نامه فرقه هاي اسلامي، شريف يحيي الامين، ص272 / قاموس المذاهب و الاديان، حسين علي حمد، ص207 / معجم الفرق الاسلامية، عارف تامر، ص110 / مقباس الهداية في علم الدراية، عبدالله مامقاني، ص84 / الملل و النحل، محمد شهرستاني، ص148 / المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علي مقريزي، ج2، ص351 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامية، عبدالمنعم حفني، ص646 / المنية و الامل في شرح الملل و النحل، احمد بن يحيي بن مرتضي، ص95 / المهدية في الاسلام، سعد محمد حسن، ص86 / نفائس الفنون في عرايس العيون، شمس الدين محمد آملي، ج2، ص276
  2. بصري
  3. الفصل في الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، ج3، ص112
  4. التنبيهات الجلية في کشف اسرار الباطنية، محمد کريم خراساني، ص40
  5. مکتب در فرايند تکامل، مدرسي طباطبايي، ص75
  6. مکتب در فرايند تکامل، مدرسي طباطبايي، ص78
  7. مکتب در فرايند تکامل، مدرسي طباطبايي، ص77