شیعه عباسیه
(یا: هُریریه )
از راوندیه (همان شیعه عباسیه). [۱]
بنی عبـاس ابتدا راه امامت و خلافت خـود را از طـریق کیسانیه اثبات می کردند بـه این معنی که محمد بن علی بن عبدالله بن عباس را وصی ابوهاشم بن محمد بن حنفیه معرفی می کردند، و به شیخین بدگویی می کردند به عنوان مثال در اولین روز خلافت سفاح، داوود بن علی ظاهری در منبر مسجد کوفه می گوید: «پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله امام به حقی در میان شما نبوده است مگر امیرالمؤمنین علی علیه السلام و این کسی که پشت سر من است (و اشاره به سفاح می نماید)». [۲]
ولی بنی عباس بعداً راه خلافت را برگرداندند و گفتند عباس خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و پس از عباس، به ترتیب اولاد او، خلیفه رسول الله صلی الله علیه و آله می باشند.
سید مرتضی علم الهدی می نویسد: «این فرقه وجود نداشته است و بعدها برخی از افراد به وسیله این عقیده به خلفای عباسی تقرّب جسته اند». خطای یادکرد: برچسب تمام کنندهٔ </ref>
بدون برچسب <ref>
و ظاهراً شاعر در صدد آن بوده است که اولویت برخی بستگان را ـ که به تصور خودش عمو از آن جمله است ـ بر بستگان دیگر ثابت نماید.
و نیز همین شاعر گفته:
أنّی یکـون و لیس ذاک بکائـن لبنی البنات وراثة الاعمام
ترجمه: کجا بوده است و این موجود نیست که برای فرزندان دختر وراثت عموها برقرار باشد.
از افرادی که به عقیده شیعه عباسیه بوده اند یکی ابوالحسین حسن بن عمرو بن جهم شیعی (م: 288هـ. ق) است که به تصریح دارقطنی از شیعه منصور بوده است [۳] و دیگری عبدالله بن محمد الشیعی که او نیز شیعه منصور بوده است [۴] و همچنین می توان از جمله آنان از ابوبکر محمد بن منصور بن النضر بن اسماعیل معروف به ابن ابی الجهم شیعی (م: 323هـ. ق) یاد کرد. [۵]
رک: راوندیه (همان شیعه عباسیه)، ریاحیه (از راوندیه)، هُریریه.
آیت الله سید مهدی روحانی مطلب خود را از الشافی فی الامامة نوشته سید مرتضی علم الهدی ـ بدون ذکر صفحه ـ نقل می کند ولی ما آن را در تلخیص الشافی، نوشته شیخ طوسی یافتیم. عبارت متن مطابق با دست نوشته های آیت الله سید مهدی روحانی آورده شده است.
پانویس
- ↑ خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص258
- ↑ تاریخ الرسل و الملوک، ابن جریر طبری، ج6، ص375
- ↑ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج7، ص396 / المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ابن جوزی، ج7، ص335
- ↑ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج10، ص126
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص226