یزیدیه (از غلاة)
این فرقه که در میان کردهای ایران و عراق انتشار دارد و بیشتر پیروان آن در موصل عراق ساکن می باشند، در اصل فرقه ای مربوط به قبیله و قوم خاص است. این گروه که در ابتدا زردشتی بوده اند، گویا در قرن ششم هجری به دست عدّی بن مسافر (467ـ557 هـ.ق) به اسلام وارد شده اند. عدّی بن مسافر که او را عدی بن مسافر بن اسماعیل بن موسی بن مروان بن حسن بن مروان بن حکم (خلیفه اموی) معرفی کرده اند، از صوفیه بوده و برای وی کراماتی هم نقل شده است. تا جایی که از عبدالقاهر گیلانی نقل شده که اگر بنا بود نبوّت با ریاضت به کسی برسد، به شیخ عدی بن مسافر می رسید.
یزیدیان بعد از تشرف به اسلام، باز از عقاید اولیه خود در باب پرستش خورشید، ثنویت و تناسخ دست برنمی دارند تا آن که پس از مرگ شیخ عدی، در میان پیروان وی اختلاف می افتد و گویا در همین دوره ایشان به عقاید مجوسی خویش برگشته، در ابتدا به امامت یزید و سپس به الوهیت او معتقد می شوند. مرحوم محمد جواد مشکور به نقل از کتاب رش که دومین کتاب دینی یزیدیه است (اولین کتاب، کتاب الجلوه منسوب به شیخ عدی می باشد) در این باره می نویسد: «از طوفان تا امروز هفت هزار سال است و هر سال یک خدا نازل شده و هر یک قوانین و شریعت هایی نیز آورده اند و به آسمان بازگشته اند. این خدایان بدان جهت بر ما نازل می گردند که جایگاه های مقدس در محل اقامت ماست و در این زمان خداوند بیش از گذشته بر ما نازل می شود و با زبان کردی سخن می گویند و سوی محمد صلی الله علیه و آله پیامبر اسلامیان کرنش می کند. محمد (صلی الله علیه و آله) خادمی داشت به نام معاویة بن ابی سفیان، خدا به او نگاه کرد، دید وی به راه مستقیم نمی رود و می خواهد سر از اسرار او درآورد. محمد (صلی الله علیه و آله) به معاویة بن ابی سفیان گفت: سر من را بتراش؛ زیرا وی می توانست سرتراشی کند. معاویه به آرامی بیامد ولی با شدت سر محمد (صلی الله علیه و آله) را بتراشید و سرش را خون آورد، چون معاویه خون را دید آن را با زبان خود بلیسید تا مبادا خون محمد (صلی الله علیه و آله) روی زمین بچکد. محمد (صلی الله علیه و آله) به معاویة بن ابی سفیان گفت این چکار بود کردی؟ معاویة بن ابی سفیان گفت: ترسیدم خون تو بر زمین بریزد. محمد (صلی الله علیه و آله) به او گفت: خطا کردی و تو امتی را به دنبال خود می کشانی و امت من لقب تو را می گیرند. معاویة بن ابی سفیان گفت: پس من وارد عالم نمی شوم و ازدواج نمی کنم. پس از مدتی خداوند کژدم هایی را بر او مسلط کرد و کژدم ها او را گزیدند و وی را مسموم ساختند. پزشکان برای دفع سم، زن گرفتن را بر معاویة بن ابی سفیان تجویز کردند. معاویة بن ابی سفیان ناچار شد زن بگیرد و زنی که برایش آوردند پیرزنی هشتادساله بود تا آبستن نشود، ولی معاویة بن ابی سفیان با او نزدیکی کرد و بامداد روز بعد آن پیرزن بیست و پنج ساله شد و این امر به قدرت خداوند روی داد و یزید را که خدای ماست به دنیا آورد.» [۲]
یزیدیه علاوه بر آنچه در باب یزید اعتقاد دارند، نسبت به شیخ عدی بن مسافر هم عقاید غلوآمیزی دارند که به سه دسته تقسیم می شوند. برخی شیخ را همان خدا می دانند، گروه دوم وی را شریک خدا در الوهیت برمی شمردند و گروه سوم وی را وزیر اکبر خداوند که هیچ امری بدون مشورت با او انجام نمی شود، دانسته اند. ظاهراً غلو ایشان به یزید به واسطه آن است که شیخ عدی از اعقاب بنی امیه بوده است.
بعد از عدّی بن مسافر، یزیدیه به خلافت صخر بن مسافر (برادر او) معتقدند. برخی نیز این مقام را از آن ابوالبرکات بن صخر بن مسافر (برادرزاده شیخ) می دانند.
پس از ابوالبـرکـات، پسـرش عدی و پس از او حسـن بـن ابی البـرکات ملقـب بـه تاج العارفین، عهده دار زعامت یزیدیه می شود. گمراهی و انحراف طایفه یزیدیه در روزگار همین فرد اتفاق افتاده و کتاب الرّش که مطالبی از آن نقل شد، نوشته همین فرد می باشد. وی که دومین خدا از خدایان هفت گانه یزیدیه است و دردائیل نامیده می شود، در موصل دستگیر و سپس خفه شده است.
علی رغم آنچه در باب غلو ایشان درباره یزید بن معاویة ذکر شد، باز نمی توان نام این فرقه را مأخوذ از نام یزید بن معاویة دانست. بلکه برخی آن را مأخوذ از ایزد که در آئین زردشت دارای اهمیت خاص است، برخی نیز آن را برگرفته از شهر یزد دانسته اند. چنانکه برخی دیگر آن را منسوب به جزدین خزانه دار خسرو پرویز معرفی کرده و گروهی هم نسبت ایشان را به یزید بن ابی انیسه (از خوارج ) رسانده اند. هرچند در مجموع با توجه به این که برخی از مورخین (احمد تیمور پاشا) مدعی هستند به نسخه ای که دربردارنده عقاید شیخ عدی بن مسافر بوده دست یافته اند که در آن آمده: « یزید بن معاویة امام و پسر امام است. خلافت را متولی شد و در راه خدا جهاد کرد و از او علم و حدیث نقل شده است. او از طعنه روافض درباره قتل حسین علیه السلام بری است و طعنه زنندگان به او مهجور هستند». می توان انتساب ایشان به یزید بن معاویة را تقویت کرد. همانطور که می توان این احتمال را هم پذیرفت که این نام در ابتدا به صورت لقب و دشنام از طرف شیعیان بر ایشان اطلاق شده و سپس به صورت اسم ایشان درآمده است.
از آمار واقعی ایشان به واسطه کتمان شدیدی که در این فرقه به چشم می خورد، اطلاع دقیقی در دست نیست. لکن گویا در سال 1370هجری قمری، عدد ایشان به 80 هزار نفر بالغ می شده است. این در حالی است که برخی از منابع دیگر این تعداد را تا 250 هزار نفر افزایش داده اند. اسامی ایشان همانند اسامی مسلمانان است ولی اول سال نو در نزد یزیدیه، روز چهارشنبه اولین هفته فروردین می باشد.
ایشان معقتدند خداوند در لالش ساکن است. شیطان در نزد یزیدیه مقام بالایی دارد و طاووس خوانده می شود. ایشان باید مقداری از تربت شیخ را هر روز بخورند و اگر عمداً این کار را ترک کنند کافر شده اند. ایشان تنها در محل اقامت خود روزه می گیرند و باید در سال حداقل یکبار تربت شیخ عدی و حداقل سه بار مقام طاووس را زیارت کنند. یزیدیه به دو مبدأ برای خیر و شر قائل بوده و به تناسخ عقیده دارند. ایشان دارای نمازهایی خاص غیر از نماز مسلمانان هستند. حج ایشان، حضور در مرقد شیخ عدی است.
از زمره عقاید یزیدیه اعتقاد به دو طوفان است که اولین آن در گذشته ایام بوده و دومین آن را خداوند برای از بین بردن دشمنان ایشان فرو خواهد فرستاد. نماز جماعت؛ تعلیم قرآن برای مردم عادی؛ پوشیدن لباس زرد؛ خوردن گوشت خوک، ماهی، گوشت آهو؛ خوردن برخی از حبوبات نظیر لوبیا؛ تراشیدن سبیل؛ نگاه به زن غیر یزیدی؛ غسل جنابت؛ قضای حاجت در زیر سقف؛ خوردن ذبیحه غیر یزیدی و فاش کردن کتاب های دوگانه مقدس از زمره محرّمات یزیدیه است.
پس از گوچک که بر کسانی اطلاق می شود که پیرامون لالیش (یا:لالش) سکنی دارند و به عنوان خدمه آن کوه به حساب می آیند، بابا شیخ بالاترین مقام دینی، در نزد یزیدیه است. وظایف وی منحصر به مسائل دینی است. وی حافظ سجاده شیخ عدی است. بابا شیخ ایام روزه داری را مشخص کرده، رکعات نماز را معین نموده و نصاب زکات، و مسائل حلال و حرام را تعیین می کند. پس از او، شیخ و پس از شیخ، پیر قرار دارد. مرتبه چهارم از مراتب دینی یزیدیه مرتبه فقیر است که بر زاهدان و متعبدین اطلاق می شود. گروه دیگری که در میان یزیدیه دارای جایگاه مذهبی هستند، قوّال نامیده می شوند که به خواندن اشعار در مجالس اشتغال دارند. عامه مردم در اصطلاح ایشان مریدون نامیده می شوند. [۳]
پانویس
- ↑ تاریخ الیزیدیة و اصل عقیدتهم، عباس العزاوی / جامع الفرق و المذاهب الاسلامیة، امیر مهنا و علی خریس، ص227 / جزور الفتنه فی الفرق الاسلامیة، حسن صالح، ص112 / فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص471 / فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص304 / قاموس المذاهب و الادیان، حسین علی حمد، ص225 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص702 / الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة، مانع بن حماد جهنی، ج1، ص371 / المهدیة فی الاسلام، سعد محمد حسن، ص173 / الیزیدیون فی حاضرهم و ماضیهم، سید عبدالرزاق حسنی / الیزیدیة، صدیق الدملوجی / یزیدیه و شیطان پرست ها، سید جعفر غضبان / الیزیدیة و منشأ نحلتهم، احمد تیمور پاشا / shorter Encyclopedia of Islam, p645-661
- ↑ فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص473
- ↑ تلخیص از کتاب های: الیزیدیون، محمد تونجی؛ الیزیدیة و الیزیدیون، خلف جراد ؛ الایزیدیة، زهیر کاظم عبود