حسن بن علی المجتبی علیهما السلام، امام دوم شیعیان
حسن بن علی بن ابی طالب دومین امام شیعه و فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است که در ۳۷ سالگی به امامت و خلافت رسید و در سال ۴۱ه.ق. با معاویه صلح کرد. دوره حکومت وی شش ماه و سه روز بود. پس از صلح، به مدینه رفت و ده سال در مدینه بود تا اینکه به شهادت رسید و در مدینه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
عهده داری دو وظیفه سنگین امامت و خلافت، و ایفای نقشی حائز اهمیت در ایجاد و حفظ همبستگی میان مسلمانان و جلوگیری از افتراق، که در نهایت منجر به تن دادن امام به صلح با معاویه شد، تصویری کلی از شخصیت استوار و بردبار وی به دست میدهد. دوران خلافت و صلح امام با معاویه از مهمترین رخدادهای حیات ایشان و نیز صدر اسلام بود که هم در زمان خود اسباب اتحاد گشت و هم به مثابه آموزهای دینی-اخلاقی در طول تاریخ مسلمانان، خاصه شیعیان، بر چگونگی رویکرد به برخی مفاهیم اساسی مانند اقتدار، جنگ و صلح، تأثیر نهاد.
محتویات
نسب، کنیه و لقبها
حسن بن علی بن ابی طالب، مشهور به امام حسن (ع)، دومین امام شیعیان و فرزند ارشد امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) دختر پیامبر اسلام (ص) است.[۱]
کنیه وی ابومحمد و مشهورترین لقبش «مجتبی» است؛ القاب دیگری نیز دارد: تقی، طیب، زکی، سید، سبط. پیامبر وی را "سید" نامید.[۲]
ولادت و شهادت
امام حسن(ع) در شب یا روز نیمه ماه رمضان سال سوم هجری در مدینه به دنیا آمد.[۳] البته شیخ کلینی در کافی با نقل روایتی ولادتش را سال دوم گزارش کرده است.[۴]
وی در ماه صفر سال ۵۰ق. در ۴۸ سالگی توسط همسرش جعده دختر اشعث بن قیس به شهادت رسید.[۵] طبرسی روز درگذشت را ۲۸ صفر ذکر کرده است.[۶]
نامگذاری
در باره نامگذاری امام حسن (ع)، بنابر روایات، هنگام تولدش، خدا به جبرئیل فرمود که برای محمد (ص) پسری متولد شده، به نزد وی برو و سلام برسان و تهنیت بگو و به وی بگو: براستی که علی نزد تو به منزله هارون است نسبت به موسی؛ پس او را به نام پسر هارون نامگذاری کن. جبرئیل آمد و از سوی خدا به پیامبر (ص) تهنیت گفت و اظهار داشت: خداوند تو را مأمور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذاری. رسول خدا(ص) پرسید: نام پسر هارون چیست؟ عرض کرد: «شبّر». فرمود: زبان من عربی است. گفت: نامش را «حسن» بگذار، و رسول خدا (ص) او را حسن نامید.[۷]
همسران و فرزندان
الگو:جعبه نقل قول الگو:اصلی فرزندان امام حسن ۸ پسر و ۷ دختر بودند:
- زید و دو خواهرش ام الحسن و ام الحسین. مادر این سه ام بشیر دختر ابی مسعود عقبه بن عمرو بود.
- حسن بن حسن. مادرش خوله دختر منظور فزاری بود.
- عمرو و دو برادرش قاسم و عبدالله. مادرشان کنیز بود.
- عبدالرحمن. مادرش کنیز بود.
- حسین که به اثرم ملقب بود، و برادرش طلحه و خواهر این دو فاطمه. مادرشان ام اسحق دختر طلحه بن عبیدالله تیمی است.
- ام عبدالله و فاطمه و ام سلمه و رقیه دختران آن حضرت که از مادرهای مختلف بودند.[۸]
منابع به ازدواجها و طلاقهایی از امام حسن(ع) اشاره کردهاند که حتی در شمار آنها هم اختلاف است؛ موضوعی که براساس روایات متفاوت، پذیرش یا رد آن نه ممکن است و نه کاهنده یا فزاینده ارزشی تاریخی است. در واقع به نظر میرسد طرح این مبحث بیشتر دارای جنبههای فرقهای و تقابلهای سیاسی زمان معاویه است؛ اگرچه بسیاری از پژوهشگران و عالمان هم در نقد خود بر این روایات، نشانههای برخی خطاها در سند و محتوای آنها را یاد کردهاند.[۹] به ویژه باید پذیرفت که اطلاعات داده شده در منابع، بسیار مبهم و حتی بدون یادکرد نام همسران آن معصوم است. در این میان تنها نام جعده دختر اشعث بن قیس که طبق روایات اسباب مسموم شدن حضرت را فراهم کرد، مشخص است. به رغم ابهام در نام همسران، در منابع به طور تقریبی، درباره فرزندان امام هماهنگی و همسانی نسبی وجود دارد و بر همین اساس میتوان نام مادران آنها را نیز شناسایی نمود؛ از جمله خوله دختر منظور بن زبّان فرازی، ام بشیر دختر عقبة بن عمرو خزرجی، ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله تمیمی، حفصه نوه ابوبکر، و هند دختر سهیل بن عمرو.[۱۰] الگو:تبارنامه اهل بیت علیهم السلام
نزد پیامبر(ص)
در روایت است کهبراء میگوید: پیامبر(ص) را دیدم که حسن بن علی روی دوشش بود و در آن حال میگفت: خدایا من دوستش میدارم، تو هم دوستش بدار.[۱۱] در حدیثی دیگری وارد شده است که پیامبر(ص) در حالی که حسن و حسین را بر پای خود نشانده بود فرمود: این دو پسران من و پسران دختر من هستند، خدایا من دوستشان دارم، پس تو دوستشان بدار، و دوست بدار کسی را که آنها را دوست دارد.[۱۲]
پیامبر در احادیث دیگری در مورد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) میفرماید: «حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتاند»؛[۱۳] «این دو فرزندم دو گل خوشبوی من از دنیا هستند؛»[۱۴] «حسن و حسین[۱۵] (یا این دو فرزند من)[۱۶] امام هستند خواه قیام کنند یا صلح کنند؛» «اگر عقل در مردی مجسّم میشد همانا حسن بود.»[۱۷]
در زمان خلفا
روزی امام حسن در سنین کودکی بر ابوبکر وارد شد در حالی که وی بر فراز منبر سخن میگفت. حضرت بر او بانگ زد و با اعتراض بدو گفت: از منبر پدرم پایین بیا. ابوبکر در پاسخ گفت: به خدا راست گفتی، این منبر پدر توست نه پدر من.[۱۸]
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جنگهای مسلمانان با ایران شرکت نکردهاند[۱۹] و گزارشهایی که بنابر آنها امام حسن در جنگ با ایرانیان حضور داشته، مبنای تاریخی استواری ندارند. البته در برخی از روایات تاریخی از حضور امام حسن(ع) در برخی جنگها سخن به میان آمده است.[۲۰]
در انتقال خلافت از عمر به خلیفه بعدی و تشکیل شورایی که در نهایت به انتخاب عثمان به عنوان خلیفه سوم انجامید، خواست عمر از امام حسن(ع) برای حضور در این شورای شش نفره به عنوان شاهد، از درجه اهمیت بالایی برخوردار است؛ این امر از سویی به جایگاه اجتماعی آن حضرت به مثابه یکی از اهل بیت پیامبر(ص) اشاره دارد و از سوی دیگر، از موقعیت فردی وی نزد انصار و مهاجران خبر میدهد.[۲۱]
زمانی که عثمان، ابوذر را به ربذه تبعید کرد دستور داد کسی او را مشایعت نکند و با او سخن نگوید، و امر کرد مروان بن حکم او را از مدینه بیرون کند. بنابراین، هنگامی که ابوذر از مدینه بیرون میشد کسی جرأت همراهی او را نداشت؛ با این حال، امام علی(ع) و برادرش عقیل و حسن و حسین(علیهماالسلام) و عمار یاسر برای مشایعت او حاضر شدند و او را بدرقه نمودند.[۲۲]
در زمان شورش گروههای مردمی علیه خلیفه سوم، چنانکه در برخی روایتهای تاریخی آمده است، امام علی(ع) برای حفظ اسلام بر آن بود از عثمان محافظت شود تا مبادا شورشیان پرحرارت، وی را به قتل رسانند. او به همین دلیل فرزندان خود را به خانه خلیفه وقت روانه کرد تا از سلامت وی اطمینان یابد؛ البته مقابله با شورشیان چندان دشوار بود که در نهایت عثمان کشته شد. گفتنی است اختلاف روایی در منابع این مبحث در ذکر جزئیات بسیار است.[۲۳]
در زمان امامت حضرت علی(ع)
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) همراه پدرشان در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت داشتند.[۲۴]
در جنگ جمل
الگو:اصلی هنگامی که ابوموسی اشعری فرماندار کوفه با فرستادگان امام علی(ع) برای مقابله با شورش داخلی (برپاکنندگان جنگ جمل) همکاری نکرد، امام علی فرزند خود امام حسن را به اتفاق عمار یاسر همراه با نامهای به کوفه اعزام کرد. آن حضرت با سخنرانی خود در مسجد کوفه توانست حدود ده هزار نفر را به میدان جنگ بر ضد عثمانیها بکشاند.[۲۵]
امام حسن قبل از جنگ جمل سخنرانی کرد[۲۶] و امیرالمؤمنین وی را در این جنگ به میمنه (سمت راست) سپاه فرستاد.[۲۷] برخی گفتهاند که در این جنگ، حضرت علی(ع) به محمد حنفیه فرمود: این نیزه را بگیر و جمل [منظور شتر عایشه است که عده بسیاری در مقابل آن کشته شدند] را پی کن. محمد رفت و از شدت تیرباران بازگشت. پس از او حسن نیزه را گرفت و شتر را پی کرد.[۲۸]
در جنگ صفین
الگو:اصلی در جنگ صفین هنگامی که امام علی(ع) رزم او را دید برای محافظت از جان او و برادرش حسین(ع)،دستور داد تا آنان را به عقب برگردانند. امام علی(ع) فرمود: «پسرانم را از جنگ باز دارید که از به خطر افتادن جان آن دو بیم دارم و میترسم نسل رسول خدا(ص) قطع شود».[۲۹] در این جنگ، وقتی معاویه جنگیدن امام حسن را دید، کوشید تا وی را با وعدههایی از میدان به در کند. به همین منظور، عبیدالله بن عمر ـ فرزند کوچک خلیفه دوم را به میدان جنگ فرستاد تا امام حسن(ع) را با وعده خلافت از میدان به در کند. وقتی عبیدالله، امام مجتبی(ع) را مشغول کارزار دید، نزدیک رفت و گفت: «با تو کاری دارم». امام دست از جنگ کشید و نزدیک آمد. عبیدالله پیشنهاد معاویه را به امام رسانید. امام با تندی فرمود: گویی میبینمت که امروز یا فردا کشته خواهی شد، ولی شیطان فریبت داده و این کار را برایت زیبا نموده است تا روزی که زنان شام بر جنازهات بگریند. به زودی خدا بر زمینت میزند و جنازهات را با صورت به خاک میکشد. عبیدالله به سوی خیمهگاه بازگشت. معاویه با دیدن حالت او، خود به جواب پی برد و گفت: "او پسر همان پدر است".[۳۰]
حضرت علی برای جلوگیری از وقوع فتنه و اختلاف بعد از جریان حکمیت، فرزندش امام حسن را فراخواند تا با سخنرانی و با بیان دلیل و برهان، واقعیت امر را بر مردم آشکار کند و امام حسن نیز چنین کرد.[۳۱]
نامه سی و یکم نهج البلاغه وصیت نامه اخلاقی معروف امام علی(ع) به امام حسن(ع) است که در بازگشت از صفین در منطقهای به نام "حاضرین" نوشته شده است.
دلایل امامت
الگو:جعبه نقل قول حدیث «ابنای هذان امامان قاما او قعدا/این دو پسرم [حسن و حسین]، امام هستند خواه قیام کنند یا نکنند»[۳۲] از پیامبر(ص) دال بر امامت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است.
امام علی(ع) به فرزندش حسن وصیت نمود و حسین و محمد حنفیه و تمام فرزندان و سران شیعه و خاندان خویش را بر وصیت خود گواه گرفت آن گاه کتاب و سلاح را به حسن سپرد و به او فرمود: پسرم! رسول اکرم(ص) به من فرمان داده تا تو را وصی خود قرار دهم و کتب و سلاحم را به تو بسپارم همان گونه که رسول خدا(ص) مرا وصی خود قرار داد و کتب و سلاح خویش را به من سپرد و به من دستور داد به تو فرمان دهم هرگاه نشانههای مرگ را در خود دیدی این امانتها را به برادرت حسین بسپاری.[۳۳]
دوران امامت
امام حسن مجتبی(ع)، در شامگاه روز جمعه ۲۱ رمضان سال ۴۰ه.ق. که امام علی(ع) به دست ابن ملجم مرادی به شهادت رسید، مسئولیت هدایت و امامت مسلمانان را عهدهدار شد و مردم کوفه گروه گروه با وی بیعت نمودند. وی کارگزاران و امرا را منصوب کرد و عبدالله بن عباس به فرمان وی زمامدار بصره شد.[۳۴]
جنگ با معاویه
هنگامی که معاویه از شهادت امام علی(ع) با خبر شد و فهمید که مردم با فرزند وی بیعت کردهاند دو نفر را برای جاسوسی و تحریک مردم علیه امام حسن به بصره و کوفه فرستاد. امام حسن دستور داد هر دو را دستگیر و به کیفر رسانند. بین امام حسن(ع) و معاویه نامههایی رد و بدل شد و در این نامهها امام استحقاق خود به خلافت را ثابت کرد.[۳۵]
معاویه به بسیج لشکریان خود پرداخت و با نامههایی به کارگزارانش از آنان خواست در جنگ با عراق وی را همراهی کنند. وی پیشروی خود به سوی عراق را آغاز کرد و خود شخصاً فرماندهی لشکریان را بر عهده گرفت و ضحاک بن قیس فهری را در پایتخت جانشین خود قرار داد. تعداد ۶۰۰۰۰ سرباز و به گفتهای بیش از این مقدار، معاویه را همراهی میکردند.[۳۶]
امام حسن(ع)، حجر بن عدی را فرستاد تا امیران نواحی را فرمان دهد و مردم را به جهاد دعوت کند. دعوتشدگان، نخست سستی نشان دادند ولی سرانجام به راه افتادند.[۳۷] امام(ع)، قیس بن سعد بن عباده به سوی شام فرستاد و خود به مدائن رفت. لیکن هر روز حادثه تازهای در اردو پدیدار میشد. یکی از روزها خبر دادند قیس را کشتهاند. با پخش این خبر شورش در لشکریان برخاست. مردم به خیمه امام خود ریختند و آنچه در خیمه بود به غارت بردند، تا آن جا که زیرانداز را از پای او کشیدند و بدو حمله بردند و ران او را با کلنگی شکافتند.[۳۸]
امام حسن(ع) با دیدن چنین نافرمانی و بلکه گستاخیها، مقاومت را بیفایده دید. روشن بود که اگر در مخالفت با معاویه ایستادگی میکرد و به لشکر (اگر لشکری به گرد او میماند) فرمان پیشروی میداد از مدائن نگذشته میگریختند. سرانجام امام حسن(ع) با معاویه پیمان صلح بست.[۳۹]
صلح با معاویه
الگو:جعبه نقل قول الگو:اصلی بَلاذُری مینویسد: معاویه سفیدنامهای را که پایان آن مهر زده بود نزد حسن(ع) فرستاد تا آنچه خواهد بنویسد و او چنین نوشت:
- این صلحنامه حسن بن علی و معاویة بن ابی سفیان است، با او صلح میکند که ولایت مسلمانان را بدو بسپارد بدان شرط که:
- به کتاب خدا و سنت پیامبر و سیرت خلفاء صالح رفتار کند.
- کسی را ولیعهد خود نسازد و پس از او کار با شورای مسلمانان باشد.
- مردم هر جا باشند بر جان و مال و فرزندان خود ایمن خواهند بود.
- معاویه نباید در نهان و آشکار غائلهای علیه حسن(ع) برپا کند و یا کسی از یاران او را بترساند.
- عبدالله بن حارث و عمرو بن سلمه بر این صلحنامه گواهند.[۴۰]
با شروط تعیین شده توسط امام حسن(ع)، در نیمه نخست سال ۴۱ق، معاهده صلح امضا شد[۴۱] ولی معاویه به رغم پذیرش آنها، در نخستین حضورش در کوفه -که برای ملاقات دو سپاه معین شده بود- با ایراد خطبه برای مردم، همه عهود خود را زیرپانهاده تلقی کرد. وی ضمن آنکه امام حسن(ع) را خواستار صلح معرفی نمود، به امام علی(ع) هم ناسزا گفت. امام حسین(ع) قصد پاسخ دادن کرد، اما برادرش او را بر حذر داشت و خود در خطبهای، وصفی کلی از موضوع معاهده و پیشنهاد صلح معاویه را برای مردم شرح داد و سپس با بیانی شیوا در پاسخ به بیحرمتی به پدرش، به مقایسه اصل و نسب خود با معاویه پرداخت؛[۴۲] این عمل وی بسیار بر معاویه گران آمد.[۴۳]
پس از صلح تا شهادت
امام حسن بعد از صلح به مدینه رفت و در آنجا مرجعیت علمی، دینی، اجتماعی و سیاسی داشت. ایشان در قبال معاویه و طرفدارانش در مدینه و دمشق موضع گرفت و با معاویه مناظراتی داشت که طبرسی آنها را در کتاب احتجاج آورده است.[۴۴]
شهادت
معاویه چند بار قصد داشت امام حسن را با سم به شهادت رساند ولی موفق نمیشد.[۴۵] در نهایت کسی را نزد جعده دختر اشعث بن قیس (همسر امام حسن) فرستاد که من تو را به همسری پسرم یزید درخواهم آورد به شرط آنکه تو حسن را زهر دهی و صد هزار درهم نیز برای او فرستاد. وی امام را مسموم کرد و معاویه پول را به او داد ولی او را به همسری یزید در نیاورد.[۴۶]
وقتی امام حسین جنازه برادر را به سمت مرقد رسول خدا به حرکت در آورد تا با جد خویش تجدید عهد نماید، عایشه، مروان و همراهانش از طائفه بنی امیه [که میپنداشتند آنها قصد خاکسپاری وی کنار قبر پیامبر(ص) را دارند] مسلح به پیش آمدند که مانع دفن وی کنار پیامبر(ص) شوند. چیزی نمانده بود که میان بنی هاشم و بنی امیه درگیری ایجاد شود که ابن عباس مانع درگیری شد. بدین ترتیب، جنازه امام حسن را به بقیع انتقال داده و در جوار جدهاش فاطمه بنت اسد، به خاک سپردند.[۴۷]
ویژگیها و فضایل
الگو:اصلی امام حسن شبیهترین مردم به رسول خدا(ص) درخوی، رفتار و سیادت بود.[۴۸] از پیامبر(ص) نقل شده است که خطاب به وی فرمود:ای حسن، تو از جهت آفرینش (صورت) و اخلاق (سیرت و رفتار) شبیه من هستی.[۴۹]
امام حسن(ع) یکی از اصحاب کسا است[۵۰] و پیامبر(ص) در جریان مباهله، او و برادرش امام حسین، حضرت علی و فاطمه(س) را نیز به فرمان خدا، همراه خویش برد.[۵۱] آیه تطهیر فضیلتی بزرگ برای وی و سایر اهل بیت(ع) است.[۵۲]
امام حسن(ع) ۲۵ بار پیاده به حج رفت و سه بار مالش را در راه خدا تقسیم کرد به طوری که کفشش را بخشید و دمپایی را برای خویش نگهداشت.[۵۳]
مطالعه بیشتر
- زندگانی امام حسن(ع)، باقر شریف القرشی، ترجمه فخرالدین حجازی، انتشارات بعثت.
- رسول جعفریان حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انتشارات انصاریان.
- تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی(ع)، سید جعفر عاملی، ترجمه محمد سپهری، انتشارات دفتر تلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
پانویس
منابع
- العطاردی، عزیزالله، مسند الامام المجتبی، قم: عطارد، ۱۳۷۳ش.
- الحرانی، ابن شعبة، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۴ق-۱۳۶۳ش.
- المحمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج ۷، نجف: ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
- نرم افزار نورالسیره ۲، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور.
- العاملی، جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن، قم، ۱۳۶۳ش.
- عاملی، تحلیلی از زندگی امام حسن مجتبی، مترجم: سپهری، انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۷۶
- ابن صوفی، علی، المجدی، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم: ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
- ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، به کوشش محمدحسن آل طالقانی، نجف: ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰۱م.
- البخاری، سهل، سر السلسلة العلویة، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف: ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
- جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انتشارات انصاریان ۱۳۸۱
- قرشی، باقرشریف، حیاة الامام الحسن بن علی(ع): دراسة و تحلیل، بیروت: ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
- منتخب فضائل النبی و اهل بیته علیهم السلام من الصحاح الستة و غیرها من الکتب المعتبرة عند اهل السنة، تقدیم: محمد بیومی مهران، بیروت: الغدیر، ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
- المفید، الجمل، ناشر مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۳۷۱
- الطبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت، بیتا
- راضی یاسین، صلح الحسن، ترجمه سید علی خامنهای، انتشارات گلشن چاپ سیزدهم ۱۳۷۸
- یعقوبی، تاریخ یعقوبی ترجمه محمد ابراهیم آیتی انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۲
- طبرسی، الاحتجاج انتشارات اسوه ۱۴۱۳ ه.ق
- شیخ صدوق، امالی، انتشارات کتابخانه اسلامی۱۳۶۲
- اربلی، کشف الغمه، ناشر مجمع جهانی اهل بیت(ع) ۱۴۲۶ق.
- عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، چهارده نور پاک، تهران: ۱۳۸۱ش.
- المفید، الارشاد، ترجمه خراسانی انتشارات علمیه اسلامیه ۱۳۸۰
- قرشی، باقر شریف، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، انتشارات بعثت، ۱۳۷۶.
- سیوطی، تاریخ الخلفاء، بیجا بیتا
- صدوق، امالی، ترجمه کمرهای ۱۳۶۳
- صدوق، عیون أخبار الرضا، ترجمه علی اکبر غفاری، چاپ اختر شمال، ۱۳۷۳
- نرم افزار جامع الاحادیث، نسخه ۳/۵ مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور
- کلینی، اصول کافی، دارالحدیث
- طبرسی، اعلام الوری، موسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث
- بخاری، صحیح بخاری، ناشر دارالفکر
- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ناشر ذوی القربی
- مجلسی، بحار الأنوار (ط - بیروت)،
- جوینی، فرائد السمطین، موسسه المحمودی بیروت، ۱۹۸۰ م
- شیخ صدوق، خصال
- تفسیر قمی،ناشرمکتبة الهدی نجف
- الزمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، قم، نشر البلاغه، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵ ق.
- شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۰ش.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، 1378ش.
- ویکی شیعه.
- Madelung, W., The Succession to Muhammad, Cambridge, 1977.
پیوند به بیرون
- حوزه نت، دانشنامه امام حسن مجتبی
- اندیشه قم، امام حسن مجتبی
- خبرگزاری ابنا؛ پاسخ به شبهاتی درباره سبط النبی الاکبر امام حسن مجتبی(ع)
الگو:جعبه آغازی الگو:جعبه توالی الگو:جعبه پایانی الگو:اسلام الگو:شیعه-افقی الگو:یاران امام حسن علیه السلام
ar:الإمام الحسن المجتبى عليه السلام ur:امام حسن مجتبی علیہ السلام en:Imam Hasan al-Mujtaba (a) es:Imam Hassan al-Muytaba (P) id:Imam Hasan As tr:İmam Hasan (a.s)
fr:Imam al-Hasan al-Mujtabâ (a)- ↑ المفید، الارشاد،ج ۲ ص۳.
- ↑ اربلی، کشف الغمه،ج ۲ ص۲۹۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳.
- ↑ کلینی،اصول کافی، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ کلینی، کافی ج۲، ص۵۰۱.
- ↑ طبرسی،اعلام الوری، جلد ۱، ص۴۰۳.
- ↑ صدوق، امالی، ص۱۳۴.
- ↑ المفید، الارشاد، ج ۲، ص۱۶.
- ↑ برای نمونه، نک:عقیقی، ۴/۵۲۳ به بعد؛ قرشی، ۱۴۱۳ق، ۲/۴۴۳ به بعد؛ مادلونگ، ۳۸۰-۳۸۷؛ به نقل حاج منوچهری، فرامرز، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۰، مدخل امام حسن(ع)، ص۵۴۵.
- ↑ نک:یعقوبی، ۲۲۸/۲؛ المفید، الارشاد، ۲۰/۲؛ ابن صوفی، ۱۹به بعد؛ بخاری، سهل، ۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۹۲/۳؛ ابن عنبه، ۶۸؛ به نقل حاج منوچهری، فرامرز، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۰، مدخل امام حسن(ع)، ص۵۴۵.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، جلد ۲، ص۴۳۲؛ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، تحقیق: لجنة من الادباء، توزیع دار التعاون عباس احمد الباز، مکة المکرمة، ص۲۰۶.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، تحقیق: لجنة من الادباء، توزیع دار التعاون عباس احمد الباز، مکة المکرمة، ص۲۰۷.
- ↑ صدوق، امالی، ص۳۳۳؛ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، تحقیق: لجنة من الادباء، توزیع دار التعاون عباس احمد الباز، مکة المکرمة، ص۲۰۷.
- ↑ مجلسی،بحار الأنوار، ج۳۷، ص۷۳؛ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، تحقیق: لجنة من الادباء، توزیع دار التعاون عباس احمد الباز، مکة المکرمة، ص۲۰۷.
- ↑ صدوق،علل الشرایع ج ۱ صفحه ۲۱۱
- ↑ المفید، الارشاد ج ۲ ص۲۷
- ↑ جوینی،فرائد السمطین، ج ۲ ص۶۸
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفا، ص۸۰.
- ↑ عاملی، تحلیلی از زندگی امام حسن مجتبی، ص۱۷۰.
- ↑ ر.ک: دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۲۰، مدخل حسن(ع)، امام، ص۵۳۴.
- ↑ ابن قتیبه،الامامة والسیاسة، به کوشش طه محمد زینی، قاهره، مؤسسة الحلبی، ج ۱، ص۳۰؛ ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق، ج ۱، ص۳۹۱؛ نیز نک: جوهری، احمد، السقیفه و فدک، به کوشش محمدهادی امینی، تهران، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م، سراسر کتاب؛ به نقل دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۲۰، مدخل حسن(ع)، امام، ص۵۳۴.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۶۹۸.
- ↑ ابن قتیبه،الامامة والسیاسة، به کوشش طه محمد زینی، قاهره، مؤسسة الحلبی، ج ۱، ص۴۰ به بعد؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۴ق، ج ۲ صص ۲۱۶-۲۱۷؛ مالقی، محمد، التمهید و البیان، به کوشش محمدیوسف زاید، قطر، ۱۴۰۵ق، صص ۱۱۹، ۱۹۴؛ مقدسی، مطهر البدء و التاریخ، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ج ۵، ص۲۰۶؛ عاملی، جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن، قم، ۱۳۶۳ش، ص۱۴۰ به بعد؛ به نقل دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۲۰، مدخل حسن(ع)، امام، ص۵۳۴.
- ↑ الامین، السید محسن، اعیان الشیعة، ج ۲، حققه و اخرجه السید محسن الامین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۸م، ص۳۷۰.
- ↑ جعفریان حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۱۲۴.
- ↑ المفید، الجمل، ص۳۲۷
- ↑ المفید، الجمل، ص۳۴۸.
- ↑ القرشی، موسوعة سیرة اهل البیت، ج ۱۰(الامام الحسن بن علی(ع) ، تحقیق: مهدی باقر القرشی، قم: دارالمعروف، ۱۴۳۰ق/۲۰۰۹م، ص۴۰۳ پاورقی.
- ↑ قرشی، حیاة الحسن، ص۲۱۹.
- ↑ قرشی، حیاة الحسن، ص۲۱۸
- ↑ قرشی، حیاة الحسن، ص۲۴۵
- ↑ المفید، الارشاد، قم: سعید بن جبیر، ۱۴۲۸ق، ص۲۹۰.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۹۷
- ↑ المفید، الارشاد، ص۳۵۰
- ↑ المفید، الارشاد، ص۳۵۰.
- ↑ قرشی، زندگانی امام حسن(ع)، ترجمه فخرالدین حجازی، صص ۳۳۵ـ۳۳۴.
- ↑ المفید، الارشاد، ص۳۵۱.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۵۹.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۶۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، بیروت: دارالتعارف،۱۳۹۷ق، ج۳، ص۴۱-۴۲؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۶۲.
- ↑ خلیفه بن خیاط، تاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، دمشق/بیروت، ۱۳۹۷ق، ص۲۰۳.
- ↑ طبری، ج ۴، صص ۱۲۴-۱۲۵، ۱۲۸-۱۲۹؛ ابوالفرج، ۴۵ به بعد؛ ابن شعبه ۲۳۲ به بعد؛ رسائل الامام حسن(ع)، به کوشش زینب حسن عبدالقادر، قاهره، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، ص۲۹ به بعد؛ به نقل فرامرز حاج منوچهری، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۰، مدخل امام حسن(ع)، ص۵۳۸.
- ↑ حاج منوچهری، فرامرز، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۰، مدخل امام حسن(ع)، ص۵۳۸.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، صص ۶۵-۴۵.
- ↑ المفید، الارشاد، ص۳۵۷؛ یعقوبی می نویسد: امام حسن(ع) هنگام مرگ به برادرش حسین(ع) گفت: ای برادر من این سومین بار است که مسموم می شوم و مانند این بار مسموم نشده ام و من امروز می میرم پس هرگاه درگذشتم مرا با پیامبر خدا دفن کن چه هیچکس به نزدیکی او سزاوارتر از من نیست مگر آنکه از این کار جلوگیری شوی که در آن صورت نباید به اندازه حجامتی خونریزی شود. تاریخ یعقوبی، ج2، ص154.
- ↑ المفید،الارشاد ج ۲ ص۱۳
- ↑ المفید، الارشاد، قم: سعیدبن جبیر، ۱۴۲۸ق، صص ۲۸۰-۲۸۱
- ↑ اربلی،کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۰
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۴.
- ↑ صدوق،خصال، ج۲، ص۵۵۰؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، آقا نجفی، ج۱، ص۵۵.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۰۴؛ الزمخشری، الکشاف، ج۱، ص۳۶۸.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۳
- ↑ السنن الکبری للبیهقی، ۴/۳۳۱، ترجمة الامام علی(ع) من تاریخ دمشق ص۱۴۲ ح ۲۳۶؛ به نقل از منتخب فضائل النبی و اهل بیته علیهم السلام من الصحاح الستة و غیرهما من الکتب المعتبرة عند اهل السنة، ص۲۷۹.