باریلیه
ایشان پیروان سید احمد بن محمد باریلی هندی می باشند.
وی در اول محرم 1201هجری قمری در باریل متولد شد و در سال 1222هجری قمری نزد شاه عبدالعزیز پسر شاه ولی الله در دهلی شاگردی کرده است.
باریلی با اشاره استاد خود ادعای مهدویت نمود و زود آوازه اش بلند شد. مسلمانان بسیاری عقاید او را که تحت نفوذ آراء وهابی بود، پذیرفتند و با او به نام مهدی منتظر بیعت کردند. او در سال 1232هجری قمری به قصد حج سفر کرد و چند ماهی در کلکته توقف نمود. سید احمد پس از دو سال با انگیزه و توان بیشتری به هند بازگشته و در سال 1241هجری قمری در پنجاب با سیکها به جنگ پرداخت. این جنگ ها تا سال 1246هجری قمری، که وی از سیکها در کوت شکست خورد و کشته شد، ادامه یافت. پس از کشته شدن وی، پیروانش فرار کردند؛ اما نهضت دینی احمد باریلی اثر نیرومندی در هندوستان به جای گذاشت.
مظهرالدین صدیقی در مقاله فرهنگ اسلامی در هند و پاکستان می نویسد: «باریلی از انگلیسی ها شکست خورد» در حالی که در منابع دیگر، شکست وی در مقابل سیکها دانسته شده است. [۱]
سید صدّیق حسن خان ـ که شوهر شاه بیگم، والیه بهوپال بوده و با علمای سلفیه نجد مکاتباتی داشته و در آن مکاتبات، بسیار از تقلید، مذمت کرده ـ درکتاب خود التاج المکلّل (تألیف: 1298هـ. ق) در ترجمه حال خود می گوید: «دیدم در میان علما و مردم هند، کسانی که به دین و متابعت سید المرسلین نزدیک ترند، جماعتی هستند که مرید سید احمد بریلوی هستند که او از مریدان شیخ علامه محدث عبدالعزیز دهلوی بود. آن ها بر هدایت و راه راست بودند و خداوند به وسیله ایشان، بسیاری را هدایت و از ظلمات به نور خارج کرد؛ ولکن اکنون همه از بین رفته و تمام عمل و کمالی که داشتند از دست داده اند». [۲] وی در جای دیگری نیز از او با عنوان سید عارف احمد بریلوی نام می برد. [۳]
آیت الله سید مهدی روحانی، بریلویه را پیروان سید احمد بن محمد بریلویه و دارای عقایدی همانند عقاید وهابیت معرفی می کند. ظاهراً در این مورد اشتباهی شکل گرفته است و ایشان، پیروان سید احمد رای بریلوی فرزند محمد عرفان را که از سادات حسنی (1201ـ1246هـ. ق) بوده با پیروان احمد رضا بریلوی ملقب به عبدالمصطفی اشتباه کرده اند. گروه اول که دارای عقاید وهابی می باشند محمدیه خوانده شده رک: [محمدیه 10] و به بریلویه مشهور نیستند و بریلویه گروه دوم ـ عقایدی مخالف با عقاید وهّابیت دارند.
احمدرضا بریلوی، ملقب به عبدالمصطفی، از عرفا و دانشمندان و مؤلفان شبه قاره و بنیانگذار مکتب بریلوی (1272ـ1340هـ. ق) است. او تبار افغانی داشت و پیرو مذهب حنفی و طریقة قادری بود. در بریلی، ایالت اتراپرادش در شمال هند به دنیا آمد و همان جا درگذشت. جدّ او رضاعلی از علما بود و پدرش نقی علی، سهم زیادی در آموزش او داشت. احمدرضا متون درسی و علوم اسلامی را نزد پدرش، که از مخالفان وهّابیان بود، آموخت و از طریق او معارف حوزه فرهنگی محل (خاندانی از متکلمان و عرفای هند ) را، که قویاً متکی بر آثار فرهنگی ایرانی ان بود، فراگرفت. مانند پدر، طریقت را از سید آل رسول حسینی مارِهْروی (م:1296هـ. ق) و اسناد حدیث را از احمد زینی دحلان، مفتی شافعیان در مکّه که از مخالفان وهّابیان بود، و اجازه سلسله قادریه را از شیخ حسین بن صالح ـ امام فرقة شافعیان در حجاز اخذ کرد و در چهارده سالگی تحصیل خود را به اتمام رساند. در 22 سالگی به منصب افتا دست یافت. وی به تدریس نیز می پرداخت. از میان فرزندان وی، محمد حامد رضاخان و محمد مصطفی رضاخان از علما بودند؛ خلفای او در شبه قاره و خارج از آن، بیش از صد تن اند و حتی بسیاری از علمای مکّه و مدینه خلیفه او بوده اند.
احمدرضا به تفسیر، حدیث، فقه، کلام، عرفان، حکمت و ریاضیات پرداخته بود و بنابر نقلی بیش از هزار کتاب و رساله کوچک و بزرگ به زبانهای عربی و فارسی و اردو از او باقی مانده است که در بسیاری از آن ها فرهنگ ایران جلوه ای آشکار دارد، او اشعاری به فارسی نیز سروده است که در آن ها به استقبال غزلیات حافظ، عراقی، همدانی و مثنوی مولوی رفته است. . . بریلوی شجره نسب روحانی خود در طریقه قادریه را به معروف کرخی و از او به امام رضا علیه السلام، و به امامان پیشین تا امام علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله رسانده است. او کراراً به شئون خارق العاده و کرامات امامان شیعه اشاره می کند.
بریلوی با کسانی که در تفسیر مبانی دینی، سعی در تطبیق آیه های قرآن با یافته های علمی داشتند، از جمله سِرْ سیداحمدخان و پیروان او، سخت مخالفت می کرد. او با وهّابیان (و به قول او: نجدیان ) نیز مخالف بود و در برانگیختن سنّیان هند و حجاز برضدّ ایشان سعی بلیغ کرد؛ و در تخطئه دیوبندیان و جماعتی که به تأسیس ندوة العلما برخاستند و آرائی کم و بیش مشابه با وهّابیان دارند، اهتمام تمام داشت و در رد ایشان و وهّابیان، مجموعاً بیش از دویست اثر پدید آورد. این آرا، واکنشهایی در عربستان پدید آورد. همچنین احمدرضا، سازش و اتحاد و تسامح با هندوان را برای مبارزه با انگلیس مطلقاً مردود می دانست و وحدت ملی و قومی مسلمانان و هندوان را نفی می کرد. کوشش گاندی برای جلب نظر وی بی نتیجه ماند و بریلوی حتی از دیدار با اوامتناع کرد و وی را دشمن مسلمانان معرفی کرد و در بسیاری موارد حکم تحریم برضد انگلیس را خلاف شرع می دانست و به مخالفت با آن برمی خاست. او از سویی با انگلستان رفتاری خصومت آمیز داشت و از سوی دیگر رهبران مبارزه با انگلیس و نظریاتشان را تخطئه می کرد و با کسانی که هند را دارالحرب (سرزمین تحت سلطه کافران حربی و دشمن اسلام) می دانستند به مقابله برمی خاست و هندوستانِ تحت سلطه انگلیس را دارالاسلام قلمداد می کرد. وی در اثبات این مدّعا رساله ای مستقل نوشت و به دلیل این گونه برخوردها متّهم به طرفداری از انگلیس شد.
آرامگاه بریلوی در بریلی زیارتگاه است و طاق و رواقی دیدنی دارد. در هند و پاکستان میلیونها نفر خود را پیرو مکتب او می شمارند و از او با عنوان اعلیحضرت یاد می کنند و او را تازه کننده دین در آغاز سده چهاردهم می انگارند. کتابها و مقالات فراوانی به شرح احوال، آثار و نظریات او اختصاص یافته است.
بریلوی بنیانگذار مکتبی به همین نام است. این مکتب آمیزه ای است از تسنن و تصوّف که وجه اخیر در آن نمایانتر است. مکتب بریلوی تا حدود زیادی بر آرای شیخ عبدالحق محدث دهلوی متکی است که در نوشته های احمدرضا به آثار او بسیار استناد می شود. این مکتب برای مقابله با آرای ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب و مروّجان هندی آثار وی، مانند شاه اسماعیل دهلوی، تأسیس شده است و مبادی آنها را بشدت تخطئه می کند. احمدرضا، ابن تیمیه را «ضالّ و مضلّ» و اسماعیل دهلوی را «طاغیة النجدیة» و کتاب او را «کفریات» می شمارد. مبادی این مکتب چنین است: 1) وحدت وجود؛ 2) توحید رسالت که وجود عالم را موقوف بر وجود ختمی مرتبت می داند؛ 3) وجود دائمی چهل تن به عنوان ابدال، و شماری از اولیاءالله، در میان امّت اسلام که به برکت آنان، بلاها دفع و رحمتها و نعمتهای الهی نازل می شود. بریلوی نظریه ای با عنوان «ضرورت وجود غوث» عرضه کرده و در آن وجود امام حی و حاضر را ضروری می داند و ولایت تکوینی را در خور کسانی می شمارد که حکومت ظاهری را در اختیار نداشته اند؛ و بیشتر افرادی که او مصداق شناخته شده غوث می شمارد، امامان شیعه اند. به عقیده وی، پس از پیامبر و سه خلیفه، یکایک امامان تا امام عسکری علیه السلام به مرتبه غوثیت رسیدند و پس از آنها، غوثها نایبان همین امامان بودند تا نوبت به عبدالقادر گیلانی رسید که افراد پس از او نایب وی خواهند بود تا سرانجام امام مهدی به مقام غوثیت کبری نایل شود. بریلوی اصل عقیده به مهدی را مسلم می داند و با استفاده از پاره ای منابع ظهور او را در 1800 هجری قمری پیش بینی می کند. به اعتقاد او مهدی حکومت حقّه ظاهری و غوثیت را باهم خواهد داشت. در پاره ای از سروده های وی، مهدی شخصیتی زنده است که نباید در انتظار تولد او بود. در یکی از اشعارش جایگاه مهدی را، در این اعصار، درجهان ارواح می داند. در مکتب بریلوی، به دلیل نفوذ عمیق تفکر شیعی در عالم تصوف، عناصر فراوانی از تشیع راه یافته و امامان شیعه از قداست بسیار برخوردارند. برخی از آرا و عقاید بریلویان اینهاست: 1) تأکید بر شفاعت؛ 2) اصرار بر امکان و وقوع کرامات بسیار برای اولیا؛ 3) عقیده به شئون و مقامات و اقتدار و تصرّفات خارق العاده برای پیامبر و اولیا پس از مرگ در برزخ و پافشاری بر مشروعیت نذر برای اولیاء و استمداد از ایشان؛ 4) تأکید بر برگزاری مراسم به مناسبت سالروز تولد و وفات پیشوایان دین و طریقت و زیارت خاکجای آنان، بنا کردن بارگاه بر آرامگاه هایشان و احترام به مقابر و توسّل جستن به آنها؛ 5) مخالفت با وهابیان. حکومت سعودی را پرورده سیاست انگلیس می دانند. در مقابل سعودیان نیز ورود کتابهای بریلویان را به عربستان ممنوع کرده اند و ایشان را خارج از اسلام می دانند. برخوردهای میان بریلویان و دیوبندیان که آرای آنها کم و بیش مشابهتی با وهّابیان دارد گاه چنان شدت می یابد که برخوردهای فرقه ای دیگر را تحت الشعاع قرار می دهد؛ 6) تجلیل و تقدیس فراوان از سه خلیفه و بلکه از قاطبه کسانی که اهل سنت آنها را از صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله می شمارند، چنانکه فاضل بریلوی در بزرگداشت معاویه کتاب جداگانه ای تألیف کرده است؛ 7) عقیده به مسدود بودن باب اجتهاد و اینکه همه مسلمین باید از یکی از چهار امام معروف سنّی پیروی کنند؛ 8) ستایش بسیار از برخی صوفیان، بویژه عبدالقادر گیلانی پیشوای سلسلة قادریه که مراسم سالگرد درگذشت او را با شکوه بسیار در یازدهم ربیع الاول هر سال برگزار می کنند.
بریلویان اتحاد با هندوان را سرسختانه رد می کردند و از نظریه دو قومیتی مردم شبه قاره که به تقسیم این سرزمین و تشکیل کشور پاکستان منجرشد، حمایت می کردند و در این باره مواضعی نزدیک به موضع برخی از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی، مانند محمد علی جناح و فاطمه جناح و آقاخان، داشتند.
در 1336 هجری قمری، بریلویان سازمانی به نام رضای مصطفی تأسیس کردند که هدف آن پیشرفت اسلام و اتحاد و اصلاح وضع مسلمانان بود. انصار الاسلام نیز از دیگر سازمانهای آنها بود. چهار سال پس از وفات احمدرضا، خلیفه او نعیم الدین مرادآبادی، سازمانی سیاسی ـ مذهبی به نام کنفرانس سراسر هند در مرادآباد تشکیل داد که شعبه هایی در سراسر هند داشت. این سازمان در 1326هجری شمسی از استقلال پاکستان حمایت کرد و پس از تشکیل کشور پاکستان، جای خود را به جمعیت العلمای پاکستان داد (1327ش) که از احزاب فعال در دوره ضیاءالحق بود. «منهاج القرآن» از دیگر تشکیلات بریلویان در پاکستان است که بیشتر جنبه فرهنگی ـ دینی دارد و دارالافتاء مرکزی بریلویان در بریلی است. محمد منّان رضا، نبیره احمد رضا خان، از پیشوایان اخیر آنان است.
بریلویان مدارس دینی پرشماری در هند و پاکستان دارند، از جمله دارالعلوم اشرفیه مبارکپور هند (تأسیس: 1326)؛ جامعه حبیبیه (تأسیس: 1329ش) و دارالعلوم غریب نواز (تأسیس:1344ش) هردو در الله آباد ؛ جامعه نعیمیه در مرادآباد؛ جامعه رضویه منظرالاسلام در بریلی که احمدرضا در 1322 تأسیس کرده است. بریلویان در 1351ش در پاکستان حدود 124 مدرسه داشته اند و مراکز پژوهشی معروفی نیز در کراچی، لاهور، مبارکپور، منچستر و استانبول دارند. » [۴]
سید سراج الدین موسوی نیز درباره نفوذ این فرقه در پاکستان می نویسد: «بریلوی ها در مقایسه با سایر فرق در دو ایالت پنجاب و سند که پرجمعیت ترین ایالات پاکستان محسوب می شوند دارای اکثریت هستند. پیروان این جامعه از احمدرضا بریلوی که اهل شهر بریلو هند بوده است، پیروی می کنند. بریلوی ها و دیوبندی ها از فقه حنفی پیروی می کنند ولی در زمینه عقاید از هم فاصله می گیرند. بریلوی ها با اعتقاد به ایده حیاة النبی نسبت به شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نحو خاصی ابراز ارادت می کنند. آن ها آن حضرت را همواره حاضر و ناظر بر اعمال امت می دانند به نحوی که گویا ایشان ندای مسلمین را استماع می کنند و به آن پاسخ می گویند. ابراز علاقه آن ها به اهل بیتعلیهاالسلام نیز وجه تمایز آن ها با دیوبندی ها است.
صوفی ها و مشایخی که در گسترش اسلام در شبه قاره نقش شایانی داشته اند مورد احترام بریلوی ها هستند به نحوی که با حضور بر مقابر آن ها که غالباً به شکل زیارتگاه ساخته شده است به آن ها متوسّل می شوند. برگزاری مراسم فراگیر میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ایام تولد و درگذشت صوفی ها و مشایخ، از جمله برنامه های مهم سالیانه بریلوی ها به شمار می رود. متولیان زیارتگاه های معروف مانند: گولره شریف، بری امام، سیال شریف، داتا دربار، سلزان باهو، کهری شریف و تیلی شریف که از نفوذ فراوانی در جامعه برخوردارند، پیر لقب دارند.
پیوند پیروان عوام بریلوی با پیرها، که از ارادت مردم به صوفی ها ناشی می شود واجد یک ماهیت معنوی است. ولی این مسئله سبب شده است تا پیر ها غالباً به دلیل فقدان دانش دینی کافی، به مانعی در برابر آگاهی ها و معلومات مذهبی مردم تبدیل شوند و در نتیجه باقی ماندن آن ها در حصار های جهل و خرافات را موجب گردند. با این حال موقعیت مذهبی، اجتماعی و حتی سیاسی پیر ها موجب گردیده است تا آنان عمده منابع مالی مذهبی را به انحصار خود درآورند، به نحوی که حتی علماء بریلوی که جهت امرار معاش و اداره مدارس و مساجد به کمک های مردم متکی هستند، به پیر ها متوسل می شوند.
رهبری غیر مؤثّر پیران و روحانیون بریلوی منجر به شکل گیری روند گرایش جوانان و بخش های آگاه تر جامعة بریلوی به سمت مکاتب دیوبند و اهل حدیث گردیده است. ضمن این که فعالیت های سازمان یافتة دیوبندی و اهل حدیث که با حمایت جریانات سلفی و وهابی عربستان صورت می گیرد، توانسته بریلوی ها را در موضع تدافعی قرار داده و حتی در یک روند خزنده مساجد و مراکز عبادی آنان را تحت کنترل جریان مخالف درآورد.
البته در این میان، برخی چهره ها و جناح های وابسته به جریان بریلوی، ظرف سال های اخیر در جهت سازمان دهی فعالیت های دینی و فرهنگی تلاش کرده اند که با توفیقات قابل ملاحظه ای همراه بوده است». [۵]
پانویس
- ↑ اسلام و صراط مستقیم، کنت مورگان، مقاله فرهنگ اسلامی در هند و پاکستان، مظهرالدین صدیقی، ص377 / المهدیة فی الاسلام، سعد محمد حسن، ص268
- ↑ التاج المکلّل، صدّیق حسن خان، ص547
- ↑ التاج المکلّل، صدّیق حسن خان، ص293
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص341
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص341