تعلیمیه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۲۲:۵۳ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

پرش به: ناوبری، جستجو

نام اسماعیلیه در خراسان. [۱]

ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب تَعْلِیمی را به فتح تاء، سکون عین و لام مکسوره ضبط کرده است. [۲]

ممکن است به واسطه آن که محمد شهرستانی در الملل و النحل [۳] مقالـه ای از حسن صباح دربـاره این مـوضوع آورده، چنین بـه ذهـن خطـور نماید که تعلیمیه نـام آن دسته از اسماعیلیان است که پیـروان حسن صباح بوده اند. لکن بـاید تـوجه نمـود که این نـام در کلمات خواجه نظام الملک که معاصـر و یا حتـی متقدّم از صبـاح بوده است نیـز وجـود دارد. چنانکه در سیاست نامه آورده است: «ایشـان ( باطنیه و (اسماعیلیان ) خـود را تعلیمـی خـواننـد و رفـیق خوانند». [۴]

خواجه نصیرالدین طوسی در قواعد العقائد می نویسد: «ایشان می گویند: عقل اول که عقل کلی و نبی است، مُظهر نفس است ـ که به آن نفس کلی گفته می شود ـ و او امام است و او حاکم بر عالم باطن است و هیچ کس دیگر جز با تعلیم او، عالم به خدا نمی شود و لذا آن ها تعلیمیین نامیده می شوند». [۵]

خواجه نظام الملک در سیاست نامه در تشریح اسامی باطنیه می نویسد: «... و باطنیان را بدان وقت، اسم و لقبی بوده است و به هر شهری ایشان را به نامی دیگر خوانده اند. به حلب و مصر، اسماعیلی خوانند؛ و به بغداد و ماوراءالنهر و غزنین، قرمطی خوانند؛ و به کوفه، مبارکی؛ و به بصره، روندی و برقعی؛ و به ری، خَلَفی و باطنی؛ و به گرگان، محمّره؛ و به شام، مبیضه؛ و به مغرب، سعیدی؛ و به لحسا و بحرین، جنابی؛ و به اصفهان، باطنی؛ و ایشان خویشتن را تعلیمی خوانند. و غرض ایشان همه آن است که چگونه مسلمانی براندازند و دشمن اهل بیت رسول علیه السلام باشند و خلق را گمراه کنند لعنهم الله». [۶]

پانویس

  1. تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص151 / خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص252 / الفرق الاسلامیة، محمود بشبیشی، ص59 / قواعد العقاید، خواجه نصیرالدین طوسی، ص37 / قواعد عقاید آل محمد فی الرد علی الباطنیة، محمد بن حسن دیلمی، ص36 / اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج1، ص217 / الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج1، ص172
  2. اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج1، ص217
  3. الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج1، ص176
  4. سیاست نامه، خواجه نظام الملک، ص252
  5. قواعد العقائد ، خواجه نصیرالدین طوسی، ص37
  6. سیاست نامه، خواجه نظام الملک، ص251