عبدالقادر گیلانی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «شیخ الاسلام، ابومحمد عبدالقادر بن ابی صالح عبدالله بن جنکی دوست جیلی [[حنبلی]...» ایجاد کرد) |
جز («عبدالقادر گیلانی» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بیپایان) [انتقال=فقط مدیران] (بیپایان)) [آبشاری]) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۷ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۲:۱۱
شیخ الاسلام، ابومحمد عبدالقادر بن ابی صالح عبدالله بن جنکی دوست جیلی حنبلی، فقیه حنبلی و عارف مشهور قرن ششم هجری قمری است. وی در سال 470 یا 471 هجری قمری در گیلان تولد یافت و در ایام جوانی (488هـ. ق) به بغداد عزیمت نمود. برخی نسب وی را به امام مجتبی علیه السلام رسانده اند.
محمد بن احمد ذهبی ميگوید در میان مشایخ بزرگ برای کسی بیش از شیخ عبدالقادر، کرامات و احوال ذکر نشده است. البته ناگفته نماند که بسیاری از این کرامات ظاهراً غیر صحیح بلکه محال است.
وی کم سخن و با عظمت بوده و بسیاری را به اسلام درآورده و بسیاری از اهل بغداد را توبه داده است. گویا وی تنها روزهای جمعه از مدرسه اش خارج ميشده است. وی در دهم ربیع الاول 561 هجری قمری در بغداد وفات یافته و طی تشییع جنازه باشکوهی در مدرسه اش، در همان شهر مدفون شده است. مدفن وی، مزار مریدان او است. وی را دارای 48 فرزند دانسته اند.
شیخ عبدالقادر در طریقت شاگرد شیخ حمّاد دباس دانسته شده است. چنان که برخی فتاوی وی را علاوه بر مذهب احمد بن حنبل، مطابق با آرای شافعی نیز دانسته اند. از وی که مهارت بسیاری در وعظ داشته، کلمات قصاری نیز نقل شده است. [۱] مدرسی چهاردهی به نقل از کتاب میزان العقائد تألیف ابوالحسن، عقایدی را به شیخ عبدالقادر گیلانی نسبت ميدهد و مينویسد: «[وی بر این عقیده بود که] پیران رفض را که علی علیه السلام را بر خلفا مزیت دادند پیروی نشاید و مردم را گمراه سازند و ارادت به پیران رافضی نیز صحیح نیست. » وی همچنین اشاره ميکند که سلسله سهروردیه و نعمت اللهیه از قادریه منشعب شده اند. مدرسی جهاردهی اضافه ميکند که قادریه ا در ایران اکثراً در سنندج سکونت دارند و از فرق معروف آنان، طالبانی قادری است. خلفای قادری بر خلاف بزرگان سلسله نقشبندی، شارب ميگذارند و گیسوان زیادی دارند. [۲]
پانويس
- ↑ روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، محمدباقر موسوی خوانساری، ج5، ص81 / سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد ذهبی، ج15، ص182 / المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ابن دمیاطی، ص169
- ↑ سیری در تصوف ایران در شرح حال مشایخ و اقطاب، مدرسی چهاردهی، ص242