بومسلمیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۸: سطر ۸:
 
در [[جامع التواریخ]] آمده است: «عده ای از [[پارسیان]] و مزدکیان، به پادشاهان فرس قدیم و به [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و [[علی علیه السلام]] و [[محمد حنفیه]] و [[ابراهیم امام|ابراهیم عباسی]] و ابومسلم تولّا کنند و پس از او امامت از دخترزاده ابومسلم، گهر نام دانند؛ او امام مستور است». <ref> [[جامع التواریخ]]، [[رشیدالدین همدانی]]، ص150</ref> البته در این سند نیامده که نام این فرقه [[بومسلمیه]] است.  
 
در [[جامع التواریخ]] آمده است: «عده ای از [[پارسیان]] و مزدکیان، به پادشاهان فرس قدیم و به [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و [[علی علیه السلام]] و [[محمد حنفیه]] و [[ابراهیم امام|ابراهیم عباسی]] و ابومسلم تولّا کنند و پس از او امامت از دخترزاده ابومسلم، گهر نام دانند؛ او امام مستور است». <ref> [[جامع التواریخ]]، [[رشیدالدین همدانی]]، ص150</ref> البته در این سند نیامده که نام این فرقه [[بومسلمیه]] است.  
  
[[ابن جوزی]] در [[المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم]] <ref> [[المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم]]، [[ابن جوزی]]، ج9، ص222</ref>، نامه سلطان [[محمود غزنوی]] به [[القادر بالله عباسی|قادر]] خلیفه عباسی را نقل می کند که در آن تصریح شده که محمود، قومی از [[مزدکیه]] را که غیر از [[باطنیه (لقب اسماعیلیه و قرامطه)|باطنیه]][[باطنیه]] بوده اند، در [[سواد ری]] کشته است؛ ولی باز معلوم نیست که این ها [[بومسلمیه]] باشند.  
+
[[ابن جوزی]] در [[المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم]] <ref> [[المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم]]، [[ابن جوزی]]، ج9، ص222</ref>، نامه سلطان [[محمود غزنوی]] به [[القادر بالله عباسی|قادر]] خلیفه عباسی را نقل می کند که در آن تصریح شده که محمود، قومی از [[مزدکیه]] را که غیر از [[باطنیه (لقب اسماعیلیه و قرامطه)|باطنیه]] بوده اند، در [[سواد ری]] کشته است؛ ولی باز معلوم نیست که این ها [[بومسلمیه]] باشند.  
  
 
[[ابن جوزی]] در منتظم از نامه سلطان [[محمود غزنوی]] به خلیفه [[القادر بالله عباسی]] (در شرح ورود خود به [[ری]] و غلبه بر آن جا و جنگ با [[رستم بن علی دیلمی]] که از باطنیان بوده) یاد می کند که در آن، سلطان محمود می نویسد: «ناحیه ای در [[سواد ری]]، مخصوص به قومی از [[مزدکیه]] بود که با اعلان شهادت، ادعای اسلام می کردند ولی آشکارا نماز و زکات و روزه و غسل را ترک کرده و مردار می خوردند، پس انتقام برای دین خدا چنین حکم کرد که اینان از [[باطنیه]] جدا شوند، پس در خیابان همان شهری که مدت ها آن را غصب کرده بودند و اموال آن شهر را به غارت می بردند، به دار آویخته شدند. اینان اموال زیادی را برای فدیه خود پیشنهاد کردند ولی فهمیدند که غرض ما، غارت جان آنان است، نه مال و عرض دنیا. » <ref> [[المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم]]، [[ابن جوزی]]، ج9، ص222</ref>
 
[[ابن جوزی]] در منتظم از نامه سلطان [[محمود غزنوی]] به خلیفه [[القادر بالله عباسی]] (در شرح ورود خود به [[ری]] و غلبه بر آن جا و جنگ با [[رستم بن علی دیلمی]] که از باطنیان بوده) یاد می کند که در آن، سلطان محمود می نویسد: «ناحیه ای در [[سواد ری]]، مخصوص به قومی از [[مزدکیه]] بود که با اعلان شهادت، ادعای اسلام می کردند ولی آشکارا نماز و زکات و روزه و غسل را ترک کرده و مردار می خوردند، پس انتقام برای دین خدا چنین حکم کرد که اینان از [[باطنیه]] جدا شوند، پس در خیابان همان شهری که مدت ها آن را غصب کرده بودند و اموال آن شهر را به غارت می بردند، به دار آویخته شدند. اینان اموال زیادی را برای فدیه خود پیشنهاد کردند ولی فهمیدند که غرض ما، غارت جان آنان است، نه مال و عرض دنیا. » <ref> [[المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم]]، [[ابن جوزی]]، ج9، ص222</ref>

نسخهٔ ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۲۳:۵۱

(یا: مسلمیه، ابومسلمیه )

از مسودّه (شیعه عباسیه ) و از غلاة (غلات، غلاة).

ایشان پیروان ابومسلم خراسانی صاحب دعوت بنی عباس بوده و دارای چند فرقه می باشند. این فرقه ها عبارتند از: کورکیه (یا برکوکیهنورساعیه و فاطمیه. نام دیگر این گروه، حریانیه است. [۱]

در جامع التواریخ آمده است: «عده ای از پارسیان و مزدکیان، به پادشاهان فرس قدیم و به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و محمد حنفیه و ابراهیم عباسی و ابومسلم تولّا کنند و پس از او امامت از دخترزاده ابومسلم، گهر نام دانند؛ او امام مستور است». [۲] البته در این سند نیامده که نام این فرقه بومسلمیه است.

ابن جوزی در المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم [۳]، نامه سلطان محمود غزنوی به قادر خلیفه عباسی را نقل می کند که در آن تصریح شده که محمود، قومی از مزدکیه را که غیر از باطنیه بوده اند، در سواد ری کشته است؛ ولی باز معلوم نیست که این ها بومسلمیه باشند.

ابن جوزی در منتظم از نامه سلطان محمود غزنوی به خلیفه القادر بالله عباسی (در شرح ورود خود به ری و غلبه بر آن جا و جنگ با رستم بن علی دیلمی که از باطنیان بوده) یاد می کند که در آن، سلطان محمود می نویسد: «ناحیه ای در سواد ری، مخصوص به قومی از مزدکیه بود که با اعلان شهادت، ادعای اسلام می کردند ولی آشکارا نماز و زکات و روزه و غسل را ترک کرده و مردار می خوردند، پس انتقام برای دین خدا چنین حکم کرد که اینان از باطنیه جدا شوند، پس در خیابان همان شهری که مدت ها آن را غصب کرده بودند و اموال آن شهر را به غارت می بردند، به دار آویخته شدند. اینان اموال زیادی را برای فدیه خود پیشنهاد کردند ولی فهمیدند که غرض ما، غارت جان آنان است، نه مال و عرض دنیا. » [۴]

رک: ابومسلمیه.

پانویس

  1. خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص256
  2. جامع التواریخ، رشیدالدین همدانی، ص150
  3. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ابن جوزی، ج9، ص222
  4. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ابن جوزی، ج9، ص222