حیدریه (از صوفیه): تفاوت بین نسخهها
سطر ۶: | سطر ۶: | ||
در این که حیدریه به چه کسی منسوب اند، اختلافاتی وجود دارد. از کتاب [[مجالس المؤمنین]] <ref> [[مجالس المؤمنین]]، [[نورالله شوشتری]]، ص82</ref> چنین بر می آید که جماعت حیدریه به [[سید قطب الدین حیدر تونی]] که در [[تبریز]] مدفون است، منسوب می باشند. درحالی که [[زین العابدین شیروانی]] مدفن قطب الدین حیدر را، تربت اسحاق خان واقع در سه منـزلی [[مشهد]] رضویه دانسته و می نویسد: «به همین جهت این شهر را پس از آن، [[تربت حیدریه]] نامیده اند». <ref> [[سیاحت نامه]]، [[زین العابدین شیروانی]]، ص189</ref> و همین امر در [[حبیب السِیر]] نیز مورد تأکید واقع شده است. <ref>[[تاریخ حبیب السیر]]، [[خواندمیر]]، ج2، ص332</ref> | در این که حیدریه به چه کسی منسوب اند، اختلافاتی وجود دارد. از کتاب [[مجالس المؤمنین]] <ref> [[مجالس المؤمنین]]، [[نورالله شوشتری]]، ص82</ref> چنین بر می آید که جماعت حیدریه به [[سید قطب الدین حیدر تونی]] که در [[تبریز]] مدفون است، منسوب می باشند. درحالی که [[زین العابدین شیروانی]] مدفن قطب الدین حیدر را، تربت اسحاق خان واقع در سه منـزلی [[مشهد]] رضویه دانسته و می نویسد: «به همین جهت این شهر را پس از آن، [[تربت حیدریه]] نامیده اند». <ref> [[سیاحت نامه]]، [[زین العابدین شیروانی]]، ص189</ref> و همین امر در [[حبیب السِیر]] نیز مورد تأکید واقع شده است. <ref>[[تاریخ حبیب السیر]]، [[خواندمیر]]، ج2، ص332</ref> | ||
− | ولـی در کتـاب [[زندگانی شاه عباس اول]] از کتـاب [[انقـلاب الاســلام]] نقـل شـده اسـت کـه حیدریه منســوب بـه [[حیــدر ثـانـی]]، پدر [[شاه اسماعیل صفوی]] بوده اند. <ref> [[زندگی شاه عباس اول]]، [[نصرالله فلسفی]]، ج3، ص893</ref> نویسنده کتاب انقلاب الاسلام که در سال 1308هجری قمری تألیف شده، مدعی است، <ref>[[انقلاب الاسلام]] نسخه خطی کتابخانه ملی، ص32</ref> که در آن زمان، طریقه حیدریه در [[آناطولی]] ([[آسیای صغیر]]) در کسوت [[بکتاشیه]] یافت می شده و به حیدریـّه، [[رازیه]] و [[سبعیه]] شهرت داشته اند. وی می نویسد: «دراویش آن ها کلاه مخروطی هفت تَرَک سرخ رنگ، بر سر و خرقه چهل وصله دربر می کنند. . . به عقیده آنان جزئی از اجزاء الوهیت خداوندی به جناب [[علی علیه السلام]] حلول کرده و به واسطه همین قوت، باب خیبر را کنده است، بعداز آن حضرت نیز آن قوت به جناب [[سیدالشهدا]] ء، و از او به [[امام زین العابدین]] و [[امام محمد باقر]] و [[امام جعفر صادق]] و ابوالسادات [[امام موسی کاظم]] علیهم السلام، و بعد از ایشان به امام [[ابومحمد قاسم حمزه]] جدّ امجد [[شیخ صفی الدین]] رسیده، اما بعد از امام ابومحمد قاسم حمزه، امامت مقطوع و منقلب به شیخیت شده، و به [[احمد الاعرابی]] و از او به [[جلال الحق حیدر ثانی]] (پدر [[شاه اسماعیل]]) حلول کرده است. جلال الحق خواسته است که این قوت را ظاهر سازد اما چون از جانب حق، اجازتی به آن درجه نداشته، به مقصود نرسیده است شاه اسماعیل چون با اجازه یزدان پاک ظهور کرد، قاتلان آباء و اجداد خویش را از میان برداشته و از آن پس مذهب حق را شایع ساخته است، ولی بعد از آن پادشاه، باز مردم به اغوای علمای رسوم به وادی ضلالت افتاده اند. ایشان معتقدند در جای سلام و بسم الله (در وقت حرکات) باید علی گفت، هر صبح، صد و ده بار علی و گلبانگ لعن واجب است». | + | ولـی در کتـاب [[زندگانی شاه عباس اول]] از کتـاب [[انقـلاب الاســلام]] نقـل شـده اسـت کـه حیدریه منســوب بـه [[حیــدر ثـانـی]]، پدر [[شاه اسماعیل صفوی]] بوده اند. <ref> [[زندگی شاه عباس اول]]، [[نصرالله فلسفی]]، ج3، ص893</ref> نویسنده کتاب انقلاب الاسلام که در سال 1308هجری قمری تألیف شده، مدعی است، <ref>[[انقلاب الاسلام]] نسخه خطی کتابخانه ملی، ص32</ref> که در آن زمان، طریقه حیدریه در [[آناطولی]] ([[آسیای صغیر]]) در کسوت [[بکتاشیه]] یافت می شده و به حیدریـّه، [[رازیه]] و [[سبعیه (حیدریه)|سبعیه]] شهرت داشته اند. وی می نویسد: «دراویش آن ها کلاه مخروطی هفت تَرَک سرخ رنگ، بر سر و خرقه چهل وصله دربر می کنند. . . به عقیده آنان جزئی از اجزاء الوهیت خداوندی به جناب [[علی علیه السلام]] حلول کرده و به واسطه همین قوت، باب خیبر را کنده است، بعداز آن حضرت نیز آن قوت به جناب [[سیدالشهدا]] ء، و از او به [[امام زین العابدین]] و [[امام محمد باقر]] و [[امام جعفر صادق]] و ابوالسادات [[امام موسی کاظم]] علیهم السلام، و بعد از ایشان به امام [[ابومحمد قاسم حمزه]] جدّ امجد [[شیخ صفی الدین]] رسیده، اما بعد از امام ابومحمد قاسم حمزه، امامت مقطوع و منقلب به شیخیت شده، و به [[احمد الاعرابی]] و از او به [[جلال الحق حیدر ثانی]] (پدر [[شاه اسماعیل]]) حلول کرده است. جلال الحق خواسته است که این قوت را ظاهر سازد اما چون از جانب حق، اجازتی به آن درجه نداشته، به مقصود نرسیده است شاه اسماعیل چون با اجازه یزدان پاک ظهور کرد، قاتلان آباء و اجداد خویش را از میان برداشته و از آن پس مذهب حق را شایع ساخته است، ولی بعد از آن پادشاه، باز مردم به اغوای علمای رسوم به وادی ضلالت افتاده اند. ایشان معتقدند در جای سلام و بسم الله (در وقت حرکات) باید علی گفت، هر صبح، صد و ده بار علی و گلبانگ لعن واجب است». |
کتاب [[زندگانی شاه عباس]] هم چنین اضافه می کند: «[[شیخ فضل الله نامی]] از حیدریه در قوزان میان قبائل یورد کتابی در باب حیدریه تألیف کرده که نسخه ای از آن به دست [[سلطان سلیم خان اول]] ملقب به یاووز رسید، قبل از جنگ چالدران، بنا به فتوای علمای [[اهل سنت]] زیاده از چهل هزار کس را که بر آن عقیده بودند، قتل عام کرد، و زنان و دختران و پسران نابالغ را به لشکر قسمت نمود». <ref>همان</ref> | کتاب [[زندگانی شاه عباس]] هم چنین اضافه می کند: «[[شیخ فضل الله نامی]] از حیدریه در قوزان میان قبائل یورد کتابی در باب حیدریه تألیف کرده که نسخه ای از آن به دست [[سلطان سلیم خان اول]] ملقب به یاووز رسید، قبل از جنگ چالدران، بنا به فتوای علمای [[اهل سنت]] زیاده از چهل هزار کس را که بر آن عقیده بودند، قتل عام کرد، و زنان و دختران و پسران نابالغ را به لشکر قسمت نمود». <ref>همان</ref> |
نسخهٔ ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۱:۳۸
ابن کثیر در البدایة و النهایة در ضمن حوادث سال 655 هجری قمری از ورود صوفیان حیدری به شام یاد می کند. [۲] و ابن بطوطه در زمره صوفیان هند، از حیدریه نام می برد که در گردن و دست های خود، طوق آهنی داشته اند. [۳] وی هم چنین از زمره صوفیه ای که به آتش داخل می شوند به فرقه احمدیه (رفاعیه) و حیدریه اشاره می کند و حیدریه را در خراسان و احمدیه را در عراق دارای معروفیت می داند [۴] و معصوم علی شاه نیز در طرائق الحقائق می نویسد: «از معاصرین شیخ ابوالفتح است نیز، شیخ قطب الدین حیدرزاده، که جماعت حیدریان بـه وی منسوبند». [۵]
در این که حیدریه به چه کسی منسوب اند، اختلافاتی وجود دارد. از کتاب مجالس المؤمنین [۶] چنین بر می آید که جماعت حیدریه به سید قطب الدین حیدر تونی که در تبریز مدفون است، منسوب می باشند. درحالی که زین العابدین شیروانی مدفن قطب الدین حیدر را، تربت اسحاق خان واقع در سه منـزلی مشهد رضویه دانسته و می نویسد: «به همین جهت این شهر را پس از آن، تربت حیدریه نامیده اند». [۷] و همین امر در حبیب السِیر نیز مورد تأکید واقع شده است. [۸]
ولـی در کتـاب زندگانی شاه عباس اول از کتـاب انقـلاب الاســلام نقـل شـده اسـت کـه حیدریه منســوب بـه حیــدر ثـانـی، پدر شاه اسماعیل صفوی بوده اند. [۹] نویسنده کتاب انقلاب الاسلام که در سال 1308هجری قمری تألیف شده، مدعی است، [۱۰] که در آن زمان، طریقه حیدریه در آناطولی (آسیای صغیر) در کسوت بکتاشیه یافت می شده و به حیدریـّه، رازیه و سبعیه شهرت داشته اند. وی می نویسد: «دراویش آن ها کلاه مخروطی هفت تَرَک سرخ رنگ، بر سر و خرقه چهل وصله دربر می کنند. . . به عقیده آنان جزئی از اجزاء الوهیت خداوندی به جناب علی علیه السلام حلول کرده و به واسطه همین قوت، باب خیبر را کنده است، بعداز آن حضرت نیز آن قوت به جناب سیدالشهدا ء، و از او به امام زین العابدین و امام محمد باقر و امام جعفر صادق و ابوالسادات امام موسی کاظم علیهم السلام، و بعد از ایشان به امام ابومحمد قاسم حمزه جدّ امجد شیخ صفی الدین رسیده، اما بعد از امام ابومحمد قاسم حمزه، امامت مقطوع و منقلب به شیخیت شده، و به احمد الاعرابی و از او به جلال الحق حیدر ثانی (پدر شاه اسماعیل) حلول کرده است. جلال الحق خواسته است که این قوت را ظاهر سازد اما چون از جانب حق، اجازتی به آن درجه نداشته، به مقصود نرسیده است شاه اسماعیل چون با اجازه یزدان پاک ظهور کرد، قاتلان آباء و اجداد خویش را از میان برداشته و از آن پس مذهب حق را شایع ساخته است، ولی بعد از آن پادشاه، باز مردم به اغوای علمای رسوم به وادی ضلالت افتاده اند. ایشان معتقدند در جای سلام و بسم الله (در وقت حرکات) باید علی گفت، هر صبح، صد و ده بار علی و گلبانگ لعن واجب است».
کتاب زندگانی شاه عباس هم چنین اضافه می کند: «شیخ فضل الله نامی از حیدریه در قوزان میان قبائل یورد کتابی در باب حیدریه تألیف کرده که نسخه ای از آن به دست سلطان سلیم خان اول ملقب به یاووز رسید، قبل از جنگ چالدران، بنا به فتوای علمای اهل سنت زیاده از چهل هزار کس را که بر آن عقیده بودند، قتل عام کرد، و زنان و دختران و پسران نابالغ را به لشکر قسمت نمود». [۱۱]
میر سید عبداللطیف خان در کتاب تحفة العالم و ذیل التحفة می گوید: « شاه عباس اول بنا به مصالح مملکت داری، میان حیدریان و نعمتیان تفرقه انداخت». [۱۲] و این در حالی است که حیدریه منسوب به سید حیدر و نعمتیه منسوب به شاه نعمت الله ولی ولی دانسته شده اند. [۱۳]
شایان ذکر است که حبیب السیر نیز نام مؤسس این فرقه را قطب الدین حیدرزاده ضبط کرده و مرگ وی را در سال 618هجری قمری دانسته است. [۱۴]
علی اکبر دهخدا نیز در شرح حال شاه اسماعیل صفوی، از فهرست مکتوباتی یاد می کند که از جمله آن ها، نامه سلطان بایزید عثمانی به یکی از امراء است و در آن سلطان عثمانی، غلبه آن امیر بر حیدریان (پیروان شاه اسماعیل و لشکر قزلباش) را تهنیت گفته است. [۱۵]
شایان ذکر است که نزاع های حیدری و نعمتی که در تاریخ صفویه و قاجاریه بسیار از آن یاد شده، منشأ اختلافات مهم و کشمکش های بی شماری بوده است. اعتمادالسلطنه می گوید: « صفویه این تفرقه را دامن می زدند و در زمان ناصرالدین شاه به حکم او، این تفرقه منسوخ گشت». [۱۶]
البته عنایت به این نکته نیز لازم است که شباهت هایی میان آرای آن گروهی که در کتاب تاریخ زندگانی شاه عباس به عنوان حیدریه معرفی شده اند و اندیشه های اسماعیلیه به چشم می خورد. از جمله این که در زمره امامان از امامت امام مجتبی علیه السلام یاد نکرده و یا کلاه هفت ترک که اشاره به عدد هفت است، داشته اندو از همین جا نیز، سبعیه خوانده شده اند. و باز باید عنایت داشت که آنچه از کلاه قزلباش که لشکریان شاه اسماعیل بوده اند می دانیم آن است که ایشان کلاه دوازده ترک بر سر داشته اند نه کلاه هفت ترک.
ضمن آن که عقیده انتقال امامت به ابومحمد القاسم حمزه و انقطاع امامت و تبدیل آن به مشیخت، مخالف عقیده امامیه اثنی عشریه است و چنین مخالفتی در لشکر شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل مورد اشاره واقع نشده است.
مؤلف از طرائق الحقائق به نام «شیخ قطب الدین حیدرزاده» اشاره می کند. در چاپ جدید این کتاب «شیخ قطب الدین حیدر زاوه ای» ضبط شده است. [۱۷]
میر سید عبداللطیف خان شوشتری می نویسد: «از عهد پادشاه گیتی ستان، شاه عباس اول صفوی. . . که بنابر بعض مصالح سلطنت، رسم حیدری ـ نعمتی را در هر یک از بلاد ایران شیوع [داد] و به این سبب الی الان در ایام هرج و مرج، انواع فتنه و فساد به وقوع می آید، شهر شوشتر را نیز به دو محله نمودند، دستوا و گرگر. . . ». از مجموع این نوشته، چنین برمی آید که این منازعات، تنها به نام حیدری ـ نعمتی خوانده می شده و ربطی به نزاع صوفیانه نداشته است. [۱۸]
مکتوب سلطان بایزید عثمانی به زبان فارسی و بدون تاریخ و در جواب مراسله یعقوب پادشاه آق قوینلو است و در آن سلطان، به یعقوب به واسطه غلبه بر بایندرانیه و گروه ضلال « حیدریه » تهنیت گفته است. ( لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، شرح حال شاه اسماعیل صفوی </ref>
پانویس
- ↑ عشایر العراق، عباس عزاوی، ص125
- ↑ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج13، ص148
- ↑ الرحلة، ابن بطوطه، ج1، ص265
- ↑ همان
- ↑ طرائق الحقائق، معصوم علی شاه، ج2، ص642
- ↑ مجالس المؤمنین، نورالله شوشتری، ص82
- ↑ سیاحت نامه، زین العابدین شیروانی، ص189
- ↑ تاریخ حبیب السیر، خواندمیر، ج2، ص332
- ↑ زندگی شاه عباس اول، نصرالله فلسفی، ج3، ص893
- ↑ انقلاب الاسلام نسخه خطی کتابخانه ملی، ص32
- ↑ همان
- ↑ تحفة العالم و ذیل التحفة، میر سید عبداللطیف خان، ص85
- ↑ المآثر و الآثار، اعتماد السلطنة، ص125
- ↑ تاریخ حبیب السیر، خواندمیر، ج2، ص332
- ↑ لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، ذیل ماده اسماعیل صفوی
- ↑ المآثر و الآثار، اعتماد السلطنة، ص125
- ↑ طرائق الحقائق، معصوم علی شاه، ج2، ص642
- ↑ تحفة العالم و ذیل التحفة، میر سید عبداللطیف خان، ص85