هیصمیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «از کرامیه. <ref> جامع الفرق و المذاهب الاسلامیة، امیر مهنا و علی خریس،...» ایجاد کرد)
 
جز هیصمیه» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)) [آبشاری])
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۵ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۱:۴۹

از کرامیه. [۱]

فخر رازی کرامیه را به شش فرقه تقسیم می کند که آخرین آن ها هیصمیه می باشند. وی می نویسد: «نزدیک ترین آن ها هیصمیه هستند.» [۲] ظاهراً مراد فخر رازی از این عبارت، نزدیک ترین گروه کرامیه به عقاید عامه مسلمین است.

آیت الله سید مهدی روحانی در ضمن بیان کرّامیه می نویسد: « هیصمیه منسوب به محمد بن هیصم و معاصر سلطان محمودغزنوی است. ابن هیصم مصلح مذهب ابن کرّام است. محمد شهرستانی [۳] می نویسد این شخص در ترمیم مذهب ابن کرام جدّ و جهد کرده و هر مسئله را از صورتی که محال بودن آن روشن باشد، به صورتی که عقلا می توانند تصور کنند، درآورد. مثلاًً جسم را به قائم بالذات و فوق را به معنای علوّ تفسیر کرد [تا جسم بودن خدا را معنی بخشد]. وی تنها چیزی را که نتوانست از مذهب ابن کرام ترمیم کند این مسئله بود که خدا محلّ حوادث است. ابن هیصم به این نکته ملتزم شد لکن در پاره ای از مسائل با اشاعره موافقت کرده است. مثلاًً به قدرت حادثه که کسب نامیده می شود قائل شد. ابن هیصم می گفت این که کرامیه می گویند خدا آدم را به دست خود خلق کرد و یا بر عرش مستقر شد و یا روز قیامت برای محاسبه خلق می آید، هیچ معنای فاسدی ندارد بلکه کرامیه فقط خواسته اند در اطلاق لفظ از قرآن و احادیث متابعت کنند و ایشان نخواسته اند در شأن خدا تشبیهی همانند آن که مجسّمه مرتکب شده اند، به کار برند.»

ابن ابی الحدید، سخنان کرامیه را درباره رؤیت خدا، از ابن هیصم نقل کرده است. [۴]

رک: کرّامیه.


پانویس

  1. جامع الفرق و المذاهب الاسلامیة، امیر مهنا و علی خریس، ص220 / فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص467 / فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص293 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص679 / نفائس الفنون فی عرایس العیون، شمس الدین محمد آملی، ج2، ص273
  2. اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، فخر رازی، ص88
  3. الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج1، ص102
  4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج3، ص236