وهابیه (پیروان محمد بن عبدالوهاب)

از دایره المعارف فرق اسلامی
(تغییرمسیر از وهابی)
پرش به: ناوبری، جستجو

ایشان پیروان محمد بن عبدالوهاب (م:1115هـ.ق) می باشند. [۱]

اگرچه محمد بن عبدالوهاب را باید پایه گذار مذهب وهابیت در عصر جدید دانست ولی باید به یاد داشت که این عقیده در طول تاریخ همواره ظهور و بروز داشته است. چنانکه می توان در این باره به فرقه بَربَهاریه (رک: بَربَهاریه) اشاره کرد. نام وهابیت از اسم پدر محمد بن عبدالوهاب اخذ شده است ولی این نسبت از ناحیه وهّابیان مورد پذیرش واقع نشده است چرا که شیخ عبدالوهّاب با عقاید فرزندش موافقت نداشته است و لذاست که وهّابیان خویش را موحّدین می نامند و یا از محمدیه استفاده می کنند. شناخت وهابیت جز با شناخت سلفیه ممکن نیست و شناخت سلفیه نیز در گرو شناخت آرای احمد بن حنبل و اندیشه ابن تیمیه می باشد. ابوالعباس، احمد بن عبدالحلیم حرّانی معروف به ابن تیمیه (661ـ 728هـ.ق) از بزرگترین علمای حنبلی است که عقایدی بر خلاف معتقدات عموم فرقه های اسلامی اظهار داشت و به همین سبب نیز مدتی را در زندان به سر برد. همین عقاید بعداً اساس معتقدات وهّابیان را تشکیل داد. ابن تیمیه مباحثات زیادی با عالمان روزگار خویش داشته که در بعضی از آن ها جانب ادب را نیز نگاه نمی داشته است. [۲] و این مباحث گاه به حدّی به تلخی می انجامیده که گویا یک بار پس از زندانی شدن او، قاضی مالکی دمشق، فتوا به حلیت خون و مال کسانی که همعقیده با ابن تیمیه بوده اند می دهد. البته ذکر این نکته نیز لازم است که ابن تیمیه علیرغم آن که از علمای حنبلی به شمار می آمده، مقید به پیروی از مذهب احمد بن حنبل نبوده و در مسائل فقهی گاه برخلاف عقاید احمد بن حنبل، حتی از مسائل فقه شیعه پیروی می کرده است. (وی در کتاب منهاج السنة، جلد2، صفحه360 از شیعه اثنی عشریه دفاع کرده و می نویسد: در این فرقه، گروه بسیاری مسلمان چه از لحاظ حقیقت و چه از لحاظ واقع و چه از لحاظ ظاهر وجود دارند.) اندیشه ابن تیمیه اساس فکر و عقیده محمد بن عبدالوهاب بوده است.

محمد بن عبدالوهاب 1115 هجری قمری در شهر عیینه از سرزمین های نجد تولد یافت. پدرش در آن شهر قاضی بود. وی فقه حنبلی را نزد پدرش آموخت. او از جوانی با بسیاری از رفتارهای مردمان نجد و مدینه مخالفت می کرد و در سفری که به بصره داشت، شدت مخالفت هایش با آداب و سنن مردم به حدّی رسید که او را از شهر بیرون راندند. وی در زمان حیات پدرش به حریمله از شهرهای نجد رفت و ملازم پدرش که از سال 1139 هجری قمری به آن شهر رفته بود، گردید. پس از مرگ پدر، شیخ محمد به اظهار عقیده و انکار اعمال مردم پرداخت و کار او شهرت یافت. وی سپس به عُیینه رفته و چون گذشته به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت. از اولین کارهای او قطع درختان مورد احترام مردم و تخریب ساختمان مقبره زید بن خطّاب و سنگسار یک زانیه بود.

پس از آن که دعوت شیخ محمد گسترش یافت، سلیمان بن محمد امیر احسا دستور قتل او را صادر کرد ولی حاکم عُیینه وی را نکشت و تنها از شهر بیرون راند. او از آنجا به دِرعیه از شهرهای معروف نجد رفت. امیر دِرعیه در آن روزگار محمد بن سعود (جدّ آل سعود) بود. این فرد به سفارش همسر خویش مُوضی بنت ابی وحطان، شیخ محمد را پذیرفت و شیخ قدرت و غلبه بر همه بلاد نجد را به وی مژده داد. محمد بن سعود به شرط آن که پس از پیروزی های آتی، شیخ محمد او را رها نکرده و به حاکمان دیگر نپیوندد، به یاری او و جهاد با مخالفان همّت گمارد و به این ترتیب محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود درباره جهاد با مخالفان، امر به معروف، نهی از منکر و اقامه شعائر دین (طبق معتقدات خود) با یکدیگر بیعت کردند. برخی بر این باورند که در همین اوان محمد بن سعود داماد شیخ محمد گردید. حمله های محمد بن سعود به قبائل و شهرهای دیگر نجد، وضعیت اقتصادی دِرعیه را نیز تحت تأثیر قرار داده و مردم این شهر را ثروتمند گردانید. برخی از مورخین نوشته اند که همانند اطاعتی که مردم نجد از دستورات شیخ محمد داشتند برای هیچ یک از علما پیش نیامده است. شیخ محمد پس از آن که ریاض را فتح کرد، کارهای مردم و اختیار اموال و غنائم را به عبدالعزیز بن محمد بن سعود واگذار کرد و خود به عبادت و تدریس پرداخت، لکن عبدالعزیز و پدرش دست از او نکشیدند و تمام کارها با نظر و دستور او انجام می شد و این روند ادامه داشت تا آن که شیخ محمد در سال 1206 هجری قمری وفات یافت.

شیخ محمد بسیار تحت تأثیر آرای ابن تیمیه بوده و برخی از آثار ابن تیمیه که توسط شیخ محمد استنساخ شده، این نکته را معلوم می دارد. نکته قابل توجه در پیشرفت دعوت شیخ محمد، نظام قبیله ای نجد در آن زمان است که باعث شد عموم مردم پس از بیعت رؤسای قبیله، با وی همراهی نمایند. در اندیشه وهّابی ها، تخریب قبور از ارزش بالایی برخوردار است. همچنین ایشان مفهوم بدعت را وسعت دادند تا جایی که تغییر پرده هایی که بر روضه شریفه پیامبر صلی الله علیه و آله بود را نیز بدعت به شمار آوردند. ایشان هرگونه توسّل به پیامبر و ائمه (علیهم السلام) را شرک دانسته و منکر هر نوع شفاعت می باشند. وهّابیان غیر از خودشان را کافر و مشرک می دانند. ایشان در اصول عقاید بر مذهب سلفیه بوده و در فروع احکام حنبلی به شمار می آیند.

نوه محمد بن عبدالوهاب، هرچیزی که بعد از سه قرن اول هجری قمری پدید آمده را بدعت و ناپسند دانسته است. [۳]

پانویس

  1. تاریخ الفرق الاسلامیة، محمد خلیل الزین، ص228 / جامع الفرق و المذاهب الاسلامیة، امیر مهنا و علی خریس، ص224 / جذور الفتنه فی الفرق الاسلامیة، حسن صالح، ص219 / دائرة المعارف الاسلامیة، ج3، ص93 / الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة، صلاح ابوسعود، ص240 / الفکر السیاسی الوهابی، احمد کاتب، / قاموس المذاهب و الادیان، حسین علی حمد، ص223 / العقیدة و الشریعة فی الاسلام، گلدزیهر، ص253تا237 / کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، / معجم الفرق الاسلامیة، عارف تامر، ص65 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص691 / الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة، مانع بن حماد جهنی، ج1، ص160 / وهابیان، فقیهی
  2. الوافی بالوفیات، صلاح الدین صفدی، ج7، ص19
  3. تلخیص از وهّابیان، علی اصغر فقیهی