شَبَک
از صوفیه بکتاشیه و قزلباشیه.
جمعیتی بین ده تا پانزده هزار نفر در حوالی موصل سکونت دارند که شبک خوانده می شوند. شغل آن ها زراعت و گله داری است و زبان آن ها که آن را بورابور می نامند ترکی است که با کردی و فارسی و عربی مخلوط شده است. (با توجه به تاریخی که در آن تألیف کتاب الشبک ـ که مأخذ مطالب مؤلف می باشد ـ پایان یافته است (1373هـ. ق، 1954م) می توان به تاریخی که جمعیت شبک در آن ده تا پانزده هزار نفر ذکر شده اند، پی برد.)
این فرقه از فروع صوفیه بکتاشیه و قزلباشیه بوده و از جمله منحرفین از تشیع به شمار می روند. شبک به یگانگی خدای تعالی و پیامبری حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و بهشت و دوزخ معترفند و به چهارده معصوم (علیهم السلام) و به حاج بکتاش و به پیران قزلباشیه ارادت دارند و از آنان همت می طلبند.
اختصاصات مذهبی شبک با مختصر تغییری معجونی است از دو فرقه بکتاشیه و قزلباشیه. در عادات مذهبی بر عادات بکتاشیه هستند و در مراسم دخول در تصوف، تشریفات قزلباشیه را انجام می دهند.
شبک با آن که علی اللهی نیستند و عقیده به تجسد خدا در علی علیه السلام که در قزلباشیه موجود است، به شبک راه نیافته، ولی باز از زمره غلاة محسوب می آیند، چرا که در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام به کلماتی تکلم می کنند که بر غلو دلالت دارد. ایشان همچنین کلمات مبهم دیگری دارند که در گلبانگ های خود ادا می کنند. گلبانگ، قطعات منظوم و یا منثوری است به زبان ترکی، که در نمازی که مخصوص ایشان است و همچنین در سائر مراسم خوانده می شود. گلبناگ های منثور آن ها غالباً با رمز «الف الله، م محمد، ع علی» شروع شده و به دنبال آن کلمات و دعاهای مبهم و بی ارتباط ذکر می شود.
سبب دیگر این که این فرقه را از فرق مسلمین جدا می کند آن است که این فرقه به هیچ وجه به ارکان و فرائض اسلامی پایبند نبوده و در عوض، عادات و رسومی دارند که به آن ها سخت ملتزم می باشند و همین اعمال است که آنان را از غلاة به شمار آورده و از مسلمانان جدا کرده است و مسلمانان، آنان را در مقام تعریض، عوج (جمع اعوج به معنای کج) می نامند.
شبک تا حدود پنجاه سال (ظاهراً مراد پنجاه سال قبل از نوشته شدن کتاب «الشبک» است. این کتاب در سال 1954 در بغداد منتشر شده است.) قبل به چلبی قونیه(معنای اولیه این لغت چندان معلوم نیست ولی گویا لغت ترکی است و در میان اقوام آسیای مرکزی معنای «الله» را دربر داشته است.(رئیس بکتاشیه) در قرن یازدهم هجری قمری در مکتوبات عثمانی این لغت به عنوان لقب کسانی که به مرتبه امیری رسیده بودند و همچنین لقب شیوخ طریقت های دراویش، استعمال شده است. اولین کسی که چنین لقبی یافته، چلبی حسام الدین (م: 683هـ. ق) خلیفه جلال الدین مولوی است که شیخ طریقه مولویه بوده است. این لغت بعدها، استعمال وسیع تری یافته و بر مردمان فاضل نیز اطلاق می شود.) [۱] مراجعه داشته اند و همچنین پیر ایشان به اردبیل (مرکز سکونت شیخ قزلباشیه) مسافرت می کرده که از او کسب اجازه کند.
ابتدای پیدایش این فرقه، دقیقاًً در دست نیست ولی به طور مسلم این فرقه با این اختصاصات تا آخر قرن نهم هجری قمری موجود نبوده است. اما با توجه به اینکه، شبک در گلبانگ نماز خود می خوانند که شیوخ قزل (قزلباشیه) که از اردبیل آمدند این طریقه را برای ما نهادند، می توان گفت آن ها بعد از زمان سلطان حیدر (مقتول بسال893 هـ. ق) پدر شاه اسماعیل صفوی پیدا شده اند.
یکی از شعائر پراهمیت شبک، عزاداری در دهه محرم برای امام حسین (علیه السلام) است. ایشان حج ندارند و حج آن ها چنین است که هفت مرتبه قبر امام حسین (علیه السلام) را در کربلا زیارت می کنند. شراب در مذهب آنان حرام نیست و شرب آن در بعض محافل دینی جزء مراسم است.
شبک از بدگوئی به خلفاء ثلاثه و عائشه پرهیز ندارند و در اظهار محبت نسبت به علی (علیه السلام) غلو کرده و صفاتی که مختص خدای تعالی است را برای او ذکر می کنند. جمله «حبُّ علی حسنةٌ لا تضر معها سیئةٌ» [۲] جمله معروفی است که در میان آنان رواج دارد.
ایشان به غیر از نمازی که مخصوص به خودشان است، نمازی ندارند، روزه نمی گیرند و به گلبانگ بسنده کرده و آن را به جای نماز دانسته و کافی می شمارند. شبک در این باره چنین استدلال می کنند که علی علیه السلام در ماه رمضان وقتی که به طرف نماز می رفت کشته شد و لذا نماز و روزه را نباید به جای آورد. ایشان زکات ندارند، اما مالی را به عنوان خمس الجد به ساداتی که خودشان صحیح النسب می شناسند، می پردازند. ایشان آفتابه برداشتن و ازاله مو از بدن را از گناهان می شمارند، و مردان آن ها وقت غذا خوردن با دست چپ سبیل ها را بالا گرفته و با دست راست غذا بر دهان می گذارند.
شبک مزارهایی را به ائمه (علیهم السلام) نسبت داده و به زیارت آن ها می روند. از همه این مزارها مهمتر، مرقد علی رُش است که آن را مرقد امام زین العابدین (علیه السلام) می دانند و مرقد دیگر در نزد ایشان مرقد حسن فردوش است که به آن نیز اهمیت می دهند. ایشان در این دو مرقد در مواقع معینی اجتماع کرده و همراه با ضرب دهل و طنبور، رقص چوبی انجام می دهند. شایان ذکر است که مرقد حسن فردوش مورد توجه یزیدیه نیز می باشد. از مرقدهای دیگری که مورد توجه ایشان است می توان از مرقد عباس در عباسیه و قبری در پیرجلان که آن را قبر امام رضا (علیه السلام) می دانند نام برد. شبک قبری را همچنین به عبیداللـه بن زیاد منسوب کرده و در فصل بهار برای رجم آن می روند و بسا آن قبر مانند تلی از سنگ می شود. از مزارهای ائمه (علیهم السلام) فقط به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) می روند.
کتابی که شبک آن را بسیار اهمیت می دهند، کتاب بُرخ (مصحف بویوروق) به زبان ترکی است که در آن مطالبی را شیخ صفی الدین اردبیلی برای پسرش شیخ صدرالدین ذکر کرده است. در این کتاب از آداب طریقت و صفات مرشد، لزوم اطاعت از او، مقامات طالب، شروط خلافت، معنای وصایت و این که مرید باید ائمه اثنی عشر (علیهم السلام) را شفیع قرار دهد و روایتی متضمن دعای ائمه اثنی عشر (علیهم السلام) به نقل از شیخ نجم الدین کبری و ملاقات آدم (علیه السلام) با فاطمه زهرا علیهاالسلام در بهشت و بعض قصائد خطائی(خطائی تخلص شعری شاه اسماعیل صفوی است که به ترکی شعر می سروده است. اگر خطائی همان باشد معلوم است که تالیف کتاب و پیدایش این فرقه هر دو پس از وفات شاه اسماعیل(930ه.ق) است چرا که می دانیم درباره شاه اسماعیل چنین انحراف عقیده ای ذکر نشده است.) و غیر ذلک، سخن رفته است و عجب این که در تمام این کتاب اگر چه مطالب غیر صحیح بسیاری یافت می شود ولی مطالبی که دال بر غلو باشد موجود نیست، حتی در این کتاب، نماز در پنج وقت تأکید شده و تقالید شبک فرسنگ ها از این کتاب و مضامینش به دور است.
شبک رئیس بزرگ خود را پیر ـ دده ـ بابا می نامند، پیر تمام قدرت را داراست، مراسم ولادت، وفات، ازدواج، طلاق، نماز، اعتراف به گناه و دخول در طریقه تصوف و طبابت های با ادعیه و اوراد، همه برعهده اوست. در کتاب برخ ذکر شده که مرید در این طریقه باید نسبت به مرشد، مانند شتر، باربر و مثل خر، صبور و مثل خوک، مستقیم راه رود و به چپ و راست متمایل نگردد.
پیر با یازده نفر دیگر که رهبر، چراغدار، جاروبدار، قصاب، سقا، چهار خادم و دو نفر دربان هستند، تشکیلات دینی را اداره می کنند. رهبر رتبه بعد از پیر، را دارد.
نزد این فرقه اعداد معینی، اهمیتی بسزا دارند به گونه ای که پس از جمله معروف «الف الله، م محمد، ع علی» ایشان باید اعداد ذیل را ذکر کنند. پنج، پنج تن آل عبا؛ هفت، درجات و مراتب اهل طریقت؛ دوازده، ائمه اثنی عشر یا دوازده امام (علیهم السلام)؛ چهارده، چهارده معصوم (علیهم السلام)؛ چهل، ابدال و واصلین و رجال الغیب که در غار سنجار با علی (علیه السلام) عبادت می کنند.
ایشان حدیث اربعینی دارند که معتقدند خواندن آن برای رفع گرفتاری ها نافع است. ترجمه حدیث مذکور چنین است: «محمد آمد درب خانه، در را کوبید جواب آمد کیستی، گفت من محمدم، به او گفتند جا برای تو نیست او رفت و پس از کمی برگشت دو مرتبه در را کوبید، گفتند کیستی گفت من فقیرالفقرایم در را برای او باز کردند سی و نه نفر از واصلین را دید که علی بزرگ و شیخ (پیر) آن ها بود، علی به سلمان امر کرد خوشه انگوری بیاورد خوشه را فشردند و علی از آن آشامید پس امام (با تیغ) رگ خود را زد، از دست تمام چهل نفر خون جاری شد، علی گفت یا محمد طریقت ما را چگونه دیدی آیا از طریقه ما راضی هستی گفت راضی شدم، پس محمد در این طریقه وارد شد».
شبک در شب های جمعه در خانه پیر اجتماع کرده و حلقه وار، گرد یکدیگر می نشینند. پیر، گلبانگ هائی می خواند و گاه رهبر نیز او را معاونت می کند، سپس پیر به حاضرین امر می کند و همه به سجده می روند و پیر، گلبانگی می خواند که نام حاج بکتاش و قزلباشیه که از اردبیل آمده و این طریقه را نهاده اند در آن است. آخر گلبانگ چنین است:
«الله محمد علی حق دوست پیر دوست حقه شاه باطله اف».
باید توجه نمود که دو چیز از مراسم مهم مسیحیت و نصرانیت به طریقه بکتاشیه و قزلباشیه وارد گردیده و به وسیله این دو فرقه در تقالید شبک داخل شده و جزء واجبات آن ها گردیده است؛ یکی اعتراف به گناه نزد پیر: به این نحو که بر شبک واجب است به گناهانی که از او سرزده پیش پیر اعتراف کند و بر این امر بسیار در گلبانگ ها تأکید شده است و دیگر تناول یعنی خوردن و آشامیدن از غذا و شراب مقدس در شب جمعه یا در شب آمرزش و سایر محافلی که در آن اجتماع می کنند. در این مواقع هر فرد شبک، نان و شراب و بسا خروسی نیز حاضر می کند، قصاب (یکی از دوازده نفر سابق) خروس ها را سر می برد و بریان کرده و ایشان می خورند و شراب می نوشند و طنبور می زنند و اشعار می خوانند.
اول سال برای شبک، روز اول کانون الاول(ن ک قلم حاجیه) است (23آذر) که عید بشارت نصاری است، ایشان در این روز اجتماع خروس کشان و مراسم دیگر دارند و گلبانگ هایی که باید در آن، نام ائمه اثنی عشر باشد را سر می دهند.
در مراسم ایشان، مراسمی به نام عذر گیجه سی به معنای شب عذرخواهی وجود دارد که برای حل و فصل نزاع هایی است که واقع شده و مراسمی شبیه به مراسم اول سال است.
هرگاه شبکی بخواهد او را صوفی نامیده و در طریقه صوفیه وارد شود، باید با زن خود جستجو کنند تا شخصی را پیدا نمایند. پس از آن باید فرد صوفی به همراه همسرش با آن فرد و همسرش چهل یا هفتاد روز معاشرت نموده، پس از اتمام این مدت که مدت تجربه نامیده می شود با یک گاو و یک گوسفند سه ساله بی عیب و لااقل چهل شیشه شراب، پیش پیر حاضر می شوند، پیر، هشتاد نفر (چهل زن و شوهر) را در مجلس حاضر می کند و خود در صدر مجلس می نشیند و در این وقت مردی که می خواهد صوفی شود با زنش و آن مرد و زن او با مقداری شراب و شیر و عسل وارد شده آن ها را در قدح بزرگی می گذارند که چهار قدح کوچک پهلوی آن است. هر چهار نفر به صف می ایستند به طوری که زن هر یک پهلوی مرد دیگر باشد، پیر قدح های کوچک را پر کرده به دست رهبر و او هم به دست آنان می دهد و پیر سه مرتبه گلبانگی می خواند، گوسفند هم باید داخل آن حجره باشد. سپس پیر امر می کند هر چهار نفر برو بخوابند به طوری که زن هر یک پهلوی دیگری باشد و هر چهار را به یک لحاف می پوشانند. رهبر عصای مقدس که آن را ارکان آغاجی می نامند به امر پیر در دست می گیرد پیر سه گلبانگ می خواند و هر وقت که یک گلبانگ تمام شد دست به پشت آنان می کشد و رهبر با عصا به پشت آنان می زند و می گوید الف الله م محمد ع علی و سپس هر یک از این دو مرد خود را به پشت زنی که پهلوی او است و زن شخص دیگر است می کشد و بپا خاسته و همه حاضرین را می بوسد. در این وقت گلبانگی که شعر است و مضامین غلو در آن بسیار است خوانده می شود. در این گلبانگ جمله های بسیاری که صریح در کفر و وحدت وجود است، وجود دارد از جمله این که «علی خالق هجده هزار عالم است و او قادر و غنی است اسم یگانه او علی و نام دیگر او الله است... دل من می گوید علی همان خدا و محمد است». پس از تمام شدن، همگی سه مرتبه سجده می کنند و زمین را می بوسند و می گویند: الف الله، م محمد، ع علی. بعد از سجده دست به سینه های خود کشیده و با هم می گویند: حق دوست پیر دوست حقه شاه باطله اف... و سپس گوسفند و گاو را کشته گوسفند را صوفیان و گاو را اهل ده می خورند و شراب می نوشند. به قول یکی از پیرها هر کسی غیر از صوفی از گوشت گوسفند بخورد مانند این است که از گوشت حسین (علیه السلام) خورده باشد.
به فرقه شبک و فرق همجوار آنان مانند صارلیه، باجوان، کاکائیه و حقیه تهمت می زنند که آن ها شبی به نام لیلةالکفشه (کفش یعنی گرفتن) دارند که در محلی مردها و زن ها اجتماع کرده و چراغ ها را خاموش کرده و... و به همین سبب نیز آنان را چراغ سوندیرانیه (یعنی چراغ خاموشکنان) می نامند. این تهمت ابداً صحیح نیست بلکه فقط در شب عذرگیجه سی چراغ را خاموش و بر گناهان خود گریه می کنند و پیر آن ها را می آمرزد. و همچنین در شب عاشورا چراغ را خاموش می نمایند چنانکه این در میان تمام فرقی که برای حسین (علیه السلام) عزاداری می کنند مرسوم است که یا در آن شب اصلاً چراغ را روشن نمی کنند و یا دست کم در حال عزاداری خاموش می نمایند. [۳].
در کتاب شبک که مأخذ مؤلف است، آمده است: «یعبرون عن اصحابها بجراغ سوندیران» [۴].
پانویس
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیة، ج7، ص70
- ↑ عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور احسائی، ج4، ص86
- ↑ الشبک، احمد حامد الصراف، ص141
- ↑ الشبک، احمد حامد الصراف، ص141