بوسعیدیه
از اخلاف قرامطه.
ظاهراً ایشان پیروان ابوسعید جنابی می باشند.
ایشان در لحسا ( احساء ) بوده اند.
ناصرخسرو وقتی که از مصر، (مقر سلطنت فاطمیان) برمی گشته آنان را دیده، لکن علی رغم این که خود از داعیان اسماعیلی است، اشاره به عقیده ای که بین اسماعیلیه و بوسعیدیه مشترک باشد، نکرده است. وی در سفرنامه خود اجمالاً عقاید آنان را بیان می کند و می نویسد که: «ایشان به نبوت محمد صلی الله علیه و آله معترفند و نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند، ولی مانع نماز خوان هم نمی شوند. همه گونه گوشت مانند سگ و غیره می خورند، ولی شراب نمی آشامند و با یکدیگر تعاون دارند. گورخانه ای برای ابوسعید درست کرده و همیشه اسب با شمشیری در آنجا نگاه می دارند؛ چرا که ابوسعید به ایشان گفته که من زنده می شوم و علامت این که من ابوسعیدم این است که با این شمشیر گردن من را بزنید، اگر باز زنده شدم بدانید که من می باشم. ابوسعید سلطنت آن نواحی را برای فرزندان خود گذاشته است و این علامت را از این سبب قرار داده که کسی ادعای بوسعیدی نکند. اگر از ایشان پرسیده شود چه مذهبی دارید؟ گویند: بوسعیدی ام». [۱]
همین مطلب در ترجمه ابوسعید جنابی مورد اشاره قرار گرفته است. و با توجه به این که بحرین و احساء محل حکومت و نفوذ قرامطه (پیروان ابوسعید و ابوطاهر جنابی) بوده است، می توان مطمئن بود که ایشان همان قرامطه (یا: جُنّابیه) بوده اند.
رک: جُنّابیه.
پانویس
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ناصرخسرو، ص147