واقفیة الخوارج
از خوارج بیهسیه.
صلاح ابوسعود می نویسد: «ایشان در مورد کسی که مرتکب حرام می شود ولی نمی داند حلال است و یا حرام، توقف می کنند. ابوبیهس رئیس بیهسیه از ایشان تبری جسته است.» [۱]
عبدالمنعم حفنی در الموسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة نام ایشان را واقفه ضبط کرده است. و در باب اعتقادات ایشان می نویسد: «گروهی از خوارج بیهسیه درباره عذاب اطفال مشرکین در آخرت توقف کردند و هم ورود ایشان را به بهشت به واسطه تفضل الهی و هم ورود ایشان به آتش جهنم به واسطه انتقام الهی را جایز می شمردند.» [۲] و سپس به اختلاف ابراهیم اباضی ـ که در ذیل واقفه گذشت ـ اشاره می کند. به نظر می رسد با توجه به این که بیهسیه از اِباضیه نبوده اند، بین دو گروه از خوارج ـ یکی واقفه بیهسیه و یکی واقفه اِباضیه ـ خلط شده است. چنین است شریف یحیی الامین در فرهنگ نامه فرقه های اسلامی که اقوال ابراهیم را در ذیل واقفه بیهسیه آورده است. [۳]
عبدالمنعم حفنی همچنین مطلب دیگری را به این گروه نسبت می دهد که ممکن است مربوط به واقفه اِباضیه باشد. وی می نویسد: «ایشان در باب اهل دار کفر توقف کرده اند و گفته اند: ایشان اهل سرزمین خلط هستند یعنی مردم در آنجا مخلوط می باشند و امور در آنجا مختلط است چرا که آنجا نیست مگر اختلاط مردم از گروه های مختلف. و لذا معلوم نیست که چه کسی را می توان دوست داشت و چه کسی را می توان دشمن داشت. و لذا ما جز با آن ها که اسلامشان را می شناسیم دوستی نمی ورزیم و در مورد کسی که اسلام او را نمی دانیم وقوف می کنیم.» [۴]