اصحاب فتوت

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۰۷ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

شفیعی کدکنی در قلندریه در تاریخ می نویسد: اگر به خراسان در قرن نیمه سوم بنگریم، چند جریانِ روحی اصیل و دوران ساز را در کنار هم می بینیم. در یک نگاه دقیق تر، مجموعه این تپش های تاریخی را می توان به چند مذهب روحی جداگانه تقسیم بندی کرد: 1. مذهب کرامیه (به پیشوایی محمد بن کرام، متوفی255)؛ 2 مذهب ملامتیه (به پیشوایی حمدون قصّار، متوفی 271)؛ 3. مذهب صوفیه (به نمایندگی تمام عیار بایزید بسطامی، متوفی 261)؛ 4. مذهب اصحاب فتوّت (به سرکردگی نوحِ عیار نیشابوری، نیمه دوم قرن سوم). این چهار خطّ مشی روحی و اجتماعی و فرهنگی و طبعاً سیاسی، بیش و کم، صبغه ای از «زهد و تصوّف» دارند. از سوی دیگر هر یک از این چهار جریان روحی، در مرکز آموزش های خود اصولی از فتوّت را که عیاران و جوانمردان بر آن تکیه و تأکید داشته اند، رعایت کرده اند.

زهد محمد بن کرام با ستیزه گری سیاسی و تمایل به تشکیل قدرت سیاسی همراه بوده است. وی در نظریه «امامت» و پیشوایی جامعه اسلامی آراء تند و انقلابی داشته است و در مسأله مالکیت های عصر با صراحتِ تمام نظریاتی از خود ارائه داده است.

شیوه امثالِ حمدون قصّار ملامتی با زهدی از نوع دیگر همراه است. زهدی که نیکی ها و عبادات زاهد را از خلق پنهان می کند و او را تا بدانجا از ظاهر نیک باز می دارد که گاه دست به کارهای عُرفاً ناشایست می زند تا حُسن ظنّ مردم را نسبت به خود از میان بردارد.

زهد بایزید بسطامی آمیخته ای است از ملامت و نظریه عشق که جانب هنری نگاهِ بایزید بسطامی را به الاهیات تشخّص می بخشد. اما زهد نوحِ عیار، که فردِ شاخص جریان فتوّت در این عصر است، زهدی است با نگاه مردم گرایانه و از جنبه های شخصی کاستن و به نواحی مردمی و سودبخشی به دیگران افزودن و در یک کلام «ایثار».

اگر به زبان رنگ و سمبولیسم رنگ ها بخواهیم این چهار جریان عظیم دوران ساز نیمه دوم قرن سوم را بنگریم، می توانیم بگوییم که در مذهب ملامتیه «اخلاص» رنگ اصلی است و در آیین فتوّت رنگ «مردم دوستی و ایثار» پررنگ است و در راه و رسم تصوّف جانب جمال شناسانه و «نگاه هنری به الاهیات»، صبغه آشکارتری دارد و در مذهب محمد بن کرام نظریه ولایت عرفانی «شکل و شمایل سیاسی» آشکارتری را در بر چشمان ما قرار می دهد.

همین چهار جریان روحی که این قدر به هم، در عمل نزدیک بوده اند، از نیمه دوم قرن چهارم به بعد تغییرات شگفت آوری را در درونِ خود پذیرفته اند که در قرن هفتم و هشتم به صورتی درآمده اند که اگر تو ببینی نشناسیش باز.

از درون مذهبِ ملامت، جریان قلندری و شاخه های عجیب و غریبش سرچشمه گرفته که به تدریج با تحولات آن آشنا می شویم و آیین فتوّت چشم اندازهای سیاسی و فرهنگی جدیدی به خود گرفته که با آن اصول اولیه اش کمتر پیوندی داشته است. [۱]

پانویس

  1. قلندریه در تاریخ، شفیعی کدکنی، ص21