صَدَقی: تفاوت بین نسخهها
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۹ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۵:۲۱
در سال 291 هجری قمری در سیستان دو نام صَدَقی و سمکی شایع گردید. شیوع این اسامی در نتیجه اختلافی بوده است که اصحاب حدیث و اصحاب رأی نسبت به مسئله ای شرعی پیدا کردند. اختلاف ایشان در مورد زنازاده بودن فرزندی که در اثر مجامعت دیوانه ای با همسر خویش به دنیا آمده، بوده است. اصحاب رأی حکم به زنازاده بودن بچه می دادند و در مقابل اصحاب حدیث که از پشتیبانی طاهر صفاری (فرزندزاده عمرو لیث صفاری) برخوردار بودند، آن بچه را ولدالزنا نمی دانستند. در این میان فردی به نام ابویعقوب حق را به اصحاب حدیث می دهد و طاهر صفاری در تأیید وی می گوید: «صدق ابویعقوب و کذب الحائکون» یعنی ابویعقوب راست گفت و بافنده ها دروغ می گویند. و بر همین اساس اصحاب حدیث به صَدَقی مشهور گردیدند. شایان ذکر است که یعقوب صفاری برادر طاهر به اصحاب رأی متمایل بوده است. این اختلاف و تعصب سخت باقی می ماند تا آن که فورجة بن الحسن و محمد بن خلف که از امراء صفاریان بودند به این قضیه خاتمه می دهند. [۱]
باید توجه داشت که اصل این اختلاف و تعصب در میان دو قبیله تمیم و بکر از قبائل عرب، وجود داشته است و تمیمیان را صَدَقی و بکریان را سمکی می نامیده اند. [۲]
محمد مقدسی نیز اشاره کرده است که: «در سجستان عصبیاتی مابین سمکیه که اصحاب ابوحنیفه و صدقیه که اتباع شافعی هستند واقع می شود که خون ها ریخته می شود و سلطان برای جلوگیری مداخله می کند». [۳]
باید توجه داشت که در میان اعراب، این شغل، مذموم بوده و ایشان، بعضی از قبائل را به واسطه دارا بودن این شغل، مذمت می کرده اند. به عنوان مثال امیرالمؤمنین علیه السلام به شعث بن قیس کندی که از قبلیه کنده بوده، می فرماید: الحائک بن الحائک. [۴]
روی ابومخنف قال: و بعث علی من الربذه بعد وصول المحل بن خلیفة عبدالله بن عباس و محمد بن ابی بکر الی ابی موسی و کتب معهما: من عبدالله علی امیرالمؤمنین الی عبدالله بن قیس، اما بعد یا ابن الحائک...
چنان چه روشن است خطاب حضرت به عبدالله بن قیس است و در آن تنها عبارت «ابن الحائک» موجود است. [۵]
پانویس
- ↑ تاریخ سیستان، به تصحیح ملک الشعرای بهار، ص276
- ↑ تاریخ سیستان، به تصحیح ملک الشعرای بهار، ص276
- ↑ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، محمد مقدسی، ص263
- ↑ یادداشت های مؤلف
- ↑ بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار ائمة الاطهار، علامه مجلسی، ج32، ص86