معتزله جدیده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی « دکتر حسین صابری می نویسد: در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میلادی، جه...» ایجاد کرد)
 
 
(۲ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
دکتر [[حسین صابری]] می نویسد: در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میلادی، جهان اسلام شاهد رویکرد عقلگرایانه نوینی بود که در سرزمین های اسلامی از خاور تا باختر رخ نمود. این رویکرد نوین که نام جنبش اصلاحگری و تجدد را بر آن نهاده اند، طیف گسترده ای از شخصیت هایی را دربر گرفته است که خواهان نگاهی نو به دین، کنارزدن پوسته های تقلید، روی آوردن به قرائت های عقلانی و در پی آن اصلاح اجتماعی بوده اند. هر چند لایه ای از جنبش نو اندیشی دینی در سده های معاصر به [[محمد بن عبدالوهاب]] (م:1201هـ. ق) باز می گردد، اما آنچه عمدتاً در این بخش مورد توجه قرار گرفته جنبشی است که مردانی چون سید جمال (م:1315هـ. ق)، عبده (م:1323هـ. ق) و [[رشید رضا]] (م:1354هـ. ق) را در یک سوی و کسانی چون [[سِر سید احمد خان بهادری]] (م:1316هـ. ق) و سید امیرعلی (م:1306هـ. ش) را در سویی دیگر دربر می گیرد و دنباله آن به رجالی چون [[اقبال لاهوری]] (م:1316هـ. ش) و در دهه های پسین نیز به کسانی چون [[عباس محمود عقاد]] (م:1385هـ. ق) می رسد. جریان نواندیشی اسلامی، خواه در لایه های فلسفی و خواه ابعاد اجتماعی، در دهه های معاصر نیز استمرار یافته و باز هم گستره ای از نو اندیشان را دربر گرفته است. از طرفداران تفکر فلسفی نوین یعنی کسانی چون [[عبدالرحمن بدوی]] در [[مصر]] و یا [[رنه حبشی]] در [[لبنان]] تا طرفداران افراطی فلسفه تحصّلی یعنی کسانی چون [[زکی نجیب محفوظ]] و تا پرچمداران روشنفکری اسلامی و کسانی چون [[دکتر فتحی عثمان]] و [[دکتر حسن ترابی]] در [[سودان]] که منادی قرائتی نوین، انقلابی و در عین حال سازگار با سازوکارهای دمکراتیک از اسلام هستند را می توان نام برد. هرچند میان نیروهای متفاوتی که در این طیف گسترده جای گرفته اند یکپارچگی فکریی دیده نمی شود و گاه حتی رویاروی هم قرار می گیرند ـ چنان که سید جمال کتاب [[نیچریه]] خود را بر ضد مکتب اصالت طبیعت التقاطی سر سید احمد خان تألیف کرده است ـ و هرچند برخی از این نیروها بیشتر به اصلاحات اجتماعی نظر دوخته اند، برخی در پی احیای جنبش فلسفی بوده اند و برخی به نوسازی فقه و قانونگذاری نوین اسلامی نظر دارند، اما دست کم یک اصل کلی در میان همه این نیروها پذیرفته است و مبنای عمل نیز قرار گرفته و آن نگاه عقلانی به دین، یا به دیگر سخن، رسیدن به برداشت هایی عقلانی و عقلایی از دین است که بتواند با نیازهای جامعه نوین همپای شود. همین دیدگاه مشترک است که سبب شده برخی همه طرفداران اصلاح و تجدد را در جهان اسلام معتزلیان پسین قلمداد کنند. برای نمونه نویسندگان رساله ترویجی [[المعتزلة بین القدیم و الحدیث]] کوشیده اند همه طرفداران آزادی، برابری و دادورزی را [[معتزله (معتزله)|معتزله]] روزگار نوین و البته بدبینانه همه را اثر پذیرفته از فرهنگ غرب قلمداد کنند. اما با وجود این، همه پرچمداران جنبش اصلاح و تجدد، نام معتزله را بر خود ننهاده اند و از این میان تنها جنبش سرسیداحمدخان بهادری و پس از او امیر علی خود را معتزله جدید نامیدند. این جنبش در سرزمین [[هند]] و [[پاکستان]] طرفدارانی یافته و با تأکید بر عنصر تربیت عمدتاًً به نهادهای دست اندرکار این بخش توجه کرده و دانشگاه [[علیگره]] از یادگارهای این جنبش است. سرسیداحمدخان، پایه گذار کالج اسلامی ـ انگلیسی شرق (1292هـ. ق / 1875م) که بعدها به دانشگاه علیگره تبدیل شد بر این عقیده بود که ملاک حقانیت تعالیم دینی سازگاری آن ها با معیارهای عقل طبیعی است و باید از رهگذر بازگشت به [[قرآن]] و آموزه های سلف و نیز تأویل طبیعی گرایانه متون دینی، به گونه ای که با عقد و طبیعت سازگار افتد، نگاهی نو به دین افکند و بدین سان تجدد و اصلاح را بنیان نهاد. در تفسیر سیداحمدخان میان اسلام و مسیحیت شباهتی ویژه وجود دارد و هر دو می توانند نمایانگر نوعی اختلاف طبیعی باشند که عناصر مافوق طبیعی از آن زدوده شده است. به همین سبب نیز نام نیچری یا طبیعت گرا را بر این جنبش نهاده اند. از نظر سیداحمدخان هرچیزی که با آن روح کلی اسلام یعنی اخلاقی طبیعی و سازگار با عقل ناهمگن نماید، یعنی مقوله هایی چون جهاد، بردگی، اطاعت زنان از مردان، تعدد زوجات، طلاق و همانند آن مردود است. سرسیداحمد میان دین و شریعت و امور دینی تفکیک و تمایز قائل می شود. او مقوله اول را شامل ایمان به خدا و صفات او و نیز به جا آوردن اعمال عبادی می داند. در مقوله دوم مسائلی را می گنجاند که سروکار با تهذیب اخلاقی و روحی بشر دارد و منکر آن است که همّ [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] مصروف مسائل مربوط به زندگی روزمره است. از دیدگاه سیداحمدخان یکی از عوامل انحطاط مسلمانان، پیروی از مقررات فقهی است که برای برآوردن نیازهای عصرهای کهن تدوین شده است و از همین روی عصر حاضر، نظام فقهی کاملاً نوینی می طلبد که بتواند امور اجتماعی، سیاسی و اداری را حل و فصل کند و از همین روی وظیفه مسلمانان این است که درباره کل نظام فقهی، مدنی و جنایی از نو بیندیشند و مجموعه قوانین تجارت و درآمد خود را در پرتو دانش جدید از نو بنویسند. چونان که اشاره شد آموزه های معتزله جدید که برخی منکر هرگونه ارتباط تاریخی میان آنها و معتزله قدیم هستند، در هند و پاکستان طرفدارانی دارد و هنوز نیز در محافل فکری به حیات خود ادامه می دهد. <ref> [[تاریخ فرق اسلامی]]، [[حسین صابری]]، ج1، ص205</ref>
  
دکتر [[حسین صابری]] می نویسد: در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میلادی، جهان اسلام شاهد رویکرد عقلگرایانه نوینی بود که در سرزمین های اسلامی از خاور تا باختر رخ نمود. این رویکرد نوین که نام جنبش اصلاحگری و تجدد را بر آن نهاده اند، طیف گسترده ای از شخصیت هایی را دربر گرفته است که خواهان نگاهی نو به دین، کنارزدن پوسته های تقلید، روی آوردن به قرائت های عقلانی و در پی آن اصلاح اجتماعی بوده اند. هر چند لایه ای از جنبش نو اندیشی دینی در سده های معاصر به [[محمد بن عبدالوهاب]] (م:1201هـ. ق) باز می گردد، اما آنچه عمدتاً در این بخش مورد توجه قرار گرفته جنبشی است که مردانی چون سید جمال (م:1315هـ. ق)، عبده (م:1323هـ. ق) و [[رشید رضا]] (م:1354هـ. ق) را در یک سوی و کسانی چون سِر سید احمد خان بهادری (م:1316هـ. ق) و سید امیرعلی (م:1306هـ. ش) را در سویی دیگر دربر می گیرد و دنباله آن به رجالی چون اقبال لاهوری (م:1316هـ. ش) و در دهه های پسین نیز به کسانی چون عباس محمود عقاد (م:1385هـ. ق) می رسد. جریان نواندیشی اسلامی، خواه در لایه های فلسفی و خواه ابعاد اجتماعی، در دهه های معاصر نیز استمرار یافته و باز هم گستره ای از نو اندیشان را دربر گرفته است. از طرفداران تفکر فلسفی نوین یعنی کسانی چون [[عبدالرحمن بدوی]] در [[مصر]] و یا رنه حبشی در [[لبنان]] تا طرفداران افراطی فلسفه تحصّلی یعنی کسانی چون زکی نجیب محفوظ و تا پرچمداران روشنفکری اسلامی و کسانی چون دکتر فتحی عثمان و دکتر حسن ترابی در [[سودان]] که منادی قرائتی نوین، انقلابی و در عین حال سازگار با سازوکارهای دمکراتیک از اسلام هستند را می توان نام برد. هرچند میان نیروهای متفاوتی که در این طیف گسترده جای گرفته اند یکپارچگی فکریی دیده نمی شود و گاه حتی رویاروی هم قرار می گیرند ـ چنان که سید جمال کتاب نیچریه خود را بر ضد مکتب اصالت طبیعت التقاطی سر سید احمد خان تألیف کرده است ـ و هرچند برخی از این نیروها بیشتر به اصلاحات اجتماعی نظر دوخته اند، برخی در پی احیای جنبش فلسفی بوده اند و برخی به نوسازی فقه و قانونگذاری نوین اسلامی نظر دارند، اما دست کم یک اصل کلی در میان همه این نیروها پذیرفته است و مبنای عمل نیز قرار گرفته و آن نگاه عقلانی به دین، یا به دیگر سخن، رسیدن به برداشت هایی عقلانی و عقلایی از دین است که بتواند با نیازهای جامعه نوین همپای شود. همین دیدگاه مشترک است که سبب شده برخی همه طرفداران اصلاح و تجدد را در جهان اسلام معتزلیان پسین قلمداد کنند. برای نمونه نویسندگان رساله ترویجی المعتزلة بین القدیم و الحدیث کوشیده اند همه طرفداران آزادی، برابری و دادورزی را [[معتزله]] روزگار نوین و البته بدبینانه همه را اثر پذیرفته از فرهنگ غرب قلمداد کنند. اما با وجود این، همه پرچمداران جنبش اصلاح و تجدد، نام [[معتزله]] را بر خود ننهاده اند و از این میان تنها جنبش سرسیداحمدخان بهادری و پس از او امیر علی خود را [[معتزله]] جدید نامیدند. این جنبش در سرزمین [[هند]] و [[پاکستان]] طرفدارانی یافته و با تأکید بر عنصر تربیت عمدتاًً به نهادهای دست اندرکار این بخش توجه کرده و دانشگاه علیگره از یادگارهای این جنبش است. سرسیداحمدخان، پایه گذار کالج اسلامی ـ انگلیسی شرق (1292هـ. ق / 1875م) که بعدها به دانشگاه علیگره تبدیل شد بر این عقیده بود که ملاک [[حقانیت]] تعالیم دینی سازگاری آن ها با معیارهای عقل طبیعی است و باید از رهگذر بازگشت به [[قرآن]] و آموزه های سلف و نیز تأویل طبیعی گرایانه متون دینی، به گونه ای که با عقد و طبیعت سازگار افتد، نگاهی نو به دین افکند و بدین سان تجدد و اصلاح را بنیان نهاد. در تفسیر سیداحمدخان میان اسلام و مسیحیت شباهتی ویژه وجود دارد و هر دو می توانند نمایانگر نوعی اختلاف طبیعی باشند که عناصر مافوق طبیعی از آن زدوده شده است. به همین سبب نیز نام نیچری یا طبیعت گرا را بر این جنبش نهاده اند. از نظر سیداحمدخان هرچیزی که با آن روح کلی اسلام یعنی اخلاقی طبیعی و سازگار با عقل ناهمگن نماید، یعنی مقوله هایی چون جهاد، بردگی، اطاعت زنان از مردان، تعدد زوجات، طلاق و همانند آن مردود است. سرسیداحمد میان دین و شریعت و امور دینی تفکیک و تمایز قائل می شود. او مقوله اول را شامل ایمان به خدا و صفات او و نیز به جا آوردن اعمال عبادی می داند. در مقوله دوم مسائلی را می گنجاند که سروکار با تهذیب اخلاقی و روحی بشر دارد و منکر آن است که همّ [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] مصروف مسائل مربوط به زندگی روزمره است. از دیدگاه سیداحمدخان یکی از عوامل انحطاط مسلمانان، پیروی از مقررات فقهی است که برای برآوردن نیازهای عصرهای کهن تدوین شده است و از همین روی عصر حاضر، نظام فقهی کاملاً نوینی می طلبد که بتواند امور اجتماعی، سیاسی و اداری را حل و فصل کند و از همین روی وظیفه مسلمانان این است که درباره کل نظام فقهی، مدنی و جنایی از نو بیندیشند و مجموعه قوانین تجارت و درآمد خود را در پرتو دانش جدید از نو بنویسند. چونان که اشاره شد آموزه های [[معتزله]]] جدید که برخی منکر هرگونه ارتباط تاریخی میان آنها و [[معتزله]]] قدیم هستند، در [[هند]] و [[پاکستان]] طرفدارانی دارد و هنوز نیز در محافل فکری به حیات خود ادامه می دهد. <ref> [[تاریخ فرق اسلامی]]، [[حسین صابری]]، ج1، ص205</ref>
+
[[صلاح ابوسعود]] می نویسد: «مدرسه ای فکری در میان بعض مسلمین سنّی هند توسط سید احمد خان شکل گرفت که معتزله جدید می باشند. ایشان می گویند اسلام صحیح دین عقل است. بزرگ ترین مروج این اندیشه، سید امیر علی بوده است. » این گروه ظاهراً همان [[احمدیه (از منحرفین اهل سنت)|احمدیه]] می باشند.  
  
[[صلاح ابوسعود]] می نویسد: «مدرسه ای فکری در میان بعض مسلمین سنّی [[هند]] توسط سید احمد خان شکل گرفت که [[معتزله]]] جدید می باشند. ایشان می گویند اسلام صحیح دین عقل است. بزرگ ترین مروج این اندیشه، سید امیر علی بوده است. » این گروه ظاهراً همان [[احمدیه (از منحرفین اهل سنت)]] می باشند.
+
[[زهدی حسن جارالله]] تأکید می کند بین ایشان و معتزله قدیم هیچ ارتباط تاریخی موجود نیست. <ref> [[الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة]]، [[صلاح ابوسعود]]، ص131 / [[المعتزلة]]، [[زهدی حسن جارالله]]، ص220</ref>
 
+
[[زهدی حسن جارالله]] تأکید می کند بین ایشان و [[معتزله]]] قدیم هیچ ارتباط تاریخی موجود نیست. <ref> [[الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة]]، [[صلاح ابوسعود]]، ص131 / [[المعتزلة]]، [[زهدی حسن جارالله]]، ص220</ref>
+
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۰:۲۶

دکتر حسین صابری می نویسد: در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میلادی، جهان اسلام شاهد رویکرد عقلگرایانه نوینی بود که در سرزمین های اسلامی از خاور تا باختر رخ نمود. این رویکرد نوین که نام جنبش اصلاحگری و تجدد را بر آن نهاده اند، طیف گسترده ای از شخصیت هایی را دربر گرفته است که خواهان نگاهی نو به دین، کنارزدن پوسته های تقلید، روی آوردن به قرائت های عقلانی و در پی آن اصلاح اجتماعی بوده اند. هر چند لایه ای از جنبش نو اندیشی دینی در سده های معاصر به محمد بن عبدالوهاب (م:1201هـ. ق) باز می گردد، اما آنچه عمدتاً در این بخش مورد توجه قرار گرفته جنبشی است که مردانی چون سید جمال (م:1315هـ. ق)، عبده (م:1323هـ. ق) و رشید رضا (م:1354هـ. ق) را در یک سوی و کسانی چون سِر سید احمد خان بهادری (م:1316هـ. ق) و سید امیرعلی (م:1306هـ. ش) را در سویی دیگر دربر می گیرد و دنباله آن به رجالی چون اقبال لاهوری (م:1316هـ. ش) و در دهه های پسین نیز به کسانی چون عباس محمود عقاد (م:1385هـ. ق) می رسد. جریان نواندیشی اسلامی، خواه در لایه های فلسفی و خواه ابعاد اجتماعی، در دهه های معاصر نیز استمرار یافته و باز هم گستره ای از نو اندیشان را دربر گرفته است. از طرفداران تفکر فلسفی نوین یعنی کسانی چون عبدالرحمن بدوی در مصر و یا رنه حبشی در لبنان تا طرفداران افراطی فلسفه تحصّلی یعنی کسانی چون زکی نجیب محفوظ و تا پرچمداران روشنفکری اسلامی و کسانی چون دکتر فتحی عثمان و دکتر حسن ترابی در سودان که منادی قرائتی نوین، انقلابی و در عین حال سازگار با سازوکارهای دمکراتیک از اسلام هستند را می توان نام برد. هرچند میان نیروهای متفاوتی که در این طیف گسترده جای گرفته اند یکپارچگی فکریی دیده نمی شود و گاه حتی رویاروی هم قرار می گیرند ـ چنان که سید جمال کتاب نیچریه خود را بر ضد مکتب اصالت طبیعت التقاطی سر سید احمد خان تألیف کرده است ـ و هرچند برخی از این نیروها بیشتر به اصلاحات اجتماعی نظر دوخته اند، برخی در پی احیای جنبش فلسفی بوده اند و برخی به نوسازی فقه و قانونگذاری نوین اسلامی نظر دارند، اما دست کم یک اصل کلی در میان همه این نیروها پذیرفته است و مبنای عمل نیز قرار گرفته و آن نگاه عقلانی به دین، یا به دیگر سخن، رسیدن به برداشت هایی عقلانی و عقلایی از دین است که بتواند با نیازهای جامعه نوین همپای شود. همین دیدگاه مشترک است که سبب شده برخی همه طرفداران اصلاح و تجدد را در جهان اسلام معتزلیان پسین قلمداد کنند. برای نمونه نویسندگان رساله ترویجی المعتزلة بین القدیم و الحدیث کوشیده اند همه طرفداران آزادی، برابری و دادورزی را معتزله روزگار نوین و البته بدبینانه همه را اثر پذیرفته از فرهنگ غرب قلمداد کنند. اما با وجود این، همه پرچمداران جنبش اصلاح و تجدد، نام معتزله را بر خود ننهاده اند و از این میان تنها جنبش سرسیداحمدخان بهادری و پس از او امیر علی خود را معتزله جدید نامیدند. این جنبش در سرزمین هند و پاکستان طرفدارانی یافته و با تأکید بر عنصر تربیت عمدتاًً به نهادهای دست اندرکار این بخش توجه کرده و دانشگاه علیگره از یادگارهای این جنبش است. سرسیداحمدخان، پایه گذار کالج اسلامی ـ انگلیسی شرق (1292هـ. ق / 1875م) که بعدها به دانشگاه علیگره تبدیل شد بر این عقیده بود که ملاک حقانیت تعالیم دینی سازگاری آن ها با معیارهای عقل طبیعی است و باید از رهگذر بازگشت به قرآن و آموزه های سلف و نیز تأویل طبیعی گرایانه متون دینی، به گونه ای که با عقد و طبیعت سازگار افتد، نگاهی نو به دین افکند و بدین سان تجدد و اصلاح را بنیان نهاد. در تفسیر سیداحمدخان میان اسلام و مسیحیت شباهتی ویژه وجود دارد و هر دو می توانند نمایانگر نوعی اختلاف طبیعی باشند که عناصر مافوق طبیعی از آن زدوده شده است. به همین سبب نیز نام نیچری یا طبیعت گرا را بر این جنبش نهاده اند. از نظر سیداحمدخان هرچیزی که با آن روح کلی اسلام یعنی اخلاقی طبیعی و سازگار با عقل ناهمگن نماید، یعنی مقوله هایی چون جهاد، بردگی، اطاعت زنان از مردان، تعدد زوجات، طلاق و همانند آن مردود است. سرسیداحمد میان دین و شریعت و امور دینی تفکیک و تمایز قائل می شود. او مقوله اول را شامل ایمان به خدا و صفات او و نیز به جا آوردن اعمال عبادی می داند. در مقوله دوم مسائلی را می گنجاند که سروکار با تهذیب اخلاقی و روحی بشر دارد و منکر آن است که همّ پیامبر صلی الله علیه و آله مصروف مسائل مربوط به زندگی روزمره است. از دیدگاه سیداحمدخان یکی از عوامل انحطاط مسلمانان، پیروی از مقررات فقهی است که برای برآوردن نیازهای عصرهای کهن تدوین شده است و از همین روی عصر حاضر، نظام فقهی کاملاً نوینی می طلبد که بتواند امور اجتماعی، سیاسی و اداری را حل و فصل کند و از همین روی وظیفه مسلمانان این است که درباره کل نظام فقهی، مدنی و جنایی از نو بیندیشند و مجموعه قوانین تجارت و درآمد خود را در پرتو دانش جدید از نو بنویسند. چونان که اشاره شد آموزه های معتزله جدید که برخی منکر هرگونه ارتباط تاریخی میان آنها و معتزله قدیم هستند، در هند و پاکستان طرفدارانی دارد و هنوز نیز در محافل فکری به حیات خود ادامه می دهد. [۱]

صلاح ابوسعود می نویسد: «مدرسه ای فکری در میان بعض مسلمین سنّی هند توسط سید احمد خان شکل گرفت که معتزله جدید می باشند. ایشان می گویند اسلام صحیح دین عقل است. بزرگ ترین مروج این اندیشه، سید امیر علی بوده است. » این گروه ظاهراً همان احمدیه می باشند.

زهدی حسن جارالله تأکید می کند بین ایشان و معتزله قدیم هیچ ارتباط تاریخی موجود نیست. [۲]

پانویس

  1. تاریخ فرق اسلامی، حسین صابری، ج1، ص205
  2. الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة، صلاح ابوسعود، ص131 / المعتزلة، زهدی حسن جارالله، ص220