شلمغانیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
جز شلمغانیه» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بی‌پایان) [انتقال=فقط مدیران] (بی‌پایان)) [آبشاری])
 
(۶ نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
(یا: [[عزاقریه]] )
+
همان [[عزاقریه]]
  
از [[غلاة شیعه]].
+
از غلاة شیعه.  
 
+
احتمال دارد که این نام، نام عشیره ای از عشایر [[نصیریه]] ـ و نه فرقه ای از فرق ایشان ـ باشد.  
+
  
 
[[ابن اثیر]] در [[اللباب فی تهذیب الانساب]]؛ [[شلمغانی]] را به فتح شین، سکون لام و فتح میم و غین ضبط کرده است. <ref> [[اللباب فی تهذیب الانساب]]، [[ابن اثیر]]، ج2، ص206</ref>
 
[[ابن اثیر]] در [[اللباب فی تهذیب الانساب]]؛ [[شلمغانی]] را به فتح شین، سکون لام و فتح میم و غین ضبط کرده است. <ref> [[اللباب فی تهذیب الانساب]]، [[ابن اثیر]]، ج2، ص206</ref>
  
ایشان پیروان ابوجعفر محمد بن ابی العزاقر [[شلمغانی]] هستند. این شخص در ابتدا از فقهای [[امامیه]] به شمار می رفت و کتبی نیز در این مذهب تألیف نمود ولی در زمان نیابت [[حسین بن روح نوبختی]] منحرف گردید و نزد برخی چنین ادعا نمود که روح [[رسول الله صلی الله علیه و آله]] در بدن [[عثمان بن سعید]] (وکیل اول حضرت صاحب الزمان(عجل الله فرجه)) و روح [[امیرالمؤمنین علیه السلام]] در بدن [[حسین بن روح نوبختی]] و روح [[فاطمه زهرا علیهاالسلام]] نیز در بدن ام کلثوم (دختر [[عثمان بن سعید]]) حلول کرده است.  
+
ایشان پیروان [[ابوجعفر محمد بن ابی العزاقر شلمغانی]] هستند. این شخص در ابتدا از فقهای [[امامیه]] به شمار می رفت و کتبی نیز در این مذهب تألیف نمود ولی در زمان نیابت [[حسین بن روح نوبختی]] منحرف گردید و نزد برخی چنین ادعا نمود که روح [[رسول الله صلی الله علیه و آله]] در بدن [[عثمان بن سعید]] (وکیل اول حضرت [[صاحب الزمان]](عجل الله فرجه)) و روح [[امیرالمؤمنین علیه السلام]] در بدن حسین بن روح نوبختی و روح [[فاطمه زهرا علیهاالسلام]] نیز در بدن ام کلثوم(دختر عثمان بن سعید) حلول کرده است.  
  
یکی از عقاید [[شلمغانی]] قول به حمل ضد بود به این معنا که ممکن نیست که برای یکی از اولیاء فضیلتی ظاهر شود مگر به واسطه طعن هایی که ضد آن ولی به وی می زند. چرا که این طعن باعث می شود شنوندگان، فضیلت ولی را بجویند. وی از این سخن چنین نتیجه می گرفت که آن ضد، افضل از خود ولی است، چرا که در حقیقت عامل ظهور فضیلت ولی است.  
+
یکی از عقاید شلمغانی قول به حمل ضد بود به این معنا که ممکن نیست که برای یکی از اولیاء فضیلتی ظاهر شود مگر به واسطه طعن هایی که ضد آن ولی به وی می زند. چرا که این طعن باعث می شود شنوندگان، فضیلت ولی را بجویند. وی از این سخن چنین نتیجه می گرفت که آن ضد، افضل از خود ولی است، چرا که در حقیقت عامل ظهور فضیلت ولی است.  
  
[[شلمغانیه]] قائل به هفت عالم و هفت آدم بودند و درباره آدم اول تا آدم هفتم، عقیده حمل ضد را اظهار می کردند. چنانکه درباره موسی و [[فرعون]]، محمد و [[ابوبکر]]، علی و [[معاویة بن ابی سفیان]]، بر این عقیده بودند. بعضی از آن ها درباره ضد می گفتند که ضد از ناحیه ولی منسوب است و بعضی دیگر می گفتند که او قدیم است و همواره با ولی بوده است. آنان همچنین می گویند: این که [[اصحاب ظاهر]] نقل کرده اند که قائم از وُلد امام یازدهم است و قیام می کند اشاره به ابلیس است چرا که از آیه [و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین... قال بما اغویتنی لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم] <ref>سوره اعراف، آیات11الی16</ref> چنین برمی آید که ابلیس در وقتی که مخاطب گفتار خدا قرار گرفته در حال ایستادن بوده و پس از آن نشسته است و در آینده مجدداً خواهد ایستاد. و لذا این که در روایت فرموده اند «یقوم القائم» اشاره به ایستادن مجدد ابلیس دارد.  
+
شلمغانیه قائل به هفت عالم و هفت آدم بودند و درباره آدم اول تا آدم هفتم، عقیده حمل ضد را اظهار می کردند. چنانکه درباره موسی و [[فرعون]]، محمد و [[ابوبکر]]، علی و [[معاویة بن ابی سفیان]]، بر این عقیده بودند. بعضی از آن ها درباره ضد می گفتند که ضد از ناحیه ولی منسوب است و بعضی دیگر می گفتند که او قدیم است و همواره با ولی بوده است. آنان همچنین می گویند: این که [[اصحاب ظاهر]] نقل کرده اند که قائم از وُلد امام یازدهم است و قیام می کند اشاره به ابلیس است چرا که از آیه [و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین... قال بما اغویتنی لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم] <ref>سوره اعراف، آیات11الی16</ref> چنین برمی آید که ابلیس در وقتی که مخاطب گفتار خدا قرار گرفته در حال ایستادن بوده و پس از آن نشسته است و در آینده مجدداً خواهد ایستاد. و لذا این که در روایت فرموده اند «یقوم القائم» اشاره به ایستادن مجدد ابلیس دارد.  
  
ابوعلی بن همام می نویسد: «اولین صحبت [[شلمغانی]] که آن را شنیدم و انکار کردم این سخن بود که می گفت: حق یکی است و تنها پیراهن های آن فرق می کند، یک روز در سفید است، روز دیگر در سرخ و روز دیگر در کبود».  
+
[[ابوعلی بن همام]] می نویسد: «اولین صحبت شلمغانی که آن را شنیدم و انکار کردم این سخن بود که می گفت: حق یکی است و تنها پیراهن های آن فرق می کند، یک روز در سفید است، روز دیگر در سرخ و روز دیگر در کبود».  
  
 
پس از اظهارات غلوآمیز و کافرانه او، از ناحیه مقدسه امام عصر(عجل الله فرجه) توقیعی در لعن او صادر گردید و شیعیان نیز از وی تبری جستند. <ref> [[کتاب الغیبة]]، [[شیخ طوسی]]، ص405</ref> [[الراضی بالله]] خلیفه عباسی او را در سال 323 هجری قمری کشت. <ref> [[تنقیح المقال فی علم الرجال]]، [[عبدالله مامقانی]]، ج3، ص156 / [[الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری او عصر النهضة فی الاسلام]]، [[آدام متز]]، [[عبدالهادی ابوریده]]، ج2، ص66 / [[خاندان نوبختی]]، [[عباس اقبال]]، ص258 / [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص282 / [[کتاب الغیبة]]، [[شیخ طوسی]]، ص403 / [[معجم الادباء]]، [[یاقوت حموی]]، ص53</ref> مرگ وی بنابر قول [[ابن اثیر]] و [[ابن جریر طبری]] در ذی القعده سال 322 هجری قمری واقع شده است. <ref> [[تاریخ الرسل و الملوک]]، [[ابن جریر طبری]]، ج9، ص304 / [[الکامل فی التاریخ]]، [[ابن اثیر]]، ج7، ص15</ref>  
 
پس از اظهارات غلوآمیز و کافرانه او، از ناحیه مقدسه امام عصر(عجل الله فرجه) توقیعی در لعن او صادر گردید و شیعیان نیز از وی تبری جستند. <ref> [[کتاب الغیبة]]، [[شیخ طوسی]]، ص405</ref> [[الراضی بالله]] خلیفه عباسی او را در سال 323 هجری قمری کشت. <ref> [[تنقیح المقال فی علم الرجال]]، [[عبدالله مامقانی]]، ج3، ص156 / [[الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری او عصر النهضة فی الاسلام]]، [[آدام متز]]، [[عبدالهادی ابوریده]]، ج2، ص66 / [[خاندان نوبختی]]، [[عباس اقبال]]، ص258 / [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص282 / [[کتاب الغیبة]]، [[شیخ طوسی]]، ص403 / [[معجم الادباء]]، [[یاقوت حموی]]، ص53</ref> مرگ وی بنابر قول [[ابن اثیر]] و [[ابن جریر طبری]] در ذی القعده سال 322 هجری قمری واقع شده است. <ref> [[تاریخ الرسل و الملوک]]، [[ابن جریر طبری]]، ج9، ص304 / [[الکامل فی التاریخ]]، [[ابن اثیر]]، ج7، ص15</ref>  
  
[[عبدالقاهر بغدادی]] این فرقه را به نام [[عذافره]] عنوان کرده است <ref> [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص282</ref> درحالی که صحیح آن، [[عزاقریه]] است چنان که در کتاب های شیعیان که توسط شاگرد نزد استاد خوانده می شده به این گونه ضبط شده است. ضمن آن که [[اللباب فی تهذیب الانساب]] نیز نام این فرقه را [[عزاقریه]] ضبط کرده است. <ref> [[اللباب فی تهذیب الانساب]]، [[ابن اثیر]]، ج2، ص338</ref>
+
[[عبدالقاهر بغدادی]] این فرقه را به نام [[عذافره]] عنوان کرده است <ref> [[الفرق بین الفرق]]، [[عبدالقاهر بغدادی]]، ص282</ref> درحالی که صحیح آن، عزاقریه است چنان که در کتاب های شیعیان که توسط شاگرد نزد استاد خوانده می شده به این گونه ضبط شده است. ضمن آن که [[اللباب فی تهذیب الانساب]] نیز نام این فرقه را عزاقریه ضبط کرده است. <ref> [[اللباب فی تهذیب الانساب]]، [[ابن اثیر]]، ج2، ص338</ref>
 +
 
 +
[[عبدالمنعم حفنی]] در [[موسوعة الصوفیة]]، شلمغانیه را یک فرقه صوفی معرفی کرده و می نویسد: «اساس شلمغانی، [[حلاجیه]] است و طریقه [[حسین بن منصور حلاج|حلاج]] با شلمغانی تکرار شد. این در حالی است که روزگار این دو به هم نزدیک بود، شلمغانی در سال 322 هجری قمری ظهور کرد و حلاج 309 هجری قمری وفات یافت. شلمغانیه نیز همانند حلاجیه یک [[تصوف]] سیاسی است». <ref> [[موسوعة الصوفیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص816</ref>
  
 
رک: [[عزاقریه]]  
 
رک: [[عزاقریه]]  
 
[[عبدالمنعم حفنی]] در [[موسوعة الصوفیة]]، [[شلمغانیه]] را یک فرقه صوفی معرفی کرده و می نویسد: «اساس [[شلمغانی]]، [[حلاجیه]] است و طریقه [[حسین بن منصور حلاج|حلاج]] با [[شلمغانی]] تکرار شد. این در حالی است که روزگار این دو به هم نزدیک بود، [[شلمغانی]] در سال 322 هجری قمری ظهور کرد و [[حسین بن منصور حلاج|حلاج]] 309 هجری قمری وفات یافت. [[شلمغانیه]] نیز همانند [[حلاجیه]] یک [[تصوف]] سیاسی است». <ref> [[موسوعة الصوفیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص816</ref>
 
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۳:۲۹

همان عزاقریه

از غلاة شیعه.

ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب؛ شلمغانی را به فتح شین، سکون لام و فتح میم و غین ضبط کرده است. [۱]

ایشان پیروان ابوجعفر محمد بن ابی العزاقر شلمغانی هستند. این شخص در ابتدا از فقهای امامیه به شمار می رفت و کتبی نیز در این مذهب تألیف نمود ولی در زمان نیابت حسین بن روح نوبختی منحرف گردید و نزد برخی چنین ادعا نمود که روح رسول الله صلی الله علیه و آله در بدن عثمان بن سعید (وکیل اول حضرت صاحب الزمان(عجل الله فرجه)) و روح امیرالمؤمنین علیه السلام در بدن حسین بن روح نوبختی و روح فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز در بدن ام کلثوم(دختر عثمان بن سعید) حلول کرده است.

یکی از عقاید شلمغانی قول به حمل ضد بود به این معنا که ممکن نیست که برای یکی از اولیاء فضیلتی ظاهر شود مگر به واسطه طعن هایی که ضد آن ولی به وی می زند. چرا که این طعن باعث می شود شنوندگان، فضیلت ولی را بجویند. وی از این سخن چنین نتیجه می گرفت که آن ضد، افضل از خود ولی است، چرا که در حقیقت عامل ظهور فضیلت ولی است.

شلمغانیه قائل به هفت عالم و هفت آدم بودند و درباره آدم اول تا آدم هفتم، عقیده حمل ضد را اظهار می کردند. چنانکه درباره موسی و فرعون، محمد و ابوبکر، علی و معاویة بن ابی سفیان، بر این عقیده بودند. بعضی از آن ها درباره ضد می گفتند که ضد از ناحیه ولی منسوب است و بعضی دیگر می گفتند که او قدیم است و همواره با ولی بوده است. آنان همچنین می گویند: این که اصحاب ظاهر نقل کرده اند که قائم از وُلد امام یازدهم است و قیام می کند اشاره به ابلیس است چرا که از آیه [و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین... قال بما اغویتنی لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم] [۲] چنین برمی آید که ابلیس در وقتی که مخاطب گفتار خدا قرار گرفته در حال ایستادن بوده و پس از آن نشسته است و در آینده مجدداً خواهد ایستاد. و لذا این که در روایت فرموده اند «یقوم القائم» اشاره به ایستادن مجدد ابلیس دارد.

ابوعلی بن همام می نویسد: «اولین صحبت شلمغانی که آن را شنیدم و انکار کردم این سخن بود که می گفت: حق یکی است و تنها پیراهن های آن فرق می کند، یک روز در سفید است، روز دیگر در سرخ و روز دیگر در کبود».

پس از اظهارات غلوآمیز و کافرانه او، از ناحیه مقدسه امام عصر(عجل الله فرجه) توقیعی در لعن او صادر گردید و شیعیان نیز از وی تبری جستند. [۳] الراضی بالله خلیفه عباسی او را در سال 323 هجری قمری کشت. [۴] مرگ وی بنابر قول ابن اثیر و ابن جریر طبری در ذی القعده سال 322 هجری قمری واقع شده است. [۵]

عبدالقاهر بغدادی این فرقه را به نام عذافره عنوان کرده است [۶] درحالی که صحیح آن، عزاقریه است چنان که در کتاب های شیعیان که توسط شاگرد نزد استاد خوانده می شده به این گونه ضبط شده است. ضمن آن که اللباب فی تهذیب الانساب نیز نام این فرقه را عزاقریه ضبط کرده است. [۷]

عبدالمنعم حفنی در موسوعة الصوفیة، شلمغانیه را یک فرقه صوفی معرفی کرده و می نویسد: «اساس شلمغانی، حلاجیه است و طریقه حلاج با شلمغانی تکرار شد. این در حالی است که روزگار این دو به هم نزدیک بود، شلمغانی در سال 322 هجری قمری ظهور کرد و حلاج 309 هجری قمری وفات یافت. شلمغانیه نیز همانند حلاجیه یک تصوف سیاسی است». [۸]

رک: عزاقریه

پانویس

  1. اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص206
  2. سوره اعراف، آیات11الی16
  3. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص405
  4. تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله مامقانی، ج3، ص156 / الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری او عصر النهضة فی الاسلام، آدام متز، عبدالهادی ابوریده، ج2، ص66 / خاندان نوبختی، عباس اقبال، ص258 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص282 / کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص403 / معجم الادباء، یاقوت حموی، ص53
  5. تاریخ الرسل و الملوک، ابن جریر طبری، ج9، ص304 / الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج7، ص15
  6. الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص282
  7. اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج2، ص338
  8. موسوعة الصوفیة، عبدالمنعم حفنی، ص816