مشعشعون: تفاوت بین نسخهها
سطر ۲۳: | سطر ۲۳: | ||
سید محمد مشعشع به نظافت اهمیت می داده و در الغلبة الآتیة جزای کسانی را که نسبت به نجاسات ده گانه بی مبالات هستند، قتل و ضرب تعیین نموده است. | سید محمد مشعشع به نظافت اهمیت می داده و در الغلبة الآتیة جزای کسانی را که نسبت به نجاسات ده گانه بی مبالات هستند، قتل و ضرب تعیین نموده است. | ||
− | از تمام حکایات چنین برمی آید که این شخص عقیده محدود و مشخصی را اظهار نمی کرده و فقط برای حفظ ریاست خود کلمات مختلفی را می گفته است. و این همانند آن چیزی است که درباره [[عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر]] (رئیس فرقه [[حارثیه]]، [[جناحیه]] و [[معاویه]] ) گفته اند. | + | از تمام حکایات چنین برمی آید که این شخص عقیده محدود و مشخصی را اظهار نمی کرده و فقط برای حفظ ریاست خود کلمات مختلفی را می گفته است. و این همانند آن چیزی است که درباره [[عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر]] (رئیس فرقه [[حارثیه (حربیه)|حارثیه]]، [[جناحیه]] و [[معاویه]] ) گفته اند. |
مشعشعیان مدت ها پس از سید محمد مشعشع در حویزه و اطراف آن امارت داشته اند. [[آیت الله سید مهدی روحانی]] در جمله منابع خویش درباره این فرقه به جلد دوم کتاب [[عشایر العراق]]، بدون ذکر نویسنده و صفحه، اشاره دارد درحالی که جلد دوم این کتاب به عشایر کرد [[عراق]] پرداخته و اساساً در این کتاب، ذکری از مشعشعون دیده نشده است. <ref> [[عشایر العراق]]، [[عباس عزاوی]] </ref>. <ref> [[مشعشعیان (کتاب)|مشعشعیان]]، [[احمد کسروی]] </ref> | مشعشعیان مدت ها پس از سید محمد مشعشع در حویزه و اطراف آن امارت داشته اند. [[آیت الله سید مهدی روحانی]] در جمله منابع خویش درباره این فرقه به جلد دوم کتاب [[عشایر العراق]]، بدون ذکر نویسنده و صفحه، اشاره دارد درحالی که جلد دوم این کتاب به عشایر کرد [[عراق]] پرداخته و اساساً در این کتاب، ذکری از مشعشعون دیده نشده است. <ref> [[عشایر العراق]]، [[عباس عزاوی]] </ref>. <ref> [[مشعشعیان (کتاب)|مشعشعیان]]، [[احمد کسروی]] </ref> |
نسخهٔ ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۰:۰۹
از منحرفین شیعه امامیه. [۱]
ایشان منسوب به سید محمد مشعشع بن سید فلاح می باشند. این مرد در خاندانی امامی مذهب درواسط ( نام شهری در میانه راه کوفه و بصره. گویا وجه تسمیه این شهر نیز همین است. هرچند وجوه دیگری نیز برای این نام گذاری ذکر کرده اند.) [۲] متولد شده و در هفده سالگی به حلّه (شهری بزرگ بین کوفه و بغداد) [۳]که در آن وقت مجمع علمی شیعه بود، رفته و در مدرسه شیخ احمد بن فهد حلّی به تحصیل پرداخت. در این اوان که مذهب شیعه رواج یافته بود، سید محمد ادعا کرد که من مهدی موعودم و ظهور خواهم کرد. این خبر وقتی به گوش شیخ ابن فهد رسید، برآشفت و سید محمد را توبیخ نمود. اما وی ادعای خویش را دنبال نمود. وی به مدت یک سال در مسجد کوفه اعتکاف کرده و گریه می نمود و هنگامی که از علت این امر جویا می شدند، می گفت بر کسانی می گریم که به دست من کشته خواهند شد.
پس از چندی سید محمد به واسط رفته و گاهی سخن از مهدویت خود آورده، حکومت شهرها و کشورها را به نزدیکان خود وعده می داد و مناطق جهان را بین ایشان تقسیم می نمود. پس از آن که مجدداً این کلمات به گوش ابن فهد رسید، ابن فهد وی را محکوم به کفر کرده و به یکی از امرای واسط نوشت که وی را بکشد. اما وقتی آن امیر می خواست حکم شیخ را اجرا کند، سید محمد، قرآن آورد و سوگند یاد کرد که من سیدی سنّی مذهب و صوفی می باشم و از این جهت، شیعیان با من دشمنی می ورزند، و در نهایت با این سوگند، جان خود را نجات داد.
وی در سال 840هجری قمری از واسط به جایی به نام کسید رفته و در میان اعراب مقیم شد و در آن جا دعوی مهدویت خود را آشکار کرد.
او کارهای عجیبی داشته است از جمله ذکری به نام علی ساخته بود و به پیروان خود یاد می داد که چون چند بار می خواندند، حالی پیدا می کردند که به آتش رفته و از آن گزندی نمی دیدند، و شکم خود را بر شمشیری که در زمین نصب شده بود می انداختند و شمشیر در شکم ایشان فرو نمی رفت و همین امور، باعث رونق کار او شد. وی از این تاریخ به بعد، دائماً در حال جنگ با عشایر و قتل و تاراج بود و گاه سخت شکست می خورد و تنها چیزی که او را از شکست نهایی و نابودی کامل نجات می داد، آن بود که فرمانروایان آن حدود از شیعه بودند و با او مسامحه کرده و به کندن ریشه اش نمی کوشیدند.
مشعشع بر حویزه (نام موضعی بین واسط، بصره و خوزستان، این نام مصغّر حوزه می باشد.) [۴] و خوزستان نیز دست یافت و مولا علی پسر مشعشع، واسط را محاصره کرد و از آن جا روانه نجف گردید و بارگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام را تخریب کرده و محجر آن را سوزاند و از آن تاریخ تا شش ماه بعد که پیروان او در نجف بودند، از حرم علوی به عنوان مطبخ استفاده می کردند و برای این اعمال خود چنین استدلال می کردند که امام علی (علیه السلام) خدا بود و خدا هرگز نمی میرد.
مولا علی پسر مشعشع، همچنین به سوی بغداد لشکر کشیده و در راه، کاروان حجّاج را مورد حمله قرار داده و همه آن ها را کشت و به مدت نه روز در بیرون بغداد از هیچ کشتاری فروگذار نکرد و پس از آن که شنید جهانشاه، لشکری به یاری بغدادیان فرستاده، درنگ نکرده و به حویزه بازگشت.
پس از چندی، رشته امور از دست سید محمد مشعشع خارج گردیده و تدبیر امور در دست پسر او مولا علی، قرار گرفت تا این که در سال 861 هجری قمری به تحریک پیربوداغ فرزند جهانشاه، مولا علی در حالی که در کنار رود طاب (رودخانه ای عظیم که از اصفهان ( کهکیلویه ) شروع شده و در نزدیکی شوشتر به دریا می ریزد. این رود، حد فاصل خوزستان و فارس می باشد.) [۵] خود را شستشو می کرد، تیر خورده و کشته شد. پس از مرگ مولا علی، یکی از امرای عراق به نام امیر ناصر، به بغداد رفته و از آن جا به قصد جنگ با مشعشع رهسپار حویزه گردید. اما مشعشع در نزدیکی های واسط جلوی او را گرفته و میان دو لشکر، جنگ سختی واقع گردید، که به پیروزی مشعشع انجامید و از این پس تا سال 870 هجری قمری که مشعشع وفات یافت، کسی به جنگ وی نرفت.
عقاید مشعشعیان: این مرد عقاید مختلفی از خود اظهار داشته است. گاه خود را مهدی موعود خوانده و گاه امام زمان را همان حضرت حجةبن الحسن العسکری (عجل الله فرجه) معرفی کرده و خود را بنده و چاکر و جانشین آن حضرت می داند و مدعی است: امام زمان قدرت هایی دارد که چون ظهور کند همه مردم، قهراً ایمان خواهند آورد و این دوره دوره آزمایش است نه هنگام ظهور. وی می گفته این که در روایات داریم امام با 313 نفر ظهور می کند، مقصود نه ظهور خود او است بلکه ظهور حجاب و مقام او است که همان سید محمد مشعشع باشد. وی برای آن حضرت دو نحوه وجود قائل بوده اول اصلی و دوم وجود مقام و حجاب. و در این باره می گفته: همان طور که جبرئیل گاه به صورت دحیه کلبی و گاه در کالبد مسکین و یتیم و اسیر به درِ خانه اهل بیت پیغمبر می آید، امام زمان هم وجودش یکی و تغییرناپذیر است، اما مقام و حجاب او روزی پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) است و امروز هم سید محمد پسر سید فلاح است.
نقطه دوم انحراف او، غلو است. وی آشکارا عقاید علی اللهی داشته و آن را بیان می کرده و این در حالی است که وی در همان حال، خلاف آن را هم اظهار می کرده است، در حالی که پسر او مولا علی بر مبنای ادعاهای پدر (که از کلمات باطنیان و اهل تناسخ گرفته شده و پایه مهدویت خود را بر آن نهاده بود) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را خدا خوانده و مدعی بود که روح آن امام که همان خدا است به جسد مولا علی درآمده است و به همین سبب مولا علی ادعای خدایی نیز داشته است.
مشعشع خود گاه غالی است و گاه از غلو پرهیز می کند، چنان که در کتابی که با نام کلام المهدی به رشته تحریر درآورده علیرغم آن که عقاید غلوآمیز خویش را ابراز داشته، در عین حال حدیث معروف نبوی (یا علی هلک فیک اثنان: محب غال و مبغض قال صلی الله علیه و آله [۶] را نقل نموده است. و در نامه ای که آن را الغلبة الآتیة نامیده، قتل را به عنوان جزای نابکاران معین کرده است و غلاة و کسانی که علی (علیه السلام) را چرخاننده آسمان و زمین می دانند، را از جمله نابکاران دانسته است.
سید محمد مشعشع به نظافت اهمیت می داده و در الغلبة الآتیة جزای کسانی را که نسبت به نجاسات ده گانه بی مبالات هستند، قتل و ضرب تعیین نموده است.
از تمام حکایات چنین برمی آید که این شخص عقیده محدود و مشخصی را اظهار نمی کرده و فقط برای حفظ ریاست خود کلمات مختلفی را می گفته است. و این همانند آن چیزی است که درباره عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر (رئیس فرقه حارثیه، جناحیه و معاویه ) گفته اند.
مشعشعیان مدت ها پس از سید محمد مشعشع در حویزه و اطراف آن امارت داشته اند. آیت الله سید مهدی روحانی در جمله منابع خویش درباره این فرقه به جلد دوم کتاب عشایر العراق، بدون ذکر نویسنده و صفحه، اشاره دارد درحالی که جلد دوم این کتاب به عشایر کرد عراق پرداخته و اساساً در این کتاب، ذکری از مشعشعون دیده نشده است. [۷]. [۸]
بنا به گفته احمد کسروی، پس از مرگ سيد محمد، پسرش سيد محسن به فرمانروایی مشعشعيان رسيد و حدود 50 سال در اين سمت باقی بود. وی در سال 905 هجری قمری وفات يافت. پس از محسن نيز پسرش سيد علی و سيد ايوب به فرمانروايی رسيدند. در اين ايام که مقارن با دوره آغازين صفويه است، شاه اسماعيل استقلال حکومت مشعشعون را به هم زده و ايشان را کشت (914هـ .ق) و پس از مدتي نيز سيد فياض پسر ديگر سيد محسن که دعوی حکومت داشت را به قتل رسانيد. شاه اسماعيل پس از آن سيد فلاح پسر ديگر سيد محسن را به حکمرانی اين منطقه انتخاب کرد. وي تا سال 920 هجری قمری حکومت کرد و پس از او سيد بدران (م:948هـ .ق) و پس از او پسرش سيد سجاد (م: 992هـ .ق) و پس از وی پسرش سيد زنبور (م: 998هـ .ق) و پس از وی يکی از پسرعموهايش به نام سيد مبارک به حکمرانی رسيد. گويا وی کيش مشعشعيان را برانداخته است. پس از وی حکمرانی اين خاندان در اطراف حويزه باقی بوده است. اين خاندان سرانجام در سال 1176 هجری قمری و در زمان کريم خان زند، به پايان دوره شکوه خود رسيد و ديگر به عنوان عشيره ای تا اواسط دوره قاجاريه در حويزه می زيست. (مشعشعيان، احمد کسروی)
پانویس
- ↑ الفکر الشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر، کامل مصطفی الشیبی
- ↑ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج8، ص435
- ↑ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج3، ص176
- ↑ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج3، ص200
- ↑ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج5، ص237
- ↑ عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور، ج4، ص87
- ↑ عشایر العراق، عباس عزاوی
- ↑ مشعشعیان، احمد کسروی