اهل حق (غلاة علی الهی)
آیت الله سید مهدی روحانی در ضمن فرقه حقّیه احتمال می دهد که نام دیگر اهل حق، حقّیه باشد. رک: حقّیه.
نام عده ای از غلاة ایران که در لسان شیعیان ایران، علی اللهی نامیده می شوند. این گروه پیرو شخصی به نام سلطان اسحاق هستند که او را بعضاً سلطان ساق می گویند. وی آداب و رسومی وضع نموده است که در آن مقداری از عادات و رسوم صوفیه نعمت اللهیه موجود است.
نقطة اساسی در عقاید اهل حق این است که خدا، در صورت های متوالی که هفت صورت است متجسّد می شود. ایشان تجسّد خدا را تشبیه می کنند به لباسی که عوض می کند؛ به این نحو که خدا در اولین بار داخل دُرّی بوده، سپس در شخص خاوند کار (به معنای خالق عالم) ظاهر شد و برای مرتبة دوم در شخص علی علیه السلام ظهور کرد و در مرتبة سوم در شاه خشین (به خاء و شین معجمه)، در مرتبة چهارم در سلطان سهاک (همان سلطان اسحاق)، در مرتبة پنجم در قرمزی ( شاه ویس قلی )، در مرتبة ششم در مَمَد بک (محمد بیک لرستانی) و در مرتبة هفتم در خان آتش ظاهر گردید.
مراتب چهارگانة اول در مقابل شریعت است، مرتبة پنجم در مقابل طریقت، مرتبة ششم در مقابل معرفت و مرتبة هفتم در مقابل حقیقت است. لازم به ذکر است که، مراتب پنج گانة سوم تا هفتم از اختصاصات فرقة اهل حق می باشد.
ایشان می گویند چنان که خدا متجسد می شود، در پشت سر او چهار ملک که آن ها را چاریاران ملک می گویند نیز متجسد می شوند که عبارتند از جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل.
جبرائیل از زیر بغل خاوند کار خلق شده و پس از او هفت تجسّد است: سلمان، بابابزرگ، بنیامین، کامریجان، جمشید بک و خان جمشید.
میکائیل از دهان خاوند کار صادر شده و هفت نفری که از او تجسّد یافته اند عبارت می باشند از، قنبر، کاکاردا (رضا)، داوود، یارجان، الماس بک و خان الماس. و اسرافیل از نفس خاوند کار، خلق شده و هفت تجسد او حضرت محمد صلی الله علیه و آله، پیر موسی، یارلی، ابدال بک، خان ابدال هستند. عزرائیل از عرق خاوند کار بیرون آمده و هفت تجسد او: نصیر، بابا طاهر، مصطفی دودان، شاه سوار آغا. . . . .
اهل حق در طبقه پنجم اسمائی را مقدس می دانند: فاطمة، ماماجلالة، خاتون دایره، رزبار، پری خان شرط و دستی خانم. اهل حق هم چنین به فرشتة دیگری معتقدند و او را صادر از نور خاوند کار دانسته و به نام رزبار یا رظبار یا رمزبار می نامند.
ایشان هم چنان که به تجسّد خدا قائلند، به تناسخ نیز عقیده دارند و معتقدند هر انسانی هزار و یک مرتبه از جسدی به جسد دیگر منتقل می شود و در اثناء این انتقال ها است که به جزای اعمال خود می رسد.
اهل حق همچنین عقیده دارند که اگر انسان از زردِگُل موجود شده باشد، قابل تطهیر است و هر چه رنج به او برسد به خدا و نور نزدیک می شود ولی اگر از سیاه خاک خلق شده باشد، هرگز خورشید را نخواهد دید.
مذهب اهل حق از عناصر مختلفی تشکیل شده و پایه و اساس آن بر مذهب غلاة شیعه است. ایشان می گویند که دو جزء از قرآن حذف شده و این مذهب از آن دو جزء محذوف، اقتباس گردیده است.
دو جزء از دیدگاه اهل حق سرّمگوی اسلام است و از پیامبر به حضرت مهدی رسیده و حضرت مهدی این دو جزء را که فرقان نام دارد به زبان کردی بیان کرده است. [۱]
اهل حق با فرقة دُروز و نصیریه مشترک بوده و همگی علی علیه السلام را عبادت می نمایند. البته سلطان سهاک به طور کامل این مطلب را مخفی کرده و اهل حق نیز دائماً از دوازده امام صحبت می کنند و منتظر آمدن صاحب الزمان می باشند و کلماتی دارند که از آمدن عیسی خبر می دهد. ایشان هم چنین معتقدند قیامت در دشت شهرزور یا در دشت سلطانیه به پا می شود.
امر دیگری که در مذهب اهل حق به چشم می خورد، رفتارهای دراویش و صوفیه است؛ اعمالی همانند انتخاب شیخ، مجالس ذکر، قسمت طعام و پیمان های برادری. هر نفر از اهل حق باید شیخ داشته و به او سر سپرده باشد. مجلس سر سپردن تشریفات خاصی دارد. در میان اهل حق، اجتماع بسیار اهمیت دارد و این گروه نماز انفرادی ندارند.
ایشان این مجالس را سبز نمودن می نامند. این مجالس که با سرودخوانی وموسیقی همراه است، از نذر و نیاز (که در اصطلاح ایشان بر حیوانات نر از قبیل گاو نر و گوسفند نر و خروس اطلاق می شود) و خیر و خدمت (که به غذای پخته می گویند) خالی نیست.
تمام فرقه های اهل حق به جز فرقه آتشبکی سه روز را در زمستان با کمال دقت روزه می گیرند. ایشان کتابی به نام سرانجام دارند. حاج نعمت الله (از شهر جیحون آباد، نزدیک دینور ) کتابی به نام فرقان الاخبار در سال 1324 هجری قمری تألیف کرده است که آن نیز از کتب ایشان است. این شخص از فرقة خاموش است و تقالید آن ها با تقالید فرقة آتشبکی فرق دارد.
اهل حق فرق مختلفی دارند که نام آن ها را مینورسکی در کتاب Notes ذکر کرده است. فرقه هایی مانند شعبة سید جلالی، توماری (که این فرقه به فرق بسیاری منشعب شده است) و آتشیه و آتشبکی.
آیت الله سید مهدی روحانی نام فرقه آتشیه را از دائرة المعارف الاسلامیة نقل کرده است و چنانکه ملاحظه می شود، منبع این دائرة المعارف هم کتاب Notes نوشته مینورسکی است لکن در دائرة المعارف مذکور به نام فرقه آتشیه اشاره نشده است.
اهل حق در لرستان، کردستان، شهر کرخه، آذربایجان (در حدود ماکو ) و کوه های پشت جبال قفقاز زندگی می کنند و جمعیت های کوچکی نیز در تهران، همدان، مازندران و خراسان دارند. چنان که در عراق نیز در میان قبیله های کرد و ترکمن، یافت می شوند. ایل سنجابی در ایران غالباً از این فرقه اند.
بزرگ ترین مکان مقدس نزد اهل حق، مرقد بابایادگار است که در کوه دالاهو نزدیک قصرشیرین و در شمال شرقی آن است. [۲]
طریقه اهل حق که توسط خود ایشان یارسان نامیده می شود، در زمینه پیدایش جهان و آخر الزمان دارای عقایدی آمیخته با افسانه های اساطیری است. این طریقه در اصول اخلاقی به چهار دستور اصلی که از ناحیه سلطان اسحاق صادر شده پای بند است. این چهار دستور که با نام چهار رکن نامیده می شود عبارت است از: پاکی، راستی، نیستی و ردا (بخشش و بردباری)
ایشان استعمال مسکرات را حرام می دانند، حتی برخی از آنان استعمال دخانیات را نیز جایز نمی شمارند.
اهل حق بنابر عادت خود به جای سلام، یا علی می گویند. از دیدگاه ایشان، تراشیدن و یاکوتاه کردن شارب برای مردان گناهی بزرگ است و این امر مورد تأکید سلطان اسحاق بوده است. خاندان های اهل حق در حالی که مجموعه واحدی را تشکیل می دهند، گاه چهارده و گاه دوازده و گاه یازده خانواده دانسته شده اند. هفت خانواده ایشان در زمان سلطان اسحاق و به امر او تشکیل شده که منسوب به هفت نفر است. این هفت تن که باعث پیدایش هفت خاندان مذکور می باشند عبارتند از:
یک. شاه ابراهیم که برای ارشاد مردم و به دستور سلطان اسحاق به عراق سفر کرد و خاندان شاه ابراهیمی را پدید آورد که اکنون در خانقین و عراق مستقر می باشند. به این خاندان شیخ ابراهیمی هم اطلاق می شود. [۳]
دو. بابا یادگار که به دستور سلطان اسحاق به هند اعزام شد تا آئین یارسان را تبلیغ کند. خاندان بابا یادگاری اکنون در پاکستان و افغانستان مستقر می باشند.
سه. عالی قلندر که در بغداد کشته شد و در حالی که فرزندی نداشت به دستور سلطان اسحاق، دو تن به عنوان فرزند او منسوب شدند و خاندان عالی قلندری را پدید آوردند.
چهار. سید ابوالوفا که به واسطه شهرت نواده او خاموش، به خاندان خاموشی مشهور شدند.
پنج. سید میر احمد ملقب به میر سور که از ارادتمندان سلطان اسحاق بود و خاندان میر سوری را پدید آورد.
شش. سید مصطفی که خاندان سید مصطفی منسوب به اوست.
هفت. حاجی باویس که خاندان حاجی باویسی را پدید آورد.
از خاندان های دیگر اهل حق باید به: خاندان زنوری یا ذوالنوری منسوب به ذوالنور که در قرن 7 هجری قمری می زیسته، خاندان آتش بگی منسوب به آتش بیگ که در قرن 11 هجری قمری می زیسته و خود را محل تجلی خداوند می دانسته و خاندان شاه هیاسی منسوب به شاه ایاز که گفته اند در سال 1125 هجری قمری به دنیا آمده، اشاره کرد. [۴]
پانویس
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص367
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیة، ج3، ص93 / فلسفه نیکو، حسن نیکو، ص86
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص552
- ↑ همان، ج10، ص469 / ن ک: اهل حق، علیار افضلی شاه ابراهیمی، تهران، 1345 / خاکسار و اهل حق، نور الدین مدرسی چهاردهی، تهران، 1368/ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص467 / شاهنامه حقیقت، نعمت الله جیحون آبادی مکری، تهران، 1345