بکتاش ولی
بَکتاشِ ولی، صوفی قرن هفتم و بنیانگذار طریقت بکتاشیه است. از زندگی او اطلاع دقیقی در دست نیست، اطلاعات موجود نیز عموماً با افسانه آمیخته است. منابع متأخر، نام و نسب او را محمد بن ابراهیم بن موسی خراسانی ثبت کرده اند. وی در میان ترکها به حاجی بکتاش ولی مشهور است. وی اهل نیشابور، از احفاد امام موسی کاظم علیه السلام و مرید لقمان پرنده (لقمان خراسانی) یکی از خلیفههای احمد یسَوی بوده است. بکتاش، خراسانی، معاصرِ مولانا جلال الدین محمد بلخی و خلیفه بابا اسحاق مشهور به بابا رسول الله، از مشایخ سلسله بابایی، و عارف دل و روشن درون بود اما از شریعت پیروی نمی کرد. او بیشتر اوقات مغلوب جذبه و حال ميشد و بدون تقیه، خلفاء و مخالفان اهل بیتعلیهمالسلامرا نکوهش ميکرد. ابتدا پدرش او را برای ارشاد نزد لقمان خراسانی برد. سپس بکتاش مدتها در نجف اشرف و مکه معظمه گوشه نشینی اختیار کرد و احتمالاً به دستور لقمان یا بر اثر مکاشفه ای به روم رفت. در اماسیه به بابا اسحاق پیوست و به احتمال بسیار در شورش باباییان بر ضد سلجوقیان، که به کشتار باباییان انجامید، شرکت داشت و برادرش، مَنتَش، نیز در سیواس در همین شورش کشته شد. بکتاش پس از این واقعه به قیرشهر (در ترکیه فعلی) و از آن جا به قره اویوک (حاجی بکتاش کنونی) قصبه ای میان قیصریه و قونیه رفت، و خاتون آنا را به دخترخواندگی خود برگزید و تا پایان عمر در آن جا ماند. ظاهراً او در میان باباییان نفوذ بسیاری داشته، زیرا توانست بقیة السیف ایشان را گرد آورد و با عنوان پیر قلندران و سرور اَبدال طریقتی بنا نهد که به نام او بکتاشیه نامیده ميشود. بکتاش تأهل اختیار نکرد، اما بر اساس یک افسانه، زنی نازا با نوشیدن خون بینی او باردار شد، و پسری به نام حبیب به دنیا آورد که دارای فرزندانی شد. بکتاشیه به این فرزندان چَلَبی ميگویند. بعدها میان چلبیها و شیوخ بکتاشیه که به آنها بابا گفته ميشد، رقابت شدیدی درگرفت. درباره تأثیر بکتاش در اسلام آوردن لشکر ینی چری گفته شده که اُرخان، دومین سلطان عثمانی، این لشکر را نزد بکتاش برد و از او خواست که آنها را تبرک کند و به آنها نامی بدهد، بکتاش نیز آستین خرقه خود را کند و بر سر یکی از سپاهیان گذاشت و گفت که نام شما ینی چری (سپاه جدید) باشد. از آن پس افراد این سپاه، به جای آستین خرقه، پارچه ای از پشت کلاه خود ميآویختند و خود را اولاد و مرید حاجی بکتاش ميدانستند. بنا به نظر معصوم علیشاه، به دلیل مقامِ بکتاش نزد ینی چری، او را بکتاش یعنی شریک سلطان عصر مينامیده اند. وفات بکتاش را برخی در 738 نوشته اند، اما صحیح نیست، در یادداشتی در پایان کتاب اسرار حروفنامه، وفات او 669 ثبت شده است. به نوشته ولایت نامه، پس از حاجی بکتاش، چَلبیها که فرزندان خاتون آنا، دخترخوانده حاجی بکتاش بودند، نماینده طریقت بکتاشیه شدند که بالیم سلطان نیز از آنان است. وی که مادرش شاهزاده ای بلغاری و مسیحی و پدرش یک بکتاشی به نام مُرسل بابا بود، نمادی از مسیح در قالب عَلَوی تلقّی ميشود. برخی از جلوههای شیعی که در بکتاشیه به چشم ميآید، منسوب به بالیم سلطان است. پس از بالیم سلطان، برادرش قلندر چلبی در زمان سلیمان قانونی (م: 974) شورش دوم بابایی را به راه انداخت و در 935 به قتل رسید. پس از او خانقاه بکتاشیان مدتها نفوذ معنوی خود را از دست داد. 23 سال پس از قلندر چلبی، سَرسَم علی بابا (م: 997) مقام دده بابا (شیخ بزرگ) را بنیان نهاد. از آن پس دده بابا پیش کسوت طریقت تلقی ميشد و چلبیها نیز تولیت اوقاف را برعهده داشتند. به این ترتیب، از قرن دهم مرکز قدرت بکتاشیه به دو شاخه چلبیها و دده باباها تقسیم شد. امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، ترکهای مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایی نشین و مسلمان مقدونیه و کوزوا رواج دارد. به نظر بکتاشیان، بعضی از آیینها جای عبادتهای شرعی را ميگیرند، مانند هر صبح و شام صلوات فرستادن بر دوازده امام علیهم السلام، خواندن دعای نادعلی، خودداری از نوشیدن آب در دهه اول محرم، اعتراف کردن به گناه نزد بابا (شیخ) پس از محرم، بزرگداشت نوروز که به اعتقاد بکتاشیان روز ولادت حضرت علی علیه السلام است، با برادران دینی بکتاشی بر سر سفرههای محبت (دَم) نشستن و سرودهای بکتاشی (نَفَس) خواندن و نی نواختن. اخلاق از نظر بکتاشیه در این جمله خلاصه ميشود: دستت را بی آزار، زبانت را رازدار و کمرت را استوار نگه دار. به نظر آنها انسانهای کامل به شریعت چندان اهمیت نمی دهند. به گفته آنان: خودشناس را خون پدر حلال و خود ناشناس را شیر مادر حرام است. در طریقت بکتاشیه پنج مقام (مرتبه) وجود دارد: مقام اول، مُحب بودن است، کسی که به یکی از باباها دست ارادت دهد، محب خوانده ميشود؛ دومین مقام، درویشی است، از محبان مرد کسی که به درویشی اعتراف کند و وارد تکیه ای شود و مدتی با نهادن عرقچین خدماتی چون خرید کردن، چوپانی و سایر کارهای بیرون از تکیه را به عهده گیرد، پس از اثبات لیاقت به مقام درویشی ميرسد؛ مقام سوم، مقام بابایی است. در صورت نیاز یا درخواست کتبی محبّان از خلیفه، درویش به مقام بابایی ميرسد و اجازه تربیت محب و درویش را دریافت ميکند؛ مقام چهارم، تجرد است، درویش یا بابای غیر متأهل که مصمّم به تجرّد باشد، موهایش تراشیده و گوش راستش سوراخ ميشود و برای همیشه خود را وقف طریقت ميکند؛ مقام پنجم، خلیفه بودن است، سه بابای مجرد با دادن اجازه نامه ميتوانند بابایی را به مقام خلافت برسانند. درگذشته بکتاشیان کلاهی به نام اَلِفِ خراسانی برسر ميگذاشتند. گویا شمس تبریزی نیز این کلاه را بر سر ميگذاشته است. الف خراسانی سفید رنگ است و در قُبّه (قسمت فوقانی) آن چهار تَرک و در رأس آن دگمههایی است. بکتاشیان کلاه دیگری نیز به نام جلالی یا حسینی بر سر ميگذارند که دوازده ترک در قبه و چهار ترک در لنگر (قسمت پایین) دارد. دوازده ترک به نشانه اعتقاد به دوازده امام و چهار ترک نمادی از چهار مرحله شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت است. [۱]
پانويس
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص650