دَرزیه: تفاوت بین نسخهها
جز («دَرزیه» را محافظت کرد ([ویرایش=فقط مدیران] (بیپایان) [انتقال=فقط مدیران] (بیپایان)) [آبشاری]) |
|||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
ایشان منسوب به [[محمد بن اسماعیل درزی]] می باشند. | ایشان منسوب به [[محمد بن اسماعیل درزی]] می باشند. | ||
− | + | درزی ـ که به معنای خیاط است ـ در سال 408 هجری قمری و در زمان حاکم فاطمی وارد [[مصر]] شده است. در آن اوان، شخصی به نام حمزه دعوتی را به نام توحید که ظاهراً مطابق و یا شبیه عقاید امروزی [[دروزیه]] بوده، شروع می کند و محمد بن اسماعیل درزی این مذهب و دعوت جدید را می پذیرد. وی در سال 407هجری قمری به امامت حمزه، اعتراف کرده است. | |
− | حمزه در رسائلی که از او باقیمانده، می گوید: «درزی (محمد بن اسماعیل) به وسیله علی بن احمد حبّال به مذهب توحید گراییده است». | + | حمزه در رسائلی که از او باقیمانده، می گوید: «درزی (محمد بن اسماعیل) به وسیله [[علی بن احمد حبّال]] به مذهب توحید گراییده است». |
− | درزی در [[قاهره]] به خدمت حاکم، خلیفه وقت فاطمی، می پیوندد. و مورد رضایت او نیز واقع می شود. وی در این هنگام کوشش می کند که حمزه را خلع و مقام او را به دست می آورد. وی در این مسیر اتباع و پیروانی نیز به دست می آورد ولی این امر موجب مخالفت حمزه گشته و در نتیجه و بنابر نقل روایتی، درزی در اثر فشار های حمزه، مجبور به فرار از | + | درزی در [[قاهره]] به خدمت حاکم، خلیفه وقت فاطمی، می پیوندد. و مورد رضایت او نیز واقع می شود. وی در این هنگام کوشش می کند که حمزه را خلع و مقام او را به دست می آورد. وی در این مسیر اتباع و پیروانی نیز به دست می آورد ولی این امر موجب مخالفت حمزه گشته و در نتیجه و بنابر نقل روایتی، درزی در اثر فشار های حمزه، مجبور به فرار از مصر به [[شام]] می شود. وی در کوهستان های شام و به خصوص در وادی [[تیم الله]] و در ناحیه [[بانیاس]]، دست به انتشار مذهب خود زده و به همین سبب، در آنجا جنگی نیز میان او و اتراک واقع می شود. اما بنابر نقل و روایت دیگری، درزی در سال 410هجری قمری در اثر آشوبی که در قاهره، علیه او برپا می شود به دست غلامان ترکی که در موکب خلیفه فاطمی بوده اند، کشته شده و خانه او نیز تاراج می گردد. در اثر قتل وی، سه روز قاهره در فتنه فرو رفته و پیروان درزی شهر را به حالت تعطیل درمی آورند و در نتیجه حاکم، خلیفه فاطمی قاتل درزی را ابتدا حبس و سپس به جرم دیگری ـ غیر از قتل درزی ـ اعدام می کند. در این فتنه، گروهی دیگر از پیروان درزی نیز کشته می شوند. |
− | درزی اولین کسی است که به الوهیت حاکم ـ خلیفه فاطمی ـ قائل شده و می گوید عقل کلی در آدم علیه السلام متجسد شده و از او، به انبیاء و سپس به علی و آل علی علیهم السلام که خلفاء فاطمیین از ایشان اند منتقل شده است. وی کتابی در این موضوع نوشته و در بزرگترین مساجد | + | درزی اولین کسی است که به الوهیت حاکم ـ خلیفه فاطمی ـ قائل شده و می گوید عقل کلی در آدم علیه السلام متجسد شده و از او، به انبیاء و سپس به علی و آل علی علیهم السلام که خلفاء فاطمیین از ایشان اند منتقل شده است. وی کتابی در این موضوع نوشته و در بزرگترین مساجد قاهره این کتاب را بر مردم می خوانده است و همین نیز عامل پدیدآمدن فتنه مذکور می شود. |
− | عقیده محوری این مذهب آن است که خدا در جمیع ازمنه در انسان متجسد می شود و از آنجا که مبادی خلقت زیاد بوده و هر مرتبه پس از مرتبه دیگر است، خلیفه حاکم بامرالله کسی است که وحدانیت خدا در او متجسّد شده است و دقیقاًً به همین جهت حمزه این مذهب را به نام توحید می خوانده است. | + | عقیده محوری این مذهب آن است که خدا در جمیع ازمنه در انسان متجسد می شود و از آنجا که مبادی خلقت زیاد بوده و هر مرتبه پس از مرتبه دیگر است، خلیفه [[حاکم بامرالله]] کسی است که وحدانیت خدا در او متجسّد شده است و دقیقاًً به همین جهت حمزه این مذهب را به نام توحید می خوانده است. |
− | اکنون نیز [[ | + | اکنون نیز دروزیه، خود را [[موحدون]] نامیده و حاکم بامرالله را پرستیده و او را ربنا می نامند. از دیدگاه ایشان، او آخرین کسی است که خدا در او متجسد شده است و لذا دروزیه مرگ او را انکار کرده و او را مستور دانسته و می گویند روزی آشکار می شود. |
− | + | دروزیه پس از مرتبه حاکم، به پنج مرتبه و پنج شخص که از خدا (حاکم) صادر شده و در هر یک از مبادی خلقت متجسد اند، قائل شده اند، نخست حمزه رئیس فرقه، که در او عقل کلی متجسد است. دوم، [[محمد بن اسماعیل تیمی]]، که تجسّد نفس کلی است. سوم [[محمد بن وهب]]، که تجسد کلمه ای است که از نفس و از راه عقل خارج شده. چهارم [[سلامة بن عبدالوهاب سَمُری]]، که او را امام چهارم و جناح ایمن یا سابق می نامند و پنجم [[ابوالحسن علی بن احمد سَموکی]] که او را جناح ایسر یا تالی نام نهاده اند. دروزیه، این دو جناح را به اسم حدود نیز می نامند. این پنج شخص در روزهای نخستین پیدایش قیام این مذهب می زیسته اند. ایشان پیشوایان دیگری نیز دارند ولی آن ها محل تجسد مراتب نیستند. | |
− | + | دروز عموماً به عقیده خود پای بند نیستند و در میان مسلمانان، مسلمان و در میان نصاری، نصرانی اند. شاید علت آن، این جهت باشد که همه پیروان این مذهب به اصول و قواعد این مذهب واقف نیستند و لذا خود ایشان اهل مذهب دروز را به عُقّال یعنی کسانی که می فهمند و جُهّال تقسیم می کنند. و در این میان، تنها عُقّال حق دارند در جلسات شب جمعه که آن را خلوت می نامند، شرکت کنند. | |
− | عقیده تناسخ بین | + | عقیده تناسخ بین دروز شایع است به این گونه که روح اشخاص خوب به جسد انسان هایی که تازه متولد شده اند و روح اشرار به بدن سگ ها می رود. |
− | کتاب ها و رسائل قدیمی از | + | کتاب ها و رسائل قدیمی از دروز در دست است که به عنوان ردّیه بر [[نصیریه]] و [[مِتولی]] (یعنی [[شیعه امامیه]] ) و ردّ بر شیوخی که این مذهب را از اول تحریف کرده اند، نوشته شده است. |
− | [[آیت الله سید مهدی روحانی]] کلمه مِتولی را به نقل از [[دائرة المعارف الاسلامیة]] نقل کرده و آن ها را همان | + | [[آیت الله سید مهدی روحانی]] کلمه مِتولی را به نقل از [[دائرة المعارف الاسلامیة]] نقل کرده و آن ها را همان شیعه امامیه دانسته است. ظاهراً این نام اشاره به فرقه [[مِتوالیه]] دارد که گروهی از شیعیان [[لبنان]] هستند. مفرد ایشان را متوالی و میتوالی می خوانند. این گروه که به [[امیرالمؤمنین علیه السلام]] تولی دارند، در اصل مهاجران کردی بوده اند که در زمان صلاح الدین ایوبی از [[عراق]] به [[شام]] رفته اند. شایان ذکر است که چون [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، در اصل به لغت انگلیسی بوده و بعد به عربی ترجمه شده چنین تغییراتی (آ به ـَ، یا ای به ـِ و... ) در اسامی موجود در آن به چشم می خورد. |
به [[دروز]] نسبت گوساله پرستی داده اند در حالی که آنچه در محافل دینی آنان موجود است، شکلی از گوساله است که آن را رمز شیطان دانسته و لعنت می کنند. چنان که گاه گفته می شود که ایشان مذهب [[اِباحیه]] دارند. | به [[دروز]] نسبت گوساله پرستی داده اند در حالی که آنچه در محافل دینی آنان موجود است، شکلی از گوساله است که آن را رمز شیطان دانسته و لعنت می کنند. چنان که گاه گفته می شود که ایشان مذهب [[اِباحیه]] دارند. |
نسخهٔ ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۱۵
(یا: دُرُوز )
از فرق منحرف از اسلام.
ایشان منسوب به محمد بن اسماعیل درزی می باشند.
درزی ـ که به معنای خیاط است ـ در سال 408 هجری قمری و در زمان حاکم فاطمی وارد مصر شده است. در آن اوان، شخصی به نام حمزه دعوتی را به نام توحید که ظاهراً مطابق و یا شبیه عقاید امروزی دروزیه بوده، شروع می کند و محمد بن اسماعیل درزی این مذهب و دعوت جدید را می پذیرد. وی در سال 407هجری قمری به امامت حمزه، اعتراف کرده است.
حمزه در رسائلی که از او باقیمانده، می گوید: «درزی (محمد بن اسماعیل) به وسیله علی بن احمد حبّال به مذهب توحید گراییده است».
درزی در قاهره به خدمت حاکم، خلیفه وقت فاطمی، می پیوندد. و مورد رضایت او نیز واقع می شود. وی در این هنگام کوشش می کند که حمزه را خلع و مقام او را به دست می آورد. وی در این مسیر اتباع و پیروانی نیز به دست می آورد ولی این امر موجب مخالفت حمزه گشته و در نتیجه و بنابر نقل روایتی، درزی در اثر فشار های حمزه، مجبور به فرار از مصر به شام می شود. وی در کوهستان های شام و به خصوص در وادی تیم الله و در ناحیه بانیاس، دست به انتشار مذهب خود زده و به همین سبب، در آنجا جنگی نیز میان او و اتراک واقع می شود. اما بنابر نقل و روایت دیگری، درزی در سال 410هجری قمری در اثر آشوبی که در قاهره، علیه او برپا می شود به دست غلامان ترکی که در موکب خلیفه فاطمی بوده اند، کشته شده و خانه او نیز تاراج می گردد. در اثر قتل وی، سه روز قاهره در فتنه فرو رفته و پیروان درزی شهر را به حالت تعطیل درمی آورند و در نتیجه حاکم، خلیفه فاطمی قاتل درزی را ابتدا حبس و سپس به جرم دیگری ـ غیر از قتل درزی ـ اعدام می کند. در این فتنه، گروهی دیگر از پیروان درزی نیز کشته می شوند.
درزی اولین کسی است که به الوهیت حاکم ـ خلیفه فاطمی ـ قائل شده و می گوید عقل کلی در آدم علیه السلام متجسد شده و از او، به انبیاء و سپس به علی و آل علی علیهم السلام که خلفاء فاطمیین از ایشان اند منتقل شده است. وی کتابی در این موضوع نوشته و در بزرگترین مساجد قاهره این کتاب را بر مردم می خوانده است و همین نیز عامل پدیدآمدن فتنه مذکور می شود.
عقیده محوری این مذهب آن است که خدا در جمیع ازمنه در انسان متجسد می شود و از آنجا که مبادی خلقت زیاد بوده و هر مرتبه پس از مرتبه دیگر است، خلیفه حاکم بامرالله کسی است که وحدانیت خدا در او متجسّد شده است و دقیقاًً به همین جهت حمزه این مذهب را به نام توحید می خوانده است.
اکنون نیز دروزیه، خود را موحدون نامیده و حاکم بامرالله را پرستیده و او را ربنا می نامند. از دیدگاه ایشان، او آخرین کسی است که خدا در او متجسد شده است و لذا دروزیه مرگ او را انکار کرده و او را مستور دانسته و می گویند روزی آشکار می شود.
دروزیه پس از مرتبه حاکم، به پنج مرتبه و پنج شخص که از خدا (حاکم) صادر شده و در هر یک از مبادی خلقت متجسد اند، قائل شده اند، نخست حمزه رئیس فرقه، که در او عقل کلی متجسد است. دوم، محمد بن اسماعیل تیمی، که تجسّد نفس کلی است. سوم محمد بن وهب، که تجسد کلمه ای است که از نفس و از راه عقل خارج شده. چهارم سلامة بن عبدالوهاب سَمُری، که او را امام چهارم و جناح ایمن یا سابق می نامند و پنجم ابوالحسن علی بن احمد سَموکی که او را جناح ایسر یا تالی نام نهاده اند. دروزیه، این دو جناح را به اسم حدود نیز می نامند. این پنج شخص در روزهای نخستین پیدایش قیام این مذهب می زیسته اند. ایشان پیشوایان دیگری نیز دارند ولی آن ها محل تجسد مراتب نیستند.
دروز عموماً به عقیده خود پای بند نیستند و در میان مسلمانان، مسلمان و در میان نصاری، نصرانی اند. شاید علت آن، این جهت باشد که همه پیروان این مذهب به اصول و قواعد این مذهب واقف نیستند و لذا خود ایشان اهل مذهب دروز را به عُقّال یعنی کسانی که می فهمند و جُهّال تقسیم می کنند. و در این میان، تنها عُقّال حق دارند در جلسات شب جمعه که آن را خلوت می نامند، شرکت کنند.
عقیده تناسخ بین دروز شایع است به این گونه که روح اشخاص خوب به جسد انسان هایی که تازه متولد شده اند و روح اشرار به بدن سگ ها می رود.
کتاب ها و رسائل قدیمی از دروز در دست است که به عنوان ردّیه بر نصیریه و مِتولی (یعنی شیعه امامیه ) و ردّ بر شیوخی که این مذهب را از اول تحریف کرده اند، نوشته شده است.
آیت الله سید مهدی روحانی کلمه مِتولی را به نقل از دائرة المعارف الاسلامیة نقل کرده و آن ها را همان شیعه امامیه دانسته است. ظاهراً این نام اشاره به فرقه مِتوالیه دارد که گروهی از شیعیان لبنان هستند. مفرد ایشان را متوالی و میتوالی می خوانند. این گروه که به امیرالمؤمنین علیه السلام تولی دارند، در اصل مهاجران کردی بوده اند که در زمان صلاح الدین ایوبی از عراق به شام رفته اند. شایان ذکر است که چون دائرة المعارف الاسلامیة، در اصل به لغت انگلیسی بوده و بعد به عربی ترجمه شده چنین تغییراتی (آ به ـَ، یا ای به ـِ و... ) در اسامی موجود در آن به چشم می خورد.
به دروز نسبت گوساله پرستی داده اند در حالی که آنچه در محافل دینی آنان موجود است، شکلی از گوساله است که آن را رمز شیطان دانسته و لعنت می کنند. چنان که گاه گفته می شود که ایشان مذهب اِباحیه دارند.
عقاید این مذهب به طور خلاصه عبارت است از: معرفت به خدا، معرفت به صفات او و هم چنین معرفت به تجلیات او که در سلسله مبادیی که در ائمه مذکور متجسد است، وجود دارد.
آداب این مذهب نیز در هفت رکن خلاصه می شود: 1. حبّ الحق، 2. تکفّل عارفون به سلامت غیر، 3. تبری از عقیده غیر درزی، 4. دوری از شیطان و گمراهان، 5. اعتراف به وجود یگانگی لاهوت با ناسوت در تمام ازمنه، 6. رضایت از افعال حاکم بامرالله (ربنا) هرچه بوده، 7. خضوع و انقیاد تام نسبت به اراده حاکم بامرالله به همان صورتی که در ائمه تجلی می کند. [۱]
رک: دروزیه.
طونی مفرِّج در موسوعة المجتمعات الدینیة فی الشرق الاوسط یک جلد کامل (جلد هفتم) را به مباحث فرقه درزیه اختصاص داده است. وی تلاش دارد تا این فرقه را فرقه ای توحیدی معرفی نماید. [۲]
محمد جواد مشکور از قول بنیامین تطیلی اهل آندلس (م: 1173میلادی) می نویسد: « دروز از سلاله ایتورائیانی هستند که در عهد جانشینان اسکندر به کشتار و غارت اشتهار داشتند و روم یان ایشان را در کوه های لبنان اسکان دادند. بنابر نقل دیگر در قرن هفدهم دروز از بقایای نصارای لاتین بودند که از کشتار اشرف سلطان مصر در عکا نجات یافتند». [۳]
پانویس
- ↑ جبل الدروز، حنا ابی راشد/ خطط الشام، محمد کردعلی، ج6، ص263 / دائرة المعارف الاسلامیة، ج9، ص193و217 / دائرة المعارف بستانی، پترس بستانی، ج1، ص650 و ج2، ص177و671
- ↑ موسوعة المجتماعات الدینیة فی الشرق الاوسط، طونی مفرِّج، ج7
- ↑ فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص192