سَردابیه: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۵: | سطر ۱۵: | ||
این کتاب تنها از شهر [[قاشان]] یاد می کند ولی سردابی را با این مشخصات به این شهر نسبت نمی دهد. <ref> [[المهدیة فی الاسلام]]، [[سعد محمد حسن]]، ص130</ref> | این کتاب تنها از شهر [[قاشان]] یاد می کند ولی سردابی را با این مشخصات به این شهر نسبت نمی دهد. <ref> [[المهدیة فی الاسلام]]، [[سعد محمد حسن]]، ص130</ref> | ||
− | [[علامه مجلسی]] در [[بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار ائمة الاطهار]] (ج52، ص53</ref> روایتی را از رشیق صاحب مادرای نقل می کند که در آن می خوانیم: «در یک مورد معتضد (شانزدهمین خلیفه عباسی) عده ای از سربازان خود را از [[بغداد]] به [[سامرا]] فرستاد تا به طور ناگهانی، در فرصتی مناسب در حالی که اطراف خانه [[امام عسکری]] علیه السلام را به محاصره در می آورند به داخل منزل یورش ببرند و اگر [[حضرت مهدی]] عجل الله فرجه را در آنجا یافتند دستگیر نمایند. وقتی سربازان خلیفه وارد حیاط خانه [[امام عسکری]] علیه السلام شدند و بخش های مختلف خانه را مورد بررسی قرار دادند به در سرداب منزل رسیدند از صدای تلاوت [[قرآن]] که به گوش می رسید متوجه شدند که امام مهدی علیه السلام در سرداب مشغول تلاوت [[قرآن]] هستند. با مشاهده این کار آنجا را به طور کامل به محاصره خود درآوردند و در پشت در سرداب منتظر ماندند تا موقع خارج شدن آن حضرت ایشان را دستگیر نمایند. مدتی بعد امام علیه السلام در جلوی چشم سربازان خلیفه از سرداب بیرون آمدند و آنجا را ترک کردند بدون این که حتی یک نفر از سربازان جرئت پیدا کنند تا کاری انجام دهند. وقتی که امام علیه السلام كاملاً از دید سربازان دور شدند، فرمانده نیروهای خلیفه عباسی به نیروهای خود دستور داد تا وارد سرداب شوند و امام علیه السلام را دستگیر نمایند. سربازها به او گفتند مگر ندیدید که او از سرداب خارج شد و از مقابل شما عبور کرد و از خانه خارج شد؟ به محض شنیدن این خبر فرمانده دژخیمان عباسی در حالی که بسیار آشفته و نگران شده بود گفت من کسی را ندیدم اگر شما او را دیدید چرا دستگیرش نکردید؟ آن ها در پاسخ گفتند ما گمان می کردیم که خود شما او را می بینید و لزومی نمی بینید که او را دستگیر کنیم در نتیجه ما هم هیچ گونه عکس العملی نشان ندادیم. | + | [[علامه مجلسی]] در<ref> [[بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار ائمة الاطهار]] (ج52، ص53</ref> روایتی را از رشیق صاحب مادرای نقل می کند که در آن می خوانیم: «در یک مورد معتضد (شانزدهمین خلیفه عباسی) عده ای از سربازان خود را از [[بغداد]] به [[سامرا]] فرستاد تا به طور ناگهانی، در فرصتی مناسب در حالی که اطراف خانه [[امام عسکری]] علیه السلام را به محاصره در می آورند به داخل منزل یورش ببرند و اگر [[حضرت مهدی]] عجل الله فرجه را در آنجا یافتند دستگیر نمایند. وقتی سربازان خلیفه وارد حیاط خانه [[امام عسکری]] علیه السلام شدند و بخش های مختلف خانه را مورد بررسی قرار دادند به در سرداب منزل رسیدند از صدای تلاوت [[قرآن]] که به گوش می رسید متوجه شدند که امام مهدی علیه السلام در سرداب مشغول تلاوت [[قرآن]] هستند. با مشاهده این کار آنجا را به طور کامل به محاصره خود درآوردند و در پشت در سرداب منتظر ماندند تا موقع خارج شدن آن حضرت ایشان را دستگیر نمایند. مدتی بعد امام علیه السلام در جلوی چشم سربازان خلیفه از سرداب بیرون آمدند و آنجا را ترک کردند بدون این که حتی یک نفر از سربازان جرئت پیدا کنند تا کاری انجام دهند. وقتی که امام علیه السلام كاملاً از دید سربازان دور شدند، فرمانده نیروهای خلیفه عباسی به نیروهای خود دستور داد تا وارد سرداب شوند و امام علیه السلام را دستگیر نمایند. سربازها به او گفتند مگر ندیدید که او از سرداب خارج شد و از مقابل شما عبور کرد و از خانه خارج شد؟ به محض شنیدن این خبر فرمانده دژخیمان عباسی در حالی که بسیار آشفته و نگران شده بود گفت من کسی را ندیدم اگر شما او را دیدید چرا دستگیرش نکردید؟ آن ها در پاسخ گفتند ما گمان می کردیم که خود شما او را می بینید و لزومی نمی بینید که او را دستگیر کنیم در نتیجه ما هم هیچ گونه عکس العملی نشان ندادیم. |
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۲۷ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۳:۵۵
تاج العروس می نویسد: «سردابیه قومی از غلاة رافضه هستند که انتظار دارند مهدی از سردابی در ری خارج شود و به همین سبب در هر روز جمعه بعد از نماز، اسبی با لجام آورده و سه مرتبه می گویند: «یا امام بسم الله». (تاج العروس، زبیدی، ج1، ص298، ذیل ماده سرداب)
باید توجه داشت که این حکایتِ محرّف و مصحّف، دروغ دیگری است که درباره شیعه، حکایت کرده اند و منشأ این کذب نیز سرداب سامرا است که منزل سه امام بوده و ائمه علیهم السلام در آن جا خدا را عبادت می کرده اند، و به همین سبب نیز شیعیان آن جا را زیارت کرده و در آن جا دعا می خوانند. و همین امر منشأ این توهم شده و برخی می گویند که گویا امام زمان (عجل الله فرجه) به آن سرداب رفته و دیگر از آن جا بیرون نیامده است. [۱]
گاه این مطلب را در مورد سردابی در حلّه [۲] و گاه هم مانند تاج العروس در مورد سردابی در ری نقل می کنند.
کتاب المهدیة فی الاسلام اماکنی را در این خصوص ذکر می کند. [۳]
تاج العروس می نویسد: «سرداب به کسر، بنائی است در زیر زمین، مخصوص تابستان، این لغت معرّب از سرد و آب است و سردابیه قومی از غلاة رافضه هستند که منتظر خروج مهدی از سردابی در ری... » [۴]
مصنف این مطلب را از کتاب المهدیة فی الاسلام نقل می کند و این کتاب مطلب را از رحله ابن بطوطه نقل کرده است و این درحالی است که ابن بطوطه در عین حالی که مطالبی را پیرامون شیعه حلّه نقل می کند، ذکری از سرداب به میان نمی آورد و می گوید مردم حلّه معتقدند «مهدی(عجل الله فرجه)» به مسجدی ـ و نه سردابی ـ داخل شد و غیبت کرد. [۵]
این کتاب تنها از شهر قاشان یاد می کند ولی سردابی را با این مشخصات به این شهر نسبت نمی دهد. [۶]
علامه مجلسی در[۷] روایتی را از رشیق صاحب مادرای نقل می کند که در آن می خوانیم: «در یک مورد معتضد (شانزدهمین خلیفه عباسی) عده ای از سربازان خود را از بغداد به سامرا فرستاد تا به طور ناگهانی، در فرصتی مناسب در حالی که اطراف خانه امام عسکری علیه السلام را به محاصره در می آورند به داخل منزل یورش ببرند و اگر حضرت مهدی عجل الله فرجه را در آنجا یافتند دستگیر نمایند. وقتی سربازان خلیفه وارد حیاط خانه امام عسکری علیه السلام شدند و بخش های مختلف خانه را مورد بررسی قرار دادند به در سرداب منزل رسیدند از صدای تلاوت قرآن که به گوش می رسید متوجه شدند که امام مهدی علیه السلام در سرداب مشغول تلاوت قرآن هستند. با مشاهده این کار آنجا را به طور کامل به محاصره خود درآوردند و در پشت در سرداب منتظر ماندند تا موقع خارج شدن آن حضرت ایشان را دستگیر نمایند. مدتی بعد امام علیه السلام در جلوی چشم سربازان خلیفه از سرداب بیرون آمدند و آنجا را ترک کردند بدون این که حتی یک نفر از سربازان جرئت پیدا کنند تا کاری انجام دهند. وقتی که امام علیه السلام كاملاً از دید سربازان دور شدند، فرمانده نیروهای خلیفه عباسی به نیروهای خود دستور داد تا وارد سرداب شوند و امام علیه السلام را دستگیر نمایند. سربازها به او گفتند مگر ندیدید که او از سرداب خارج شد و از مقابل شما عبور کرد و از خانه خارج شد؟ به محض شنیدن این خبر فرمانده دژخیمان عباسی در حالی که بسیار آشفته و نگران شده بود گفت من کسی را ندیدم اگر شما او را دیدید چرا دستگیرش نکردید؟ آن ها در پاسخ گفتند ما گمان می کردیم که خود شما او را می بینید و لزومی نمی بینید که او را دستگیر کنیم در نتیجه ما هم هیچ گونه عکس العملی نشان ندادیم.
پانویس
- ↑ المهدیة فی الاسلام، سعد محمد حسن، ص130
- ↑ الرحلة، ابن بطوطه، ج1، ص197
- ↑ المهدیة فی الاسلام، سعد محمد حسن، ص130
- ↑ تاج العروس، زبیدی، ج1، ص298
- ↑ الرحلة، ابن بطوطه، ج1، ص197 / المهدیة فی الاسلام، سعد محمد حسن، ص130
- ↑ المهدیة فی الاسلام، سعد محمد حسن، ص130
- ↑ بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار ائمة الاطهار (ج52، ص53