ناصریه (از اسماعیلیه): تفاوت بین نسخهها
از دایره المعارف فرق اسلامی
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
[[دانشنامه ايران]] در شرح حال [[ابوالمعالي محمد بن نعمت بن عبيدالله]] نويسنده کتاب [[بيان الاديان]] مي نويسد: « بيان الاديان اولين اثري است که در آن از ناصرخسرو و فرقه ناصريه سخن به ميان مي آيد.» <ref>[[دانشنامه ايران]]، ج1، ص372</ref> | [[دانشنامه ايران]] در شرح حال [[ابوالمعالي محمد بن نعمت بن عبيدالله]] نويسنده کتاب [[بيان الاديان]] مي نويسد: « بيان الاديان اولين اثري است که در آن از ناصرخسرو و فرقه ناصريه سخن به ميان مي آيد.» <ref>[[دانشنامه ايران]]، ج1، ص372</ref> | ||
− | [[عبدالمنعم حفني]] ايشان را ناصره (و نه | + | [[عبدالمنعم حفني]] ايشان را ناصره (و نه ناصريه) ضبط کرده است. <ref> [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامية]]، [[عبدالمنعم حفني]]، ص645</ref> |
[[فخر رازي]] در بيان فرقه ناصريه مي نويسد: « ناصرخسرو شاعر بود و خلق بسياري به وسيله او گمراه شدند.» <ref> [[اعتقادات فِرَق المسلمين و المشرکين]]، [[فخر رازي]]، ص107</ref> | [[فخر رازي]] در بيان فرقه ناصريه مي نويسد: « ناصرخسرو شاعر بود و خلق بسياري به وسيله او گمراه شدند.» <ref> [[اعتقادات فِرَق المسلمين و المشرکين]]، [[فخر رازي]]، ص107</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۱:۴۴
ايشان پيروان ناصرخسرو (متولد394هـ.ق) مي باشند.
دانشنامه ايران در شرح حال ابوالمعالي محمد بن نعمت بن عبيدالله نويسنده کتاب بيان الاديان مي نويسد: « بيان الاديان اولين اثري است که در آن از ناصرخسرو و فرقه ناصريه سخن به ميان مي آيد.» [۲]
عبدالمنعم حفني ايشان را ناصره (و نه ناصريه) ضبط کرده است. [۳]
فخر رازي در بيان فرقه ناصريه مي نويسد: « ناصرخسرو شاعر بود و خلق بسياري به وسيله او گمراه شدند.» [۴] مرتضي رازي در تبصرة العوام نيز دقيقاًً همين عبارت را به فارسي ترجمه کرده است. [۵]
امتيازات عقايد ناصرخسرو در حوزه عقايد اسماعيليه معلوم نيست.
پانویس
- ↑ بيان الاديان، ابوالقاسم بلخي، ص73 / خاندان نوبختي، عباس اقبال، ص265 / فرهنگ فِرَق اسلامي، محمد جواد مشکور، ص435 / فرهنگ نامه فرقه هاي اسلامي، شريف يحيي الامين، ص271
- ↑ دانشنامه ايران، ج1، ص372
- ↑ موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامية، عبدالمنعم حفني، ص645
- ↑ اعتقادات فِرَق المسلمين و المشرکين، فخر رازي، ص107
- ↑ تبصرة العوام، مرتضي رازي، ص184