اشرفیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
 
(۳ نسخهٔ میانی توسط کاربر مشابهی که نشان داده نشده)
سطر ۴: سطر ۴:
 
[[لویی ماسینیون]] در [[دائرة المعارف الاسلامیة]] ایشان را همان [[واحدیه (اشرفیه از فروع قادریه)|واحدیه]] برمی شمارد. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج15، ص178</ref>
 
[[لویی ماسینیون]] در [[دائرة المعارف الاسلامیة]] ایشان را همان [[واحدیه (اشرفیه از فروع قادریه)|واحدیه]] برمی شمارد. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج15، ص178</ref>
  
این فرقه از طریقه های [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]] است و منسوب به شیخ [[عبدالله رومی]] می باشد. وی در سال 889 هجری قمری در [[چین]] [[ازنیق]] وفات یافته است. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج2، ص216</ref>
+
این فرقه از طریقه های صوفیه است و منسوب به شیخ [[عبدالله رومی]] می باشد. وی در سال 889 هجری قمری در [[چین ازنیق]] وفات یافته است. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج2، ص216</ref>
  
«نام طریقتی است که [[حاجی بیرام ولی]] در اواخر قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم در [[آنکارا|آنقره]] ( [[آنکارا]] ) بنیان نهاد. براساس برخی منابع، شجره نامه سلسله [[بیرامیه]] به [[بایزید بسطامی]] می رسد و با چند واسطه به ابوبکر، خلیفه دوم و سپس به [[رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله منتهی می شود. اما در شجره نامه دیگری که کاملاً متفاوت از قبلی است، تبار این سلسله از طریق حضرت [[علی علیه السلام]] به [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] می رسد. در این شجره نامه [[بیرامیه]] شعبه ای از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]] معرفی شده است. برخی طریقت [[بیرامیه]] را جمع میان طریقت [[نقشبندیه]] و [[خلوتیه]] دانسته و گفته اند که به همین دلیل [[بیرامیه]] هم ذکر خفی را به پیروی از [[نقشبندیه]] و هم ذکر جلی را به پیروی از [[خلوتیه]] می پذیرد. البته طریقت [[بیرامیه]] از گرایش های ملامتی نیز برکنار نبوده و از همان آغاز تحت تأثیر آن قرار داشته است، به طوری که بسیاری از مشایخ [[بیرامیه]] نیز خود را به [[ملامتیه]] منتسب می کردند. [[بیرامیه]] به محض وفات [[بیرام ولی]]، به دو شاخه بزرگ تقسیم گردیدند: برخی ذکر جلی را پذیرفتند و پیرو [[آق شمس الدین]] (م:864ق)، خلیفه [[بیرام ولی]] شدند و گروهی دیگر پیرو [[عمردَده بورسایی]] (م:880ق)، از جانشینان دیگر [[بیرام ولی]]، شدند و با ترک ذکر، ورد، لباس خاص و حتی تکیه هایی که محل اجتماع آنان بود، [[ملامیه]] نام گرفتند. طریقه اصلی [[بیرامیه]] از زمان آق شمس الدین گسترش یافت و برای جداکردن خود از ملامی ها، طریقه خود را [[بیرامیه شمسیه]] خواند و ملامی ها نیز خود را [[ملامیه بیرامیه]] نامیدند. شاخه سوم یعنی [[جلوتیه]] را بعدها [[عزیزمحمود هدایی]] (م:1038ق)، یکی از خلفای افتاده (م: 988ق) تأسیس کرد. پس از [[آق شمس الدین]]، خلیفه اش [[ابراهیم تنوری]]، شاخه [[تنوریه]] را تأسیس کرد. یکی از خلفای [[ابراهیم تنوری]]، [[یاوْصی محمد محیی الدین]] (م:922ق)، پدر [[شیخ الاسلام ابوالسعود عمادی]] (م: 982ق) است. [[همت افندی]]، مؤسس شاخه [[همّتیه]]، نیز از خلفای [[آق شمس الدین]] بود که در حوالی [[ادنه]] و [[مرعش]] طریقه [[بیرامیه]] را اشاعه داد. بدین ترتیب، از شاخه [[بیرامیه شمسیه]] دو شاخه [[تنوریه]] و [[همّتیه]] جدا شدند. برخی طریقت [[اشرفیه]] را نیز که منسوب به [[اشرف زاده عبدالله رومی ازنیقی]] است، شعبه ای از [[بیرامیه]] شمرده اند. » <ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج5، ص142</ref>
+
«نام طریقتی است که [[حاجی بیرام ولی]] در اواخر قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم در [[آنکارا|آنقره]] ( [[آنکارا]] ) بنیان نهاد. براساس برخی منابع، شجره نامه سلسله [[بیرامیه]] به [[بایزید بسطامی]] می رسد و با چند واسطه به ابوبکر، خلیفه دوم و سپس به [[رسول اکرم]] (صلی الله علیه و آله) منتهی می شود. اما در شجره نامه دیگری که کاملاً متفاوت از قبلی است، تبار این سلسله از طریق حضرت [[علی علیه السلام]] به [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] می رسد. در این شجره نامه بیرامیه شعبه ای از صوفیه معرفی شده است. برخی طریقت بیرامیه را جمع میان طریقت [[نقشبندیه]] و [[خلوتیه]] دانسته و گفته اند که به همین دلیل بیرامیه هم ذکر خفی را به پیروی از نقشبندیه و هم ذکر جلی را به پیروی از خلوتیه می پذیرد. البته طریقت بیرامیه از گرایش های ملامتی نیز برکنار نبوده و از همان آغاز تحت تأثیر آن قرار داشته است، به طوری که بسیاری از مشایخ بیرامیه نیز خود را به [[ملامتیه]] منتسب می کردند. بیرامیه به محض وفات بیرام ولی، به دو شاخه بزرگ تقسیم گردیدند: برخی ذکر جلی را پذیرفتند و پیرو [[آق شمس الدین]] (م:864ق)، خلیفه بیرام ولی شدند و گروهی دیگر پیرو [[عمردَده بورسایی]] (م:880ق)، از جانشینان دیگر بیرام ولی، شدند و با ترک ذکر، ورد، لباس خاص و حتی تکیه هایی که محل اجتماع آنان بود، [[ملامیه]] نام گرفتند. طریقه اصلی بیرامیه از زمان آق شمس الدین گسترش یافت و برای جداکردن خود از ملامی ها، طریقه خود را [[بیرامیه شمسیه]] خواند و ملامی ها نیز خود را [[ملامیه بیرامیه]] نامیدند. شاخه سوم یعنی [[جلوتیه]] را بعدها [[عزیزمحمود هدایی]] (م:1038ق)، یکی از خلفای افتاده (م: 988ق) تأسیس کرد. پس از آق شمس الدین، خلیفه اش [[ابراهیم تنوری]]، شاخه [[تنوریه]] را تأسیس کرد. یکی از خلفای ابراهیم تنوری، [[یاوْصی محمد محیی الدین]] (م:922ق)، پدر [[شیخ الاسلام ابوالسعود عمادی]] (م: 982ق) است. [[همت افندی]]، مؤسس شاخه [[همّتیه]]، نیز از خلفای آق شمس الدین بود که در حوالی [[ادنه]] و [[مرعش]] طریقه بیرامیه را اشاعه داد. بدین ترتیب، از شاخه بیرامیه شمسیه دو شاخه تنوریه و همّتیه جدا شدند. برخی طریقت اشرفیه را نیز که منسوب به [[اشرف زاده عبدالله رومی ازنیقی]] است، شعبه ای از بیرامیه شمرده اند. » <ref> [[دانشنامه جهان اسلام]]، ج5، ص142</ref>
 
+
[[آیت الله سید مهدی روحانی]] به نقل از [[دائرة المعارف الاسلامیة]] انتشار این فرقه را در [[چین]] [[ازنیق]] معرفی می­ کند.
+
 
+
[[یاقوت حموی]] در معجم ­البلدان «[[ازنیک]]» (به فتح الف، سکون زاء، کسر نون و سکون یاء و کاف) را شهری بر ساحل دریای [[قسطنطنیه]] دانسته است. [[المنجد فی الاعلام]] در ذیل عنوان [[ازنیق]] (به کسر الف) به عنوان [[نیقیا]] (Nikaia) ارجاع داده و در آنجا می نویسد: «این شهر، شهری قدیمی در [[آسیای صغیر]] است و در قرن سیزدهم میلادی پایتخت امپراتوری [[بیزانس]] بوده است. اسم این شهر اکنون [[ازنیق]] است. » [[یاقوت حموی]] در [[معجم البلدان]] ذیل ماده­ ی «[[نیقیه]]» به نقل از [[بطلمیوس]]، این شهر را [[أنیقیه]] نامیده و آن را از حوالی [[استانبول]] و در ساحل شرقی این منطقه معرفی می­ کند. در منابع مورد اشاره، به نام « [[چین ازنیق]] » برخورد نکردیم. شایان ذکر است که [[دائرة المعارف الاسلامیة]] ـ علیرغم آنکه کتابی عربی است ـ لغت چین را به چ (سه نقطه) ضبط کرده است. <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، ج2، ص216 / [[معجم البلدان]]، [[یاقوت حموی]]، ج1، ص139 و ج4، ص424 / [[المنجد فی الاعلام]] </ref>
+
  
  
  
 
== پانویس ==
 
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۳۴

از صوفیه.

لویی ماسینیون در دائرة المعارف الاسلامیة ایشان را همان واحدیه برمی شمارد. [۱]

این فرقه از طریقه های صوفیه است و منسوب به شیخ عبدالله رومی می باشد. وی در سال 889 هجری قمری در چین ازنیق وفات یافته است. [۲]

«نام طریقتی است که حاجی بیرام ولی در اواخر قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم در آنقره ( آنکارا ) بنیان نهاد. براساس برخی منابع، شجره نامه سلسله بیرامیه به بایزید بسطامی می رسد و با چند واسطه به ابوبکر، خلیفه دوم و سپس به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) منتهی می شود. اما در شجره نامه دیگری که کاملاً متفاوت از قبلی است، تبار این سلسله از طریق حضرت علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله می رسد. در این شجره نامه بیرامیه شعبه ای از صوفیه معرفی شده است. برخی طریقت بیرامیه را جمع میان طریقت نقشبندیه و خلوتیه دانسته و گفته اند که به همین دلیل بیرامیه هم ذکر خفی را به پیروی از نقشبندیه و هم ذکر جلی را به پیروی از خلوتیه می پذیرد. البته طریقت بیرامیه از گرایش های ملامتی نیز برکنار نبوده و از همان آغاز تحت تأثیر آن قرار داشته است، به طوری که بسیاری از مشایخ بیرامیه نیز خود را به ملامتیه منتسب می کردند. بیرامیه به محض وفات بیرام ولی، به دو شاخه بزرگ تقسیم گردیدند: برخی ذکر جلی را پذیرفتند و پیرو آق شمس الدین (م:864ق)، خلیفه بیرام ولی شدند و گروهی دیگر پیرو عمردَده بورسایی (م:880ق)، از جانشینان دیگر بیرام ولی، شدند و با ترک ذکر، ورد، لباس خاص و حتی تکیه هایی که محل اجتماع آنان بود، ملامیه نام گرفتند. طریقه اصلی بیرامیه از زمان آق شمس الدین گسترش یافت و برای جداکردن خود از ملامی ها، طریقه خود را بیرامیه شمسیه خواند و ملامی ها نیز خود را ملامیه بیرامیه نامیدند. شاخه سوم یعنی جلوتیه را بعدها عزیزمحمود هدایی (م:1038ق)، یکی از خلفای افتاده (م: 988ق) تأسیس کرد. پس از آق شمس الدین، خلیفه اش ابراهیم تنوری، شاخه تنوریه را تأسیس کرد. یکی از خلفای ابراهیم تنوری، یاوْصی محمد محیی الدین (م:922ق)، پدر شیخ الاسلام ابوالسعود عمادی (م: 982ق) است. همت افندی، مؤسس شاخه همّتیه، نیز از خلفای آق شمس الدین بود که در حوالی ادنه و مرعش طریقه بیرامیه را اشاعه داد. بدین ترتیب، از شاخه بیرامیه شمسیه دو شاخه تنوریه و همّتیه جدا شدند. برخی طریقت اشرفیه را نیز که منسوب به اشرف زاده عبدالله رومی ازنیقی است، شعبه ای از بیرامیه شمرده اند. » [۳]


پانویس

  1. دائرة المعارف الاسلامیة، ج15، ص178
  2. دائرة المعارف الاسلامیة، ج2، ص216
  3. دانشنامه جهان اسلام، ج5، ص142