نورسیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «از صوفیه ترکیه. <ref> موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکا...» ایجاد کرد)
 
 
(۳ نسخه‌های متوسط توسط ۲ کاربران نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
از [[صوفیه]] [[ترکیه]]. <ref> [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص664</ref>
+
از [[صوفیه (صوفیه)|صوفیه]] [[ترکیه]]. <ref> [[موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة]]، [[عبدالمنعم حفنی]]، ص664</ref>
  
این فرقه [[صوفیه]] توسط شیخ سعید نورسی <ref>1873ـ1960م</ref> تأسیس یافته است. <ref> [[الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة]]، [[مانع بن حماد جهنی]]، ج1، ص324</ref>
+
این فرقه صوفیه توسط شیخ [[سعید نورسی]] (1873ـ1960م) تأسیس یافته است. <ref> [[الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة]]، [[مانع بن حماد جهنی]]، ج1، ص324</ref>
  
[[مانع بن حماد جهنی]] در [[الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة]] ایشان را با نام حرکت طلّاب [[نورسیه]] در [[ترکیه]] معرفی کرده و می نویسد: «ایشان جماعتی دینی هستند که در آغاز به طرق [[صوفیه]] نزدیک بودند. مؤسس این جریان به حقایق دینی و عمل بر تهذیب نفس برای مقابله با جریان لائیک و فراماسونی [[کمال آتاتورک]] تـأکیـد داشت. مـؤسس ایـن جـریـان، شیـخ سعیـد نـورسـی (1873ـ1960میلادی) است که از پدر و مادری کُرد در روستای [[نورس]] نزدیک دریاچه [[وان]] به دنیا آمد. وی پس از فروپاشی دولت عثمانی چندین بار به اعدام محکوم شد ولی از ترس خیزش طرفدارانش این حکم اجرا نشد. وی را بدیع الزمان لقب داده اند.» <ref>همان، ج1، ص324</ref>
+
[[مانع بن حماد جهنی]] در [[الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة]] ایشان را با نام حرکت طلّاب نورسیه در ترکیه معرفی کرده و می نویسد: «ایشان جماعتی دینی هستند که در آغاز به طرق صوفیه نزدیک بودند. مؤسس این جریان به حقایق دینی و عمل بر تهذیب نفس برای مقابله با جریان لائیک و فراماسونی [[کمال آتاتورک]] تـأکیـد داشت. مـؤسس ایـن جـریـان، شیـخ سعیـد نـورسـی (1873ـ1960میلادی) است که از پدر و مادری کُرد در روستای [[نورس]] نزدیک دریاچه وان به دنیا آمد. وی پس از فروپاشی دولت عثمانی چندین بار به اعدام محکوم شد ولی از ترس خیزش طرفدارانش این حکم اجرا نشد. وی را بدیع الزمان لقب داده اند.» <ref>همان، ج1، ص324</ref>
  
محمدرضا حیدرزاده نائینی درباره این فرقه می نویسد: « [[نورجو]]، یعنی پیرو نور و نام این طریقت هم از نام بدیع الزمان سعید نورسی رهبر آن اخذ شده است. این جریان فکری که برخی به آن جنبش و برخی آن را به نام طریقت می شناسند، اندکی قبل از جمهوری شروع شد و تا کنون ادامه دارد. این طریقت پس از مرگ رهبر با نفوذ آن و به ویژه در دهه های اخیر تحولات زیادی را شاهد بوده است و جریانات فکری متفاوتی تحت عنوان [[نورجو]] یا پیروان طریقت نور فعالیت می کنند. اختلاف نظر در بین [[نورجو]] ها آن قدر گسترده و متنوع است که برخی از گروه های منشعب شده راه مبارزه و عدم پذیرش نظام سیاسی حاکم را می پیمایند و برخی تفریط را به جایی رسانده اند که نه تنها از جدال با نظام سیاسی پرهیز کرده اند، بلکه خود را به عنوان حامی فرهنگی نظام سیاسی مطرح می نمایند و آنچه که این نظام به علت اتخاذ سیاست های غیر دینی و حتی فعالیت های غیر مذهبی قادر به انجام آن نیست، از طریق این فرقه ها انجام می دهند. به هر حال شاید تنها یک وجه اشتراک بین آن ها وجود داشته باشد و آن این است که همه خود را پیرو راه بدیع الزمان سعید نورسی می دانند و علی رغم انشعابات مخفی و آشکار صورت گرفته، شدیداً ملهم از آراء و نظریات روشنگرانه وی هستند.» <ref>تعامل دین و دولت در [[ترکیه]]، حیدرزاده نائینی، ص189</ref>
+
[[محمدرضا حیدرزاده نائینی]] درباره این فرقه می نویسد: « [[نورجو]]، یعنی پیرو نور و نام این طریقت هم از نام بدیع الزمان سعید نورسی رهبر آن اخذ شده است. این جریان فکری که برخی به آن جنبش و برخی آن را به نام طریقت می شناسند، اندکی قبل از جمهوری شروع شد و تا کنون ادامه دارد. این طریقت پس از مرگ رهبر با نفوذ آن و به ویژه در دهه های اخیر تحولات زیادی را شاهد بوده است و جریانات فکری متفاوتی تحت عنوان نورجو یا پیروان طریقت نور فعالیت می کنند. اختلاف نظر در بین نورجوها آن قدر گسترده و متنوع است که برخی از گروه های منشعب شده راه مبارزه و عدم پذیرش نظام سیاسی حاکم را می پیمایند و برخی تفریط را به جایی رسانده اند که نه تنها از جدال با نظام سیاسی پرهیز کرده اند، بلکه خود را به عنوان حامی فرهنگی نظام سیاسی مطرح می نمایند و آنچه که این نظام به علت اتخاذ سیاست های غیر دینی و حتی فعالیت های غیر مذهبی قادر به انجام آن نیست، از طریق این فرقه ها انجام می دهند. به هر حال شاید تنها یک وجه اشتراک بین آن ها وجود داشته باشد و آن این است که همه خود را پیرو راه بدیع الزمان سعید نورسی می دانند و علی رغم انشعابات مخفی و آشکار صورت گرفته، شدیداً ملهم از آراء و نظریات روشنگرانه وی هستند.» <ref>[[تعامل دین و دولت در ترکیه]]، [[حیدرزاده نائینی]]، ص189</ref>
  
وی سپس به نقش رهبران و شیوخ در زمان عثمانی اشاره کرده و تقابل دولت [[ترکیه]] با این نقش را مورد ملاحظه قرار داده و می نویسد: «بدیع الزمان سعید نورسی به این سیاست دولتی که باعث محدودشدن نقش روحانیون به ویژه از لحاظ سیاسی می شد، معترض بود. وی به عنوان یک رهبر سیاسی شهرت یافت. البته به نظر بیشتر مایل بود رهبری اجتماع را برای دفاع از حقوق جوامع محلی در مقابل دولت برعهده بگیرد. یکی از موضوعاتی که طریقت [[نورجو]] به طور اعم و زیر مجموعه های منشعب شده آن و به ویژه [[طریقت فتح الله گولن]] به طور اخص بر آن تأکید داشته است، سعی در فعال نمودن زیرساخت های فرهنگی از طریق نهادهای آموزشی است. این وضع در طول زندگی بدیع الزمان و حتی بعد از فوت وی در دوران حاکمیت نظام جمهوری هم مشاهده می شود. مهمترین اقدامی که منجر به کسب اعتبار علمی و اجتماعی خوبی برای او گردیده بود، تأسیس یک مرکز علمی و تعلیم دروس آموزش عالی به نام مدرسه در شرق [[ترکیه]] می باشد. به نظر برخی از مفسرین او ساختار داخلی این مرکز را شبیه دانشگاه الازهر [[مصر]] تنظیم کرده بود. اگرچه بسیاری از صاحب نظران از بدیع الزمان سعید نورسی یک ملی گرای کرد ساخته اند، ولی او در زمان عثمانی هم بارها بر مشارکت همه گروه ها و اقوام در سیاست تأکید داشت. در دوره بعد یعنی در زمان حاکمیت جمهوری، هم مواضع جهان گرایانه اسلامی خود و به ویژه مسئله وحدت جهان اسلام را از دست نداد.  
+
وی سپس به نقش رهبران و شیوخ در زمان عثمانی اشاره کرده و تقابل دولت ترکیه با این نقش را مورد ملاحظه قرار داده و می نویسد: «بدیع الزمان سعید نورسی به این سیاست دولتی که باعث محدودشدن نقش روحانیون به ویژه از لحاظ سیاسی می شد، معترض بود. وی به عنوان یک رهبر سیاسی شهرت یافت. البته به نظر بیشتر مایل بود رهبری اجتماع را برای دفاع از حقوق جوامع محلی در مقابل دولت برعهده بگیرد. یکی از موضوعاتی که طریقت نورجو به طور اعم و زیر مجموعه های منشعب شده آن و به ویژه [[طریقت فتح الله گولن]] به طور اخص بر آن تأکید داشته است، سعی در فعال نمودن زیرساخت های فرهنگی از طریق نهادهای آموزشی است. این وضع در طول زندگی بدیع الزمان و حتی بعد از فوت وی در دوران حاکمیت نظام جمهوری هم مشاهده می شود. مهمترین اقدامی که منجر به کسب اعتبار علمی و اجتماعی خوبی برای او گردیده بود، تأسیس یک مرکز علمی و تعلیم دروس آموزش عالی به نام مدرسه در شرق ترکیه می باشد. به نظر برخی از مفسرین او ساختار داخلی این مرکز را شبیه دانشگاه الازهر [[مصر]] تنظیم کرده بود. اگرچه بسیاری از صاحب نظران از بدیع الزمان سعید نورسی یک ملی گرای کرد ساخته اند، ولی او در زمان عثمانی هم بارها بر مشارکت همه گروه ها و اقوام در سیاست تأکید داشت. در دوره بعد یعنی در زمان حاکمیت جمهوری، هم مواضع جهان گرایانه اسلامی خود و به ویژه مسئله وحدت جهان اسلام را از دست نداد.  
  
سیره زندگی بدیع الزمان نورسی را با توجه به دیدگاه های فکری او به طور کلی می توان به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول مرحله پر تنش اواخر حیات عثمانی و دوره دوم زندگی وی بعد از تأسیس حاکمیت غیر مذهبی جدید. تحرکات سکولاریستی که در حقیقت از دوره تنظیمات شروع شده بود، در دهه 1920 میلادی (برابر دهه1300 هـ.ش) به جایی رسید که پیکره اصلی زندگی روشنفکری [[ترکیه]] را به خود اختصاص داده بود. بدیع الزمان نورسی از دهه 1890 میلادی <ref>یعنی از سال 1269هـ.ش به بعد</ref> شاهد مسخ ارزش های اسلامی و حساسیت ها نسبت به فرهنگ اسلامی جامعه بود و در دهه 1920 وی را به تفکر پیرامون افول تمدن اسلامی در این سرزمین وادار نمود. این نگرانی ها وی را مجبور کرد که با سیاست مداران ارتباط منظمی برقرار کند و در دوره مشروطه دوم <ref>1918 ـ 1908</ref>، وی خطرات متوجه فرهنگ سیاسی جامعه را که عمدتاًً ملهم از ارزش های اسلامی بود، گوشزد می کرد. فعالیت سیاسی وی به جایی رسید که وجود وی را به عنوان خطری برای سیاست سکولاریستی جدید تلقی می کردند. دومین مرحله مهم زندگی نورسی، از دوره بالا گرفتن ملی گرایی ترک به رهبری [[کمال آتاتورک|مصطفی کمال پاشا]] و ایجاد نظام جمهوری شروع می شود. در این دوره مهمترین کار نورسی ایجاد جنبش نور در 1920 میلادی است. او در سال 1921 میلادی جزوات و رسائلی منتشر کرد که مشرب کلی فکریش را نشان می دهد. او علما یا رهبران مذهبی را به دو دسته تقسیم کرده بود. علمای اسلامی <ref>عرفا</ref> و علمای فیلسوف <ref>منطقیون</ref>. به هر حال او اذعان می کرد که مدت ها در دام فلسفه گرفتار بوده و تحت تأثیر علمای فیلسوف قرار داشته است. وی برای عرفای اسلامی اهمیت مشابهی را قائل شده بود. او همچنین نسبت به فتوای صادره از سوی شیخ الاسلام دری زاده عبدالله در 11 آوریل 1920 که بر اساس آن [[کمال آتاتورک|مصطفی کمال پاشا]] یک رهبر غیرقانونی شمرده شده بود، انتقاد می کرد و آن را معتبر نمی دانست. این که بدیع الزمان در این مقطع برداشتی متفاوت از دیگر رهبران مذهبی دارد نباید مورد تعجب واقع شود چون در این زمان [[کمال آتاتورک|مصطفی کمال پاشا]] یک فرمانده نظامی ـ ملی بود که علیه بیگانگان می جنگید و با توجه به توفیقاتی که در جبهه های جنگ داشت از محبوبیت عمومی برخوردار بود. از این رو حتی مراجع بزرگ مذهبی که از ماهیت واقعی وی آگاه بودند، نمی توانستند بی مقدمه فتوایی علیه او صادر نمایند، چون بیم این وجود داشت که در نزد عوام از قوام لازم برخوردار نشود. شم سیاسی قوی بدیع الزمان به وی حکم می کرد که با احتساب افکار عمومی در مقابل فتوای تند برخی از علما سریع موضع گیری نکند. در ابتدا یعنی زمانی که هنوز دولت جدید به رهبری مصطفی کمال به خوبی تثبیت نشده بود، دولت [[آنکارا]] می خواست ابتکار عمل را در خصوص طریقت [[نورجو]] به دست داشته باشد، چون ظاهراً سلطنت طلبان از بدیع الزمان خواسته بودند که به جنبش ضد جمهوری بپیوندد.
+
سیره زندگی بدیع الزمان نورسی را با توجه به دیدگاه های فکری او به طور کلی می توان به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول مرحله پر تنش اواخر حیات عثمانی و دوره دوم زندگی وی بعد از تأسیس حاکمیت غیر مذهبی جدید. تحرکات سکولاریستی که در حقیقت از دوره تنظیمات شروع شده بود، در دهه 1920 میلادی (برابر دهه1300 هـ.ش) به جایی رسید که پیکره اصلی زندگی روشنفکری ترکیه را به خود اختصاص داده بود. بدیع الزمان نورسی از دهه 1890 میلادی (یعنی از سال 1269هـ.ش به بعد) شاهد مسخ ارزش های اسلامی و حساسیت ها نسبت به فرهنگ اسلامی جامعه بود و در دهه 1920 وی را به تفکر پیرامون افول تمدن اسلامی در این سرزمین وادار نمود. این نگرانی ها وی را مجبور کرد که با سیاست مداران ارتباط منظمی برقرار کند و در دوره مشروطه دوم(1918 ـ 1908)، وی خطرات متوجه فرهنگ سیاسی جامعه را که عمدتاًً ملهم از ارزش های اسلامی بود، گوشزد می کرد. فعالیت سیاسی وی به جایی رسید که وجود وی را به عنوان خطری برای سیاست سکولاریستی جدید تلقی می کردند. دومین مرحله مهم زندگی نورسی، از دوره بالا گرفتن ملی گرایی ترک به رهبری مصطفی کمال پاشا و ایجاد نظام جمهوری شروع می شود. در این دوره مهمترین کار نورسی ایجاد جنبش نور در 1920 میلادی است. او در سال 1921 میلادی جزوات و رسائلی منتشر کرد که مشرب کلی فکریش را نشان می دهد. او علما یا رهبران مذهبی را به دو دسته تقسیم کرده بود. علمای اسلامی (عرفا) و علمای فیلسوف (منطقیون). به هر حال او اذعان می کرد که مدت ها در دام فلسفه گرفتار بوده و تحت تأثیر علمای فیلسوف قرار داشته است. وی برای عرفای اسلامی اهمیت مشابهی را قائل شده بود. او همچنین نسبت به فتوای صادره از سوی شیخ الاسلام [[دری زاده عبدالله]] در 11 آوریل 1920 که بر اساس آن مصطفی کمال پاشا یک رهبر غیرقانونی شمرده شده بود، انتقاد می کرد و آن را معتبر نمی دانست. این که بدیع الزمان در این مقطع برداشتی متفاوت از دیگر رهبران مذهبی دارد نباید مورد تعجب واقع شود چون در این زمان مصطفی کمال پاشا یک فرمانده نظامی ـ ملی بود که علیه بیگانگان می جنگید و با توجه به توفیقاتی که در جبهه های جنگ داشت از محبوبیت عمومی برخوردار بود. از این رو حتی مراجع بزرگ مذهبی که از ماهیت واقعی وی آگاه بودند، نمی توانستند بی مقدمه فتوایی علیه او صادر نمایند، چون بیم این وجود داشت که در نزد عوام از قوام لازم برخوردار نشود. شم سیاسی قوی بدیع الزمان به وی حکم می کرد که با احتساب افکار عمومی در مقابل فتوای تند برخی از علما سریع موضع گیری نکند. در ابتدا یعنی زمانی که هنوز دولت جدید به رهبری مصطفی کمال به خوبی تثبیت نشده بود، دولت [[آنکارا]] می خواست ابتکار عمل را در خصوص طریقت نورجو به دست داشته باشد، چون ظاهراً سلطنت طلبان از بدیع الزمان خواسته بودند که به جنبش ضد جمهوری بپیوندد.
  
بدیع الزمان معتقد بود که ترک ها بایستی از نیروهای اسلام در سراسر جهان [[بهره]] جویند، یعنی همان سیاستی که توسط ترکان جوان اعمال می شد. این نظر زمانی ارائه شد که دولت رسماً جهت گیری سکولاریستی یا علمانی را اتخاذ نکرده بود و نهاد خلافت هم از بین نرفته بود. به دنبال اعمال سیاست های ضد دینی و خشن از طرف نظام سیاسی، حضور رهبران مذهبی با نفوذی نظیر بدیع الزمان سعید نورسی به عنوان یک مانع مطرح شد و از این به بعد زندگی وی به زندان و یا تبعید خلاصه می گردید. وی در سال 1925 میلادی دستگیر و به مدت هشت سال به منطقه [[بوردور]] تبعید شد. در این دوره وی کتاب اولین بارگاه نور را به رشته تحریر درآورد و به همین علت پس از هشت سال تبعید در سال 1933 میلادی به زندان افتاد. در سال 1936 میلادی وی از زندان آزاد شد و تحت تدابیر امنیتی ژاندارمری به [[کاستامونو]] تبعید شد و به مدت هفت سال در آنجا ماند. در این مدت، ارتباطات او با شهر [[اسپارتا]] به ویژه نواحی روستایی آن قطع نگردید. در 1943 میلادی بدیع الزمان مجدداً دستگیر شد و تحت حفاظت شدید مأمورین امنیتی به [[آنکارا]] آورده شد. پس از آن او را به [[دنیزلی]] تبعید کردند. در 1944 میلادی حکم برائت از سوی دادگاه عالی [[دنیزلی]] برای وی و هواداران او صادر شد. در 1948 میلادی دوباره وی متهم به تلاش برای ایجاد یک جامعه پنهان مذهبی با اغراض سیاسی گردید. وی به 20 ماه تبعید محکوم شد و سایر هواداران او نیز از شش ماه تا 20 ماه زندان محکوم گردیدند. در دهه 1960 میلادی نفوذ سعید نورسی به عنوان یک رهبری کاریزماتیک و یک معلم الهام بخش به علت نگارش چند جلد کتاب تفسیر [[قرآن]] کریم مطرح گردید. در زمان حاکمیت حزب دموکرات فرمان عفو عمومی صادر شد و وی و هوادارانش آزاد گردیدند. در سال 1956 میلادی دولت حاکم به رهبری حزب دموکرات به مرور تمایلات مثبتی نسبت به اسلام از خود نشان می داد. بنابراین نورسی به پیروان خود حکم کرد که به عضویت این حزب جدید درآیند. این برهه مهمی در زندگی نورسی به شمار می رود زیرا در حالی که خود وی از سیاست به دور بود، پیروانش را به دخالت در سیاست دعوت می کرد. در زمان پیوستن [[ترکیه]] به سازمان پیمان مرکزی موسوم به سنتو که در آن کشورهای [[ایران]] و [[پاکستان]] و [[عراق]] هم حضور داشتند، او مجدداً مسأله وحدت مسلمین را مطرح نمود. به اعتقاد او ملیت واقعی، چه برای اعراب و چه برای ترک ها، اسلام است. یک ابهام کلی در خصوص زندگی پرتلاش نورسی وجود دارد و آن این است که معلوم نیست او این تلاش ها را برای اهداف عمومی جامعه انجام داده است و یا این که سعی او در جهت ایجاد و ترویج [[جماعت]] تازه شکل گرفته نور بوده است؟ این سؤال تا مرگ او در سال 1960 میلادی (برابر با 1339هـ.ش) بدون پاسخ باقی ماند. یکی از مسائل مهمی که در نوشته های نورسی پس از 1925 میلادی دیده می شود، عدم ذکر خلافت به عنوان یک نهاد حقوقی و یکی از مفاهیم مرکزی اسلامی است.» <ref>تعامل دین و دولت در [[ترکیه]]، حیدرزاده نائینی، ص191 ـ 201</ref>
+
بدیع الزمان معتقد بود که ترک ها بایستی از نیروهای اسلام در سراسر جهان بهره جویند، یعنی همان سیاستی که توسط ترکان جوان اعمال می شد. این نظر زمانی ارائه شد که دولت رسماً جهت گیری سکولاریستی یا علمانی را اتخاذ نکرده بود و نهاد خلافت هم از بین نرفته بود. به دنبال اعمال سیاست های ضد دینی و خشن از طرف نظام سیاسی، حضور رهبران مذهبی با نفوذی نظیر بدیع الزمان سعید نورسی به عنوان یک مانع مطرح شد و از این به بعد زندگی وی به زندان و یا تبعید خلاصه می گردید. وی در سال 1925 میلادی دستگیر و به مدت هشت سال به منطقه [[بوردور]] تبعید شد. در این دوره وی کتاب [[اولین بارگاه نور]] را به رشته تحریر درآورد و به همین علت پس از هشت سال تبعید در سال 1933 میلادی به زندان افتاد. در سال 1936 میلادی وی از زندان آزاد شد و تحت تدابیر امنیتی ژاندارمری به [[کاستامونو]] تبعید شد و به مدت هفت سال در آنجا ماند. در این مدت، ارتباطات او با شهر [[اسپارتا]] به ویژه نواحی روستایی آن قطع نگردید. در 1943 میلادی بدیع الزمان مجدداً دستگیر شد و تحت حفاظت شدید مأمورین امنیتی به آنکارا آورده شد. پس از آن او را به [[دنیزلی]] تبعید کردند. در 1944 میلادی حکم برائت از سوی دادگاه عالی دنیزلی برای وی و هواداران او صادر شد. در 1948 میلادی دوباره وی متهم به تلاش برای ایجاد یک جامعه پنهان مذهبی با اغراض سیاسی گردید. وی به 20 ماه تبعید محکوم شد و سایر هواداران او نیز از شش ماه تا 20 ماه زندان محکوم گردیدند. در دهه 1960 میلادی نفوذ سعید نورسی به عنوان یک رهبری کاریزماتیک و یک معلم الهام بخش به علت نگارش چند جلد کتاب تفسیر [[قرآن]] کریم مطرح گردید. در زمان حاکمیت حزب دموکرات فرمان عفو عمومی صادر شد و وی و هوادارانش آزاد گردیدند. در سال 1956 میلادی دولت حاکم به رهبری حزب دموکرات به مرور تمایلات مثبتی نسبت به اسلام از خود نشان می داد. بنابراین نورسی به پیروان خود حکم کرد که به عضویت این حزب جدید درآیند. این برهه مهمی در زندگی نورسی به شمار می رود زیرا در حالی که خود وی از سیاست به دور بود، پیروانش را به دخالت در سیاست دعوت می کرد. در زمان پیوستن ترکیه به سازمان پیمان مرکزی موسوم به سنتو که در آن کشورهای [[ایران]] و [[پاکستان]] و [[عراق]] هم حضور داشتند، او مجدداً مسأله وحدت مسلمین را مطرح نمود. به اعتقاد او ملیت واقعی، چه برای اعراب و چه برای ترک ها، اسلام است. یک ابهام کلی در خصوص زندگی پرتلاش نورسی وجود دارد و آن این است که معلوم نیست او این تلاش ها را برای اهداف عمومی جامعه انجام داده است و یا این که سعی او در جهت ایجاد و ترویج جماعت تازه شکل گرفته نور بوده است؟ این سؤال تا مرگ او در سال 1960 میلادی (برابر با 1339هـ.ش) بدون پاسخ باقی ماند. یکی از مسائل مهمی که در نوشته های نورسی پس از 1925 میلادی دیده می شود، عدم ذکر خلافت به عنوان یک نهاد حقوقی و یکی از مفاهیم مرکزی اسلامی است.» <ref>[[تعامل دین و دولت در ترکیه]]، [[حیدرزاده نائینی]]، ص191 ـ 201</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۳:۱۱

از صوفیه ترکیه. [۱]

این فرقه صوفیه توسط شیخ سعید نورسی (1873ـ1960م) تأسیس یافته است. [۲]

مانع بن حماد جهنی در الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة ایشان را با نام حرکت طلّاب نورسیه در ترکیه معرفی کرده و می نویسد: «ایشان جماعتی دینی هستند که در آغاز به طرق صوفیه نزدیک بودند. مؤسس این جریان به حقایق دینی و عمل بر تهذیب نفس برای مقابله با جریان لائیک و فراماسونی کمال آتاتورک تـأکیـد داشت. مـؤسس ایـن جـریـان، شیـخ سعیـد نـورسـی (1873ـ1960میلادی) است که از پدر و مادری کُرد در روستای نورس نزدیک دریاچه وان به دنیا آمد. وی پس از فروپاشی دولت عثمانی چندین بار به اعدام محکوم شد ولی از ترس خیزش طرفدارانش این حکم اجرا نشد. وی را بدیع الزمان لقب داده اند.» [۳]

محمدرضا حیدرزاده نائینی درباره این فرقه می نویسد: « نورجو، یعنی پیرو نور و نام این طریقت هم از نام بدیع الزمان سعید نورسی رهبر آن اخذ شده است. این جریان فکری که برخی به آن جنبش و برخی آن را به نام طریقت می شناسند، اندکی قبل از جمهوری شروع شد و تا کنون ادامه دارد. این طریقت پس از مرگ رهبر با نفوذ آن و به ویژه در دهه های اخیر تحولات زیادی را شاهد بوده است و جریانات فکری متفاوتی تحت عنوان نورجو یا پیروان طریقت نور فعالیت می کنند. اختلاف نظر در بین نورجوها آن قدر گسترده و متنوع است که برخی از گروه های منشعب شده راه مبارزه و عدم پذیرش نظام سیاسی حاکم را می پیمایند و برخی تفریط را به جایی رسانده اند که نه تنها از جدال با نظام سیاسی پرهیز کرده اند، بلکه خود را به عنوان حامی فرهنگی نظام سیاسی مطرح می نمایند و آنچه که این نظام به علت اتخاذ سیاست های غیر دینی و حتی فعالیت های غیر مذهبی قادر به انجام آن نیست، از طریق این فرقه ها انجام می دهند. به هر حال شاید تنها یک وجه اشتراک بین آن ها وجود داشته باشد و آن این است که همه خود را پیرو راه بدیع الزمان سعید نورسی می دانند و علی رغم انشعابات مخفی و آشکار صورت گرفته، شدیداً ملهم از آراء و نظریات روشنگرانه وی هستند.» [۴]

وی سپس به نقش رهبران و شیوخ در زمان عثمانی اشاره کرده و تقابل دولت ترکیه با این نقش را مورد ملاحظه قرار داده و می نویسد: «بدیع الزمان سعید نورسی به این سیاست دولتی که باعث محدودشدن نقش روحانیون به ویژه از لحاظ سیاسی می شد، معترض بود. وی به عنوان یک رهبر سیاسی شهرت یافت. البته به نظر بیشتر مایل بود رهبری اجتماع را برای دفاع از حقوق جوامع محلی در مقابل دولت برعهده بگیرد. یکی از موضوعاتی که طریقت نورجو به طور اعم و زیر مجموعه های منشعب شده آن و به ویژه طریقت فتح الله گولن به طور اخص بر آن تأکید داشته است، سعی در فعال نمودن زیرساخت های فرهنگی از طریق نهادهای آموزشی است. این وضع در طول زندگی بدیع الزمان و حتی بعد از فوت وی در دوران حاکمیت نظام جمهوری هم مشاهده می شود. مهمترین اقدامی که منجر به کسب اعتبار علمی و اجتماعی خوبی برای او گردیده بود، تأسیس یک مرکز علمی و تعلیم دروس آموزش عالی به نام مدرسه در شرق ترکیه می باشد. به نظر برخی از مفسرین او ساختار داخلی این مرکز را شبیه دانشگاه الازهر مصر تنظیم کرده بود. اگرچه بسیاری از صاحب نظران از بدیع الزمان سعید نورسی یک ملی گرای کرد ساخته اند، ولی او در زمان عثمانی هم بارها بر مشارکت همه گروه ها و اقوام در سیاست تأکید داشت. در دوره بعد یعنی در زمان حاکمیت جمهوری، هم مواضع جهان گرایانه اسلامی خود و به ویژه مسئله وحدت جهان اسلام را از دست نداد.

سیره زندگی بدیع الزمان نورسی را با توجه به دیدگاه های فکری او به طور کلی می توان به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول مرحله پر تنش اواخر حیات عثمانی و دوره دوم زندگی وی بعد از تأسیس حاکمیت غیر مذهبی جدید. تحرکات سکولاریستی که در حقیقت از دوره تنظیمات شروع شده بود، در دهه 1920 میلادی (برابر دهه1300 هـ.ش) به جایی رسید که پیکره اصلی زندگی روشنفکری ترکیه را به خود اختصاص داده بود. بدیع الزمان نورسی از دهه 1890 میلادی (یعنی از سال 1269هـ.ش به بعد) شاهد مسخ ارزش های اسلامی و حساسیت ها نسبت به فرهنگ اسلامی جامعه بود و در دهه 1920 وی را به تفکر پیرامون افول تمدن اسلامی در این سرزمین وادار نمود. این نگرانی ها وی را مجبور کرد که با سیاست مداران ارتباط منظمی برقرار کند و در دوره مشروطه دوم(1918 ـ 1908)، وی خطرات متوجه فرهنگ سیاسی جامعه را که عمدتاًً ملهم از ارزش های اسلامی بود، گوشزد می کرد. فعالیت سیاسی وی به جایی رسید که وجود وی را به عنوان خطری برای سیاست سکولاریستی جدید تلقی می کردند. دومین مرحله مهم زندگی نورسی، از دوره بالا گرفتن ملی گرایی ترک به رهبری مصطفی کمال پاشا و ایجاد نظام جمهوری شروع می شود. در این دوره مهمترین کار نورسی ایجاد جنبش نور در 1920 میلادی است. او در سال 1921 میلادی جزوات و رسائلی منتشر کرد که مشرب کلی فکریش را نشان می دهد. او علما یا رهبران مذهبی را به دو دسته تقسیم کرده بود. علمای اسلامی (عرفا) و علمای فیلسوف (منطقیون). به هر حال او اذعان می کرد که مدت ها در دام فلسفه گرفتار بوده و تحت تأثیر علمای فیلسوف قرار داشته است. وی برای عرفای اسلامی اهمیت مشابهی را قائل شده بود. او همچنین نسبت به فتوای صادره از سوی شیخ الاسلام دری زاده عبدالله در 11 آوریل 1920 که بر اساس آن مصطفی کمال پاشا یک رهبر غیرقانونی شمرده شده بود، انتقاد می کرد و آن را معتبر نمی دانست. این که بدیع الزمان در این مقطع برداشتی متفاوت از دیگر رهبران مذهبی دارد نباید مورد تعجب واقع شود چون در این زمان مصطفی کمال پاشا یک فرمانده نظامی ـ ملی بود که علیه بیگانگان می جنگید و با توجه به توفیقاتی که در جبهه های جنگ داشت از محبوبیت عمومی برخوردار بود. از این رو حتی مراجع بزرگ مذهبی که از ماهیت واقعی وی آگاه بودند، نمی توانستند بی مقدمه فتوایی علیه او صادر نمایند، چون بیم این وجود داشت که در نزد عوام از قوام لازم برخوردار نشود. شم سیاسی قوی بدیع الزمان به وی حکم می کرد که با احتساب افکار عمومی در مقابل فتوای تند برخی از علما سریع موضع گیری نکند. در ابتدا یعنی زمانی که هنوز دولت جدید به رهبری مصطفی کمال به خوبی تثبیت نشده بود، دولت آنکارا می خواست ابتکار عمل را در خصوص طریقت نورجو به دست داشته باشد، چون ظاهراً سلطنت طلبان از بدیع الزمان خواسته بودند که به جنبش ضد جمهوری بپیوندد.

بدیع الزمان معتقد بود که ترک ها بایستی از نیروهای اسلام در سراسر جهان بهره جویند، یعنی همان سیاستی که توسط ترکان جوان اعمال می شد. این نظر زمانی ارائه شد که دولت رسماً جهت گیری سکولاریستی یا علمانی را اتخاذ نکرده بود و نهاد خلافت هم از بین نرفته بود. به دنبال اعمال سیاست های ضد دینی و خشن از طرف نظام سیاسی، حضور رهبران مذهبی با نفوذی نظیر بدیع الزمان سعید نورسی به عنوان یک مانع مطرح شد و از این به بعد زندگی وی به زندان و یا تبعید خلاصه می گردید. وی در سال 1925 میلادی دستگیر و به مدت هشت سال به منطقه بوردور تبعید شد. در این دوره وی کتاب اولین بارگاه نور را به رشته تحریر درآورد و به همین علت پس از هشت سال تبعید در سال 1933 میلادی به زندان افتاد. در سال 1936 میلادی وی از زندان آزاد شد و تحت تدابیر امنیتی ژاندارمری به کاستامونو تبعید شد و به مدت هفت سال در آنجا ماند. در این مدت، ارتباطات او با شهر اسپارتا به ویژه نواحی روستایی آن قطع نگردید. در 1943 میلادی بدیع الزمان مجدداً دستگیر شد و تحت حفاظت شدید مأمورین امنیتی به آنکارا آورده شد. پس از آن او را به دنیزلی تبعید کردند. در 1944 میلادی حکم برائت از سوی دادگاه عالی دنیزلی برای وی و هواداران او صادر شد. در 1948 میلادی دوباره وی متهم به تلاش برای ایجاد یک جامعه پنهان مذهبی با اغراض سیاسی گردید. وی به 20 ماه تبعید محکوم شد و سایر هواداران او نیز از شش ماه تا 20 ماه زندان محکوم گردیدند. در دهه 1960 میلادی نفوذ سعید نورسی به عنوان یک رهبری کاریزماتیک و یک معلم الهام بخش به علت نگارش چند جلد کتاب تفسیر قرآن کریم مطرح گردید. در زمان حاکمیت حزب دموکرات فرمان عفو عمومی صادر شد و وی و هوادارانش آزاد گردیدند. در سال 1956 میلادی دولت حاکم به رهبری حزب دموکرات به مرور تمایلات مثبتی نسبت به اسلام از خود نشان می داد. بنابراین نورسی به پیروان خود حکم کرد که به عضویت این حزب جدید درآیند. این برهه مهمی در زندگی نورسی به شمار می رود زیرا در حالی که خود وی از سیاست به دور بود، پیروانش را به دخالت در سیاست دعوت می کرد. در زمان پیوستن ترکیه به سازمان پیمان مرکزی موسوم به سنتو که در آن کشورهای ایران و پاکستان و عراق هم حضور داشتند، او مجدداً مسأله وحدت مسلمین را مطرح نمود. به اعتقاد او ملیت واقعی، چه برای اعراب و چه برای ترک ها، اسلام است. یک ابهام کلی در خصوص زندگی پرتلاش نورسی وجود دارد و آن این است که معلوم نیست او این تلاش ها را برای اهداف عمومی جامعه انجام داده است و یا این که سعی او در جهت ایجاد و ترویج جماعت تازه شکل گرفته نور بوده است؟ این سؤال تا مرگ او در سال 1960 میلادی (برابر با 1339هـ.ش) بدون پاسخ باقی ماند. یکی از مسائل مهمی که در نوشته های نورسی پس از 1925 میلادی دیده می شود، عدم ذکر خلافت به عنوان یک نهاد حقوقی و یکی از مفاهیم مرکزی اسلامی است.» [۵]

پانویس

  1. موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص664
  2. الموسوعة المیسّرة فی الأدیان و المذاهب و الاحزاب المعاصرة، مانع بن حماد جهنی، ج1، ص324
  3. همان، ج1، ص324
  4. تعامل دین و دولت در ترکیه، حیدرزاده نائینی، ص189
  5. تعامل دین و دولت در ترکیه، حیدرزاده نائینی، ص191 ـ 201