حافظیه (از مستعلویه)

از دایره المعارف فرق اسلامی
پرش به: ناوبری، جستجو

از اسماعیلیه مستعلویه .

این فرقه پس از آمر باحکام الله، خلیفه فاطمی، به علت آن که آمر، پسری از خود به جای نگذاشت، طرفدار امامت حافظ شدند. در مقابل ایشان گروهی دیگر گفتند آمر فرزندی به نام طیب داشته که غایب شده است. گروه دوم را طیبیه نامیدند. [۱]

دائرة المعارف بزرگ اسلامی پس از این که به انشعاب اسماعیلیه به دو شاخه مستعلویه و نزاریه اشاره می کند از آمر باحکام الله به عنوان جانشین مستعلی نام برده و در ادامه می نویسد: «با قتل الآمر باحکام الله در 524 هجری قمری، مستعلویان با بحران جدیدی مواجه شدند که منجر به انشعاب مستعلویه به دو شاخه حافظیه و طیبیه گردید. آمر چند ماه پیش از مرگش صاحب فرزندی به نام طیب شده بود که تنها پسر او بوده است. اما در وقایع پس از مرگ آمر، عملاً نامی از طیب در میان نیست. عموزاده آمر، ابوالمیمون عبدالمجید که عضو ارشد خانواده فاطمیان و مدّعی قدرت بود، پس از یکسال کشمکش با مخالفان، بر مسند حکومت قرار گرفت. او که ابتدا با عنوان ولیعهد زمام امور را در دست گرفته بود، در ربیع الآخر 526 هجری قمری، مدّعی خلافت و امامت شد و لقب الحافظ لدین الله را برای خود برگزید. از آنجا که پدر حافظ، امامت و خلافت نیافته بود، ادّعای وی با اشکالاتی مواجه می گردید. از این رو، وی برآن شد تا برای تبیین مشروعیت امامت و خلافت خود، دست به تنظیم سجلّی زند که از طریق آن بتواند خود را جانشین به حق آمر قلمداد کند. این سجلّ به موارد مختلفی در تاریخ اسلام و فاطمیان استناد داشت و به طور اخص متذکر می شود: همان گونه که حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، عموزاده خویش حضرت علی علیه السلام را وصی و جانشین خود قرار داده بود، آمر نیز شخصاً عموزاده اش حافظ را به جانشینی برگزیده است. امامت حافظ مورد تأیید رسمی مرکز دعوت مستعلویه در قاهره قرار گرفت و اکثر اسماعیلیان مستعلوی در مصر و شام، و گروهی از مستعلویان یمن که حافظ و جانشینانش را به عنوان امامان خود شناختند، با نام های حافظیه و مجیدیه اشتهار یافتند. از طرف دیگر، گروه هایی از مستعلویان مصر و شام، و شمار کثیری از مستعلویان یمن ادعاهای حافظ را باطل دانستند و امامت طیب را پذیرفتند که ابتدا با نام آمریه، و پس از تأسیس دعوت مستقل طیبی در یمن، به طیبیه شهرت یافتند. سلسله فاطمیان رسماً در محرم 567 هجری قمری به دست صلاح الدین ایوبی، منقرض شد و صلاح الدین بی درنگ مذهب اهل سنت را به مصر بازگردانید، وی اسماعیلیان آن دیار را سخت قلع و قمع کرد و تشکیلات مرکزی دعوت حافظی برچیده شد و عاضد آخرین خلیفه فاطمی نیز چند روز پس از شکست، در پی بیماری کوتاهی درگذشت. تا حدود یک قرن پس از مرگ او، شماری از اخلاف وی مدعی امامت حافظیه بودند و هرچند گاه یک بار حرکت و شورشی را در مصر سامان می دادند ولی از آن پس بساط مذهب اسماعیلیه و سازمان پنهانِ دعوت آن کلاً از مصر برچیده شد و در همان زمان، در شام نیز اثری از اسماعیلیان حافظی یافت نمی شد. دعوت حافظیه در یمن نیز پیروانی پیدا کرده و برای مدّتی از حمایت رسمی بعضی از حکام و امرای محلی آن گوشه از جنوب عربستان، خاصّه بنی زریع و همدانیان برخوردار شده بود ولی با انقراض این حکومت ها در یمن و با ظهور صلاح الدین ایوبی، دعوت حافظیه و پیروانش در آن دیار نیز دوامی نیافت. در هند به نظر نمی رسد که حافظیان هرگز توانسته بوده باشند پایگاهی به دست آورند و مستعلویان هند که با صلیحیون روابط نزدیک خود را حفظ کرده بودند، مانند آن ها کلاً به جناح طیبی دعوت مستعلویه پیوسته بودند. با توجه به از بین رفتن کامل جماعت حافظی در بلاد اسلامی، از آثار اسماعیلیان مستعلوی ـ حافظی هیچ گونه نمونه ای برجای نمانده است. » [۲]

پانویس

  1. فرقه اسماعیلیه، مارشال هاجسن، ص221
  2. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص696