نَظّامیه

از دایره المعارف فرق اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۱۸ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

ازمعتزله. [۱]

ابن اثیر در اللباب فی تهذیب الانساب، نَظّامی را به فتح نون و تشدید ظاء ضبط کرده است. [۲]

ایشان پیروان نظام می باشند.

ابوالحسن اشعری، در مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، معتـزله را یک فرقه به حسـاب آورده و تنهـا به بیان اختلاف علمای آن ها پرداخته است. و از جمله ایشان به آرای نظام معتزلی اشاره دارد. در این کتاب سخـن از فرقه ای به نـام نظّامیه در میـان نیست. [۳]

قاضی عبدالجبار در شرح عقاید فرقه نظامیه به دوازده مسئله اشاره می کند که عبارتنداز: خداوند به قدرت بر شرور و معاصی متصف نمی شود؛ خداوند موصوف به اراده نمی شود؛ افعال همه حرکات است؛ انسان در حقیقت همان نفس و روح است و بدن قالب آن می باشد؛ جزء لایتجزی وجود ندارد؛ هرچه از حدّ قدرت خارج شود، فعل خداست؛ جواهر از اعراض تشکیل شده است؛ خداوند موجودات را یکباره آفریده است؛ معجزه بودن قرآن از حیث خبرهایی است که از گذشته و آینده می دهد؛ اجماع حجت شرعی نیست؛ امامت جز با نص حاصل نمی شود و آدمی قبل از ورود نص شرعی نیز باید از راه استدلال عقلی خدا را بشناسد.

نظام بنابر قول قاضی عبدالجبار می گفته است: « عمر در روز بیعت، به شکم فاطمه زهرا علیهاالسلام ضربه زد و باعث سقط جنین او شد. عمر فریاد می زده است خانه را با اهلش آتش زنید در حالی که غیر از علی و فاطمه (علیهماالسلام) کسی در منزل نبوده است. [۴]

شایان ذکر است قاضی عبدالجبار در سال 415 هجری قمری وفات یافته و خود از زمره معتزله به حساب می آید. برخی نظام را خواهرزاده ابوالهذیل علاف دانسته اند. (همان، ص47) ابن جوزی در تشریح فرقه های دوازده گانه قَدَریه، نظامیه را به عنوان آخرین فرقه مورد اشاره قرار داده و می نویسد نظام می گفت هر که پندارد خدا شی است کافر است. [۵]

دکتر حسین صابری می نویسد: هم منابع متقدم نظام را به لحاظ علمی می ستایند و هم تحقیقات متأخر او را بزرگترین متکلم فیلسوف می داند. محمد بن شبیب، یونس بن عمران، احمد بن خابط، بشر بن معتمر، ثمامة بن اشرس، ابوعفان نظّامی، زرقان و سرانجام جاحظ از مهمترین شاگردان اویند و این اخیر راوی بسیاری از دیدگاه های اوست. نظام از سوی اهل سنت مورد انتقادهای سخت قرار گرفته و او را یکی از ملاحده بزرگ دانسته اند.

اصول اندیشه نظام را چنین گزارش کرده اند: یکم. نفی قدرت خداوند بر انجام شرّ: نظام برخلاف دیگر معتزلیان که عقیده داشتند خداوند بر انجام آنچه اگر انجام دهد قبیح خواهد بود، قادر است. منکر قدرت خداوند بر انجام شرّ بود؛ دوم. نظام در مورد اراده الهی معتقد است اراده خداوند چیزی جدای از قدرت بر فعل و خود فعل نیست و بنابراین وقتی از اراده خداوند سخن می گوییم مقصود آن است که وی اشیاء را از سر آگاهی و قصد و برحسب علم خود ایجاد کرده و به دیگر سخن، اراده الهی عین فعل اوست؛ سوم. نظام منکر جزء لایتجزی است و معتقد است هیچ جزئی نیست مگر این که خود دارای اجزا است. به دیگر سخن از دیدگاه نظام، ذره به صورت نامتناهی قابلیت تقسیم شدن دارد. نظریه طفره یکی از غریب ترین و نامأنوس ترین نظریه های منسوب به نظام در طبیعیات است. و از آن در ردیف نظریه کسب ابوالحسن اشعری و نظریه حال ابوهاشم جبایی به عنوان سه نظریه دشوار و یا حرفهایی که در آن حقیقت معقولی که قابل فهم باشد نیست، یاد کرده اند؛ چهارم. نظریه کمون و تداخل: از دیدگاه نظام، آفرینش فعلی واحد از سوی خداوند است و به موجب آن همه چیزها دفعتاً و همزمان ایجاد شده و به حالت کمون درآمده اند و از همین حالت کمون آغازین بوده که همه پدیدارها به تدریج ظهور یافته اند. همچنین از دیدگاه او هر چیز ممکن است با ضد و خلاف خویش تداخل داشته باشد؛ پنجم. از دیدگاه نظام انسان همان روح اوست و روح نیز جسمی است لطیف که به صورت تداخل در درون این جسم کثیف قرار گرفته است؛ ششم. نظریه صرفه: یکی از نظریه های جسورانه نظام به دست دادن تفسیری نوین از وجوه اعجاز قرآن است. از دیدگاه او اعجاز قرآن از آن روی است که خداوند مخالفان عرب را از آوردن همانندی برای این کتاب منصرف بداشت؛ هفتم. نظام در مباحث اعتقادی و احکام دینی نیز منکر حجّیت اجماع و قیاس بود و یگانه تکیه گاه را قول امام معصوم می دانست، چونانکه در مسأله ولایت و امامت نیز معتقد بود عمر امامت علی علیه السلام را که به موجب نص پیامبر صلی الله علیه و آله معین شده بود، زیرپا گذاشت. او مخالفان علی (علیه السلام) در جنگ های جمل و صفین و نهروان را خطاکار و علی (علیه السلام) را در این جنگ ها بر حق می دانست. [۶]

پانویس

  1. بیان الادیان، ابوالقاسم بلخی، ص64 / التبصیر فی الدین، شهفور اسفراینی، ص71 / تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص195 / جامع الفرق و المذاهب الاسلامیة، امیر مهنا و علی خریس، ص206 / الفرق الاسلامیة، شمس الدین محمد کرمانی، ص14 / الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص147 / الفرق و الجماعات و المذاهب الاسلامیة، صلاح ابوسعود، ص136 / فرهنگ فِرَق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص445 / فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، شریف یحیی الامین، ص279 / قاموس المذاهب و الادیان، حسین علی حمد، ص213 / مفاتیح العلوم، محمد بن احمد خوارزمی، ص45 / المعتزلة، زهدی حسن جارالله، ص120 / معجم الفرق الاسلامیة، عارف تامر، ص27 / الملل و النحل، عبدالقاهر بغدادی، ص91 / الملل و النحل، محمد شهرستانی، ص56و61 / المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج2، ص345 / موسوعة الفرق و الجماعات و المذاهب و الاحزاب و الحرکات الاسلامیة، عبدالمنعم حفنی، ص656 / نفائس الفنون فی عرایس العیون، شمس الدین محمد آملی، ج2، ص271
  2. اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج3، ص284
  3. مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ص235
  4. المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص160
  5. تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص40
  6. تلخیص از تاریخ فرق اسلامی، حسین صابری، ج1، ص177